ادبیات اقلیت و تئاتر کردی
ادبیات نگارندهی این یادداشت کم و بیش انتقادی است. با علم به این موضوع کاش میتوانستم ادعا کنم کتاب “ادبیات اقلیت و تئاتر کوردی” کتابی معمولی است مانند دهها کتابی که در زمینهی تئاتر کوردی تالیف شده است. شاید در ناخودآگاهم آرزو داشتم هر صفحهاش را که تورق میکنم بتوانم موضوعی برای گیر دادن به مولفش پیدا کنم. کاش نمیشد با جرات و فراغ خیال ادعا کرد که این کتاب در حوزهی ادبیات تئاتر کوردی یک کتاب “بینظیر” است. بینظیر نه از این منظر که خواننده نمیتواند بر هیچ بندی از بندبند کتاب خرده بگیرد، بلکه این عبارت از آنرو شایستهی این کتاب است که حوزهی ادبیات مکتوب تئاتر کوردی بشدت از فقر نه تنها کیفیت که با شدت بسیار بیشتری در کمیت در رنج است. در جای جای کتاب “صلاح محمدی” گاه با افسوس و آه و گاه با گلایه و شکواییه به خالی بودن فضای ادبیات تئاتر کوردی میپردازد، موضوعی که با عنایت به ۴۰ میلیون مخاطب کورد زبان حاکی از یک خلاء بزرگ در حوزهی تولیدات مکتوب است.
صلاح محمدی که خود فعال حوزهی تئاتر است و در این حوزه بعنوان شخصیتی فعال شناخته میشود در کتاب “ادبیات اقلیت و تئاتر کوردی” که با سبک و سیاق پژوهشی نگاشته است با محور قرار دادن “جشنوارهی تئاتر کوردی سقز” این رویداد هنری را از منظرهای مختلفی مورد توجه قرار داده است. همانگونه که محمدی در کتابش به آن اشاره کرده است با وجود گذشت بیست و چند سال از آغاز بکار اولین دورهی آن تا زمان نگارش این متن نه تقویم مشخصی برای شروع و پایان داشته است و نه از آسیب برگزار نشدن در سال و سالهای متمادی در امان بوده است و ظاهر مسئولین هرگاه اراده کرده باشند با تعطیل کردن و غیر جدی انگاشتن “جشنوارهی تئاتر کوردی” آنرا به وادی فراموشی سپرده و اجرای آن را به سال یا سالیانی دیگر موکول کردهاند.
محمدی در جای جای کتاب به قلت مکتوبات در حوزهی تئاتر کوردی بدون کندوکاو در “چرایی” آن اشاره کرده است. هر چند مخاطب اصلی کتاب مانند هر پژوهش دیگری معدود افراد در آن حوزه فعال هستند. با این وجود هرگونه جستجوی واکنش مثبت یا منفی فعالان و صاحبنظران این حوزه تئاتر -که کم تعداد هم نیستند- ناموفق است(تجربهی نگارندهی این یادداشت) گویا فعالان این حوزه به اندازهای که به “نمایش” و در صحنه بودن اهمیت میدهند دغدغهی ادبیات بعنوان موتور محرک “نمایش و صحنه” را ندارند، که البته بی الطفاتی به مولفان در پشت صحنه در مقایسه با “بازیگران” در روی صحنه موضوعی تازه نیست! از این رو شوربختانه باید به گلایه و شکوههای محمدی از کمبود منابع مکتوب تئاتر کوردی چیز دیگری هم افزود و آن نبود خوانندگان کنجکاو و علاقمند در این حوزه است. هر چند نبود مخاطب در حوزهی نوشتار بصورت عام موضوع جدیدی نیست و تیراژ بسیار پایین کتاب در ایران حاکی از مشکلات زیربنایی در حوزهی مطالعه در سراسر کشور است. با این وجود شور و شعفی که هنگام برگزاری جشنواره در مردم ایجاد میشود انتظاری منطقی را سبب میگردد تا در این حوزه نیز علاقه مندان بیشتر و پیگیرتر فعالیت نمایند و دلسوزان فرهنگی تدابیری جهت کاهش دوری مردم از مکتوبات بیندیشند.
محمدی در این پژوهش پسوند “کوردی” در عبارت “تئاتر کوردی” را از منظرهای مختلفی به چالش میکشد اصلا لازم یا مجاز است به هرگونه فعالیت تئاتری پسوندی محلی چسپاند؟ وی با نقد این موضوع که پسوند کوردی بعد از کلمهی تئاتر -سوای آنکه درست یا نادرست است- به الزامات و نگرش و از همه مهمتر ادبیاتی که مفهومی به نام تئاتر کوردی نیازمند آنست را مد نظر قرار داده به داوری نگارنده موضوعی بدیع و قابل توجهی را بدور از تعصب مطرح مینماید و مدخلی جذاب برای بحث بیشتر باز میکند.
