بازی باهویتها: راهبرد اصلی اردوغان برای رسیدن به آرمانها و آرزوهای شخصیاش

در مورد این که اردوغان چه آرمانها و اهدافی را در سر میپروارند، تا حد زیادی اتفاق نظر وجود دارد: وی در پی احیای خلافت اسلامی عثمانی و رسیدن به سلطانی و رهبری جهان اسلام است. راهبرد اصلی اردوغان برای تحقق آرمانهایش «بازی با هویت»هایی است که در فضای اجتماعی ترکیه و جهان اسلام رواج دارند.
انسانها دارای هویتهای متعددی هستند که در نسبت با اوضاع و شرایط مختلف، یکی از هویتها را برجسته میسازند و آن را مبنای کنش و تعاملات خود قرار میدهند. گاهی ممکن است تحت شرایط خاص و در فرایند بازیهای هویتی، فرد نقش انفعالی داشته باشد و یک هویت، فعال یا به فراموشی سپرده شود و گاهی امکان دارد فرد، هویتها را مهندسی کند و در برجستهسازی آنها ابتکار عمل را در دست داشته باشد. در ترکیه علاوه بر هویتهای مقاومتی چون هویت کردی و چپگرایی، هویت دینی، ناسیونالیستی و دموکراتیک نیز فعال هستند.
اردوغان در طول دو دههای که بر اریکه قدرت تکیه زده است، برای دستیابی به اهداف خود، هویتهای مختلفی را به بازی گرفته است. در سالهای اولیهای که به قدرت رسید، با توجه به شرایطی که در آن قرار میگرفت به تناسب از هویت «دینی» یا «دموکراتیک» بهره میبرد. با توجه به این که حزب عدالت و توسعه در انتخاباتهای مختلف، بهویژه در سالهای اخیر، اکثریت مطلقی از آرای مردم را کسب نکرده است، نتوانسته به تنهایی دولت تشکیل دهد، لذا اردوغان، در کنار هویت دینی که به آن تعلق و تعهد دارد، همواره از یک هویت «یدکی» دیگر استفاده کرده است تا بتواند به طور حداکثری قدرت را در اختیار داشته باشد و بتواند دولت را تشکیل دهد.
تردیدی نیست اردوغان با انتساب و اتصال خود به هویت دینی به قدرت رسید، در آن سالها در امور مربوط به تصویب و اجرای قوانین در داخل کشور و روابط با کشورهای عربی و مسلمان، عمدتاً این هویت را مبنای رفتار و موضعگیریهای خود قرار میداد اما در روابط خارجی با کشورهای غربی و رویارویی با مسئله کرد در ترکیه، تلاش میکرد هویت دموکراتیک برجسته و فعال شود و بر اساس آن عمل کند. این ترفند و سیاست بازی با هویتها موجب شد تا در داخل کشور و در انتخاباتهای بعدی، حزب عدالت و توسعه همچنان اکثریت آرا را بهدست آورد و بهتدریج در ساختار قدرت سیاسی، جای پای خود را محکم و برنامههای خود را برای احیای خلافت عثمانی اجرا نماید.
در روابط خارجی نیز دولت اردوغان سیاست بازی با هویتها را همچنان ادامه داده است. آن گاه که میدان عمل و تعامل، کشورهای عربی است به هویت دینی متوسل میشود، آن را برجسته و مبنای روابط قرار میدهد. در بهار عربی، دولت ترکیه مدعی نقش رهبری آن جنبش را داشت و اختلاف اصلی و اساسی این کشور با سوریه، مصر، عربستان، امارات و … از این هویت سرچشمه میگیرد که حاکمان این کشورها با بهار عربی مخالف بودند و ترکیه برخلاف آنها مروج و حامی آن بود. اما هرگاه سخن از ارتباط با کشورهای غربی و پیوستن به اتحادیه اروپا میرفت، دولت اسلامگرای ترکیه بهگونهای خود را به نمایش میگذاشت که گویی نوعی اسلامی سیاسی را طراحی و اجرا کرده است که با دموکراسی سازگاری و با افراطگرایی و ترور سر ناسازگاری دارد. بدین منظور و برای اثبات دموکراتیک بودن خود به تلاش مسالمتآمیز برای حل مسئله کردها اشاره میشد. اردوغان وانمود میکرد یا واقعاً قصد داشت در غرب به عنوان نمونه موفق آشتی میان اسلام و دموکراسی شناخته شود و در سالهای اولیه که هنوز بحران سوریه روی نداده و با کردها درگیر نشده بود، غرب این هویت را پذیرفته بود و بر مبنای این هویت با ترکیه تعامل میکرد اما پس از بحران سوریه و برخورد خشن اردوغان با مخالفانی که اتفاقاً آنها نیز ادعای دینداری و هویت دینی داشتند به تدریج این تصور رنگ باخت و منجر به دوری هر چه بیشتر اردوغان از غرب شد.