در جای جای کتاب محمدی از نشانههایی از علاقه ی خود به فلسفه و سایر موضوعات اجتماعی فراتر از تئاتر را نشان میدهد و پیش کشیدن تفاوت ماهوی “شدن” و “بودن” گاه حوزهی سخن را از یک موضوع تخصصی به مفاهیم فلسفی و اجتماعی میکشاند تا مخاطب عام را نیز درگیر کتاب نماید. وی با مطرح کردن موضوعاتی نظیر: تئاتر کوردی یک مفهوم است، مفهومی که هم هدف است و هم نیست(ص۱۰۱) نیاز سیستماتیک به احیای زبان کوردی(ص ۸۵) همزیستی تئاتر ملی و احتمال تعارض آن با آزاد اندیشی(ص۸۴) کوردها دغدغههای هویتی در معنای قرن نوزدهمی اروپا، ندارند(ص۸۳) انقراض زبانهای محلی عاملی برای وحدت و همگرایی ملی (ص۸۶) تئاتر را از یک موضوع صرفا هنری و هنر برای هنر خارج نموده و دامنه نفوذ آن را تا روبط سیاسی و اجتماعی جامعه گسترش میدهد.
محمدی دل در گرو تئاتر دارد و افزودن پیشوند و پسوند به آن را بسادگی و بدون نقد و بررسی قبول نمیکند از این رو هرچند خود کورد است و با انتقاد از عبارت تئاتر کوردی انتظار دارد خصایصی چنان متمایز در ادبیات و ادبیات نمایشی کورد زبانان یافته یا پرورش یابد تا بتوان مدلل به دفاع از اضافه کردن پسوند کوردی به تئاتری که بزبان کوردی بروی صحنه میرود ارایه داد. از اینرو جای آنست که مشتاقان و دستندرکاران این حوزه با مطالعهی این پژوهش موضع گیری دقیقتری در برگزاری و انتخاب آثار نمایشی داشته باشند در غیر اینصورت مشکل بتوان پسوند کوردی را به نمایش یا تئاترهایی به صرف اجرا به زبان کوردی چسپاند.
طرح مفاهیمی مختلف نظیر ادبیات اقلیت، تعارض بین یک اثر هنری و مردمی (ص ۹۹) مفاهیمی است که از نقاط قوت کتاب بحساب میآید و آن را به اثری جذاب و خارج از یک موضوع صرفا تخصصی بدل میکند تا مخاطبان عام را نیز بی بهره از لذت خواندن یک پژوهش بر اساس استانداردهای آکادمیک نکرده باشد.
از طرف دیگر با پیش کشیدن موضوعاتی نظیر مشکلات طبقه بندی شدهی تئاتر در کردستان، محمدی میکوشد نگاه فعالان این حوزه را بصورت موضوعیتری به تلاشهای هماهنگ برای حل آنها سوق دهد که به همین دلیل خواندن دقیق کتاب را برای آنانی که دلی در گرو هنر تئاتر در این منطقه دارند به الزام تبدیل میکند.
بررسی تمام ابعاد این پژوهش از حد دانش و حوصلهی این یادداشت خارج است با این وجود چه خوب است با نزدیک شدن به زمان برگزاری جشنواره تئاتر کوردی در زمستان پیشرو بخشی نیز بعنوان بخش جنبی برای نقد و توجه بیشتر به این کتاب و و سایر آثار مکتوب(در صورت وجود) در حوزهی ادبیات نمایشی فعال گردد تا مشتاقان و فعالان این حوزه نیز بتوانند از فرصت بوجود آمده در خصوص اهمیت وجود ادبیات مکتوب نمایشی در کنار کارهای که بر روی صحنه میرود بهرهمند شوند.
سلام و وقت بخیر ، من یکی از شاگردان مهندس ناهید هستم شاید دوازده ، سیزده سالی هست که ندیدمشون و از ایشون بی خبرم ولی با جستجو در اینترنت و خواندن مقالاتشان در سایت واکاوی باز هم جویای حالشان باشم امروز با دیدن عکسشان خیلی دلتنگشان شدم و یاد تمام روزهایی که در خدمتشان کامپیوتر یاد گرفتم برایم تداعی شد . فقط خواستم از این طریق به ایشان بفرمائید هر چه الان دارم از زحمات ایشان هستش . و تا زنده ام مدیون زحماتشون هستم . براشون ارزوی طول عمر ، صحت و سلامت و موفقیت در تمام مراحل زندگیشون را دارم .