با وجود آنکه اردوغان امتیازات چشمگیر و قابل توجهی را به کردها داد تا بتواند این مسئله داخلی را حل کند و در ضمن به کشورهای غربی نیز نشان دهد توانایی حل مشکلات داخلی را بدون توسل به زور و قوه قهریه دارد اما در نهایت مسئله کرد در ترکیه دوباره به خشونت کشیده شد و اکنون جنگ خونین و شکاف عمیقی میان کردها و دولت ترکیه در جریان است. حل مسئله کرد در ترکیه میتوانست از یک سو نفوذ ترکیه را در میان کردهای ایران، عراق و سوریه افزایش دهد و از سوی دیگر منجر به افزایش سطح مطالبات آنها در داخل کشورهای خود شود. علاوه بر این، غرب نیز برای پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا تعلل بسیاری داشت و انتظار اصلاحات بیشتری را در قوانین و سیاست ترکیه داشت. اردوغان بر این باور بود که با پیوستن به اتحادیه اروپا میتواند رقیبان داخلی خود را ساکت سازد و در عین حال امکانی بیابد تا نفوذ و عمق استراتژیک خود را در اروپا و حتی فراتر از آن گسترش دهد.
از اینجا به بعد، اردوغان، هویت دموکراتیک را از سپهر سیاسی خود حذف میکند و پای هویت دیگری را به میان میکشد تا بتواند به یاری آن به اهداف و آرمانهای خود جامه عمل بپوشاند. ترفند دیگر وی، بازی با کارت هویت ناسیونالیستی و پانترکیسم است که در میان مردم ترکزبان دارای مقبولیت فراوان اما با هویت دینی و اسلام سیاسی که بر فعالیت در چارچوب امت تأکید میکند، ناسازگاری و تعارض بنیادی دارد. اگرچه ناسیونالیسم ترکی تلاش بسیاری کرده است که اسلام را به عنوان بخشی از هویت و ملیت ترکی معرفی کند اما اسلام سیاسی اولویت و اهمیت را به اسلام و احیای خلافت عثمانی میدهد. توسل به هویت ناسیونالیستی موجب شد که بخشی از اسلامگرایان تلاش نافرجامی برای کودتا داشته باشند، افراد مختلفی از حزب عدالت و توسعه جدا شوند و احزاب دیگری تشکیل دهند. با وجود این، اردوغان برای آنکه از یک سو بتواند در داخل کشور، دولت ائتلافی شکل دهد و از سوی دیگر در خارج از کشور، حضور سخت خود را در مناطق مختلف جهان توجیه کند از هویت ناسیونالیستی بهره گرفته است.
همراهی هویت دینی با هویت دموکراتیک و تأثیرپذیری از آن موجب شده بود حاکمان ترکیه در مواجهه با کشورهای عربی و مسلمان بر حضور نرم، زمینهسازی فرهنگی و دموکراتیک و اغلب بر صندوقهای رأی به عنوان راهی برای تغییر و اصلاح نظام سیاسی تأکید داشته باشند. در روش مبتنی بر حضور نرم یا بر مبنای هویت دموکراتیک، دیگری، «مخالف» دیده میشود ولی در هویتهای دینی یا ناسیونالیستی تخاصم بر مبنای دوگانه خیر/شر شکل میگیرد؛ به همین دلیل با تضعیف نقش هویت دموکراتیک در میدان سیاست ترکیه، حضور سخت و میلیتاریسم در اولویت قرار میگیرد و دوران تازهای از برخورد ترکیه با دیگران آغاز میشود.
نتیجه ائتلاف و تلاقی هویت دینی و ناسیونالیستی در سیاست ترکیه آن شد که این کشور در مقابله با مخالفان داخلی سیاست سرکوب و خشونت را در پیش گیرد و بر همین منوال در برابر مخالفان خارجی نیز به استفاده از نیروی نظامی و جنگ روی آورد. برخورد حکومت با کردهایی که در انتخابات و از طریق یک حزب قانونی به پارلمان راه یافته یا شوراهای شهر را در اختیار گرفتهاند و زندانی کردن طرفداران «گولن» بیش از هر چیز از زیر پا گذاشتن اصول دموکراتیک و سلطه خشونت بر رفتار حکومت ترکیه حکایت دارد. حضور نظامی در لیبی، سوریه، عراق، قطر، آذربایجان و … نیز نشان از سلطه روح نظامیگری، جاهطلبی و توسعهطلبی اردوغان و حکومت ترکیه دارد.
اردوغان، اکنون برای توجیه حضور خود در این کشورها در کنار هویت دینی – که آن نیز دچار تغییراتی شده است – بیش از هر چیز با هویت ناسیونالیستی بازی و آن را برجسته میکند و آن را مبنای رفتار خویش ساخته است. از یک سو، با به بازی گرفتن هویت دینی، عادیسازی روابط امارات با اسرائیل را به شدت محکوم میکند اما در مناقشه قرهباغ، با استفاده از هویت ناسیونالیستی وجود رابطه گسترده نظامی میان آذربایجان و اسرائیل را نادیده میگیرد و با اسرائیل در یک جبهه قرار میگیرند. اگر قبلاً تلاش میکرد از طریق ارائه الگویی موفق از اسلام سیاسی که میان دین و دموکراسی آشتی برقرار کرده است، در کشورهای مسلمان و غربی نفوذ داشته باشد و عمق استراتژیک خود را تقویت و تأمین نماید، امروزه بیمحابا بر طبل جنگ میکوبد و به یکی از عاملان اصلی تداوم خشونت و کشتار در منطقه تبدیل شده است.