حرکت روی لبهی فنجان

✍️بختیار ناهید
در بیتالمقدس دیواری باستانی وجود دارد که به دیوار ندبه معروف است. این دیوار از مراکز نیایش بسیار مهم یهودیان به شمار میآید. یهودیان رو به این دیوار و در حالی که بسیار نزدیک به آن هستند به دعا و نیایش مشغول میشوند.
نقل است که خبرنگاری در یک مصاحبه از یک پیرمرد یهودی که به مدت ۲۰ سال و هر بار ۴۵ دقیقه کنار دیوار مقدس اورشلیم به دعا کردن پرداخته بود پرسید :
دعای روزانه شما طی این ۲۰ سال چه بوده ؟ پیرمرد در جواب گفت :
دعا میکردم برای صلح بین یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، همچنین از بین رفتن جنگها و تنفر، و رشد توام جوانها و تبدیل شدن آنها به افرادی با مسئولیت که انسانها را دوست داشته باشند و بالاخره اینکه سیاستمداران و روحانیون به ما راست بگویند و منافع جامعه را فراتر از منافع خودشان قرار دهند.
خبرنگار پرسید :و حالا بعد از ۲۰ سال دعا کردن احساس شما در نهایت چیست ؟
پیرمرد در پاسخ گفت: احساس میکنم این ۲۰ سال با دیوار حرف زدهام!
تصور کنید شخصی بیست سال پیش بر اثر اتفاقی به کما رفته و اکنون بعد از سالها هوشیاری خود را به دست آورده باشد. این شخص با چه منظرهای روبرو خواهد شد؟ مشاهدات این فرد آیا به او یادآوری خواهد کرد که ۲۰ سال در خواب بوده است؟ آیا آهنگ رشد و تغییرات نمایانگر چنین زمان طولانیی خواهد بود؟
نگارنده قصد آن ندارد که با انتقاد از سیستمها و سازمانهای موجود بار کاستی و نبود تغییرات زیربنایی را به دوش مسئولین و صاحبان مناصب و دولت بیندازد و یا خود را در مسند قاضی قرار دهد و دنبال خاطی و مقصر بگردد، زیرا تجربه نشان داده است که این رویکرد راه به جایی نبرده و احتمالا این بار نیز بی تاثیر خواهد بود. اما با وجود چنین سرخوردگی زمانی هنوز بنظر میرسد طرح پرسشهای درست قدم اولیه برای حل مسایل و مشکلات باشد. طرح پرسشهایی درست در مورد مسایل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، سبب خواهد شد صاحبان نظر در مقابل موضوعات اساسی به چالش کشیده شوند و تحقیقاتشان حول راهکارهای بنیادی مرتبط با مشکلات محقق شود.
به عنوان یک خواست اولیه و شروع طرح اینگونه پرسشها، موضوعی مطرح میشود که علاوه بر کارشناسان، اذهان عموم مردم را نیز درگیر خواهد کرد. هدف این است که استفاده از پتانسیل خرد جمعی از حرکت دایره وار جامعه و تکرار آزمودن مجدد آزمودهها جلوگیری شود. پدیدهای که به استعاره آن را “حرکت روی لبهی فنجان” مینامم که گویی مردم از بیم نیفتادن در نوشیندنی داغ و یا پرت شدن روی زمین به اجبار و یا از روی اختیار برگزیدهاند.
نگارنده بر این باور است که اگر تغییر و یا تغییر در آهنگ تغییر مد نظر باشد، این مهم تنها با تغییر در باورها و رویکرد اذهان یکایک افراد جامعه ممکن است.
طرح مسئله: واقعیت آن است که از اولین دورهی انتخابات شوراهای شهر و روستا، کارنامهی درخشان و موفقی از دل شوراهای بر نیامده است. از سویی دیگر جذابیتهای نشستن بر کرسی شورا به سبب عدم مطالبهی اجتماعی در پاسخگو کردن اعضای شورا در قبال عملکرد و خلق امکان استفاده از اطلاعات شهرداریها و قرار گرفتن در حاشیه اطمینان حقوقی و قضایی بالاتر در جهت استفاده و یا سواستفاده از رانتهای خبری و بهره برداری شخصی از موقعیتهایی که خود یا وابستگانشان میتوانند از آن استفاده کنند بحدی بوده است که هر بار شاهد اشتیاق بیشتر افراد بدون هیچگونه سابقهی موفق یا ناموفق در جهت کاندیداتوری و به تبع آن آسیب رساندن به سیمای شهر و اموال شخصی شهروندان آنهم بدون پیگیری جدی نهادهای مسئول بودهایم، این امر سبب شده است گستاخی افراد در صدمه رساندن به سیمای شهر و زیست بوم بیشتر گردد و اعتراضات شهروندان بی پاسخ بماند و پیگیریهای جسته گریختهی رسانهها هم ابتر بماند.
با وجود آنکه در سقز و تعدادی دیگر از شهرهای کشور تنی چند از اعضای شوراها با اتهامات جدی اخلاقی و مالی و سو استفاده از جایگاه شورا، مورد تعقیب و بازداشت نهادها قرار گرفته و تعداد زیادی از آنان هم “تاکنون” از چنگال عدالت مصون ماندهاند، اما نامشخص بودن سرانجام این پروندهها و به درازا کشیدن مراحل رسیدگی قضایی -و رسانهای نشدن سرانجام قضایی با وجود آنکه حق بدیهی شهروندان است که بدانند وکلایشان با چه اتهاماتی روبرو شده و چه سرانجامی یافته اند- موجب نشده است جذابیت کاندیداتوری در شوراها کم شود. به دیگر سخن مخاطرات تصمیمات اشتباه و عملکرد ضعیف هیچگاه به اندازهای نبوده که اشتیاق افراد برای کاندیداتوری شوراهای شهر را کاهش دهد.
چنین پیشینهی اسفباری سبب شده است که باور کلی جامعه نسبت به اثر بخشی وجود چنین شوراهایی -که هزینههای مختلفی را بعنوان سرباری قابل حذف بر شهروندان تحمیل میکند- تا حد زیادی کاهش یابد.
از دیگر سو، ناباورانه مشاهده میشود شهروندانی که در کوچکترین و سادهترین مسایل زندگی خود نظیر یافتن تعمیرکاری ماهر برای تعمیر یخچال و یا عوض کردن واشر شیر آب به دنبال استادکاری ماهر، کاربلد و مطمئن که تا حد معقولی از پیشینهی عملکردی مناسبی برخوردار باشد، وسواس به خرج میدهند، در انتخاب و صلاحیت دادن به افراد برای تصدی عضویت در شورای شهر بسیار کم توجهتر عمل کرده و اغلب ملاکهایی نظیر سیمای ظاهری بر اساس پوسترهای تبلیغاتی، حجم تبلیغات و مسایلی نظیر خویشاوندی و هم محلهای بودن را فدای مصالح عمومی میکنند.
با شرح چنین ماوقع مایوس کنندهای، این پرسش اساسی مطرح است که وظایف شهروندان و نهادهای نظارتی در این دوره و سایر دورههای آتی چه خواهد بود تا از تکرار حرکت روی لبهی فنجان جلوگیری شود.
نگارنده معتقد است، با آگاهی دادن رسانهای میتوان از مردم انتظار داشت که با طرح مطالباتی بدیهی و اولیه -که متاسفانه تاکنون نادیده گرفت شده است- مدخل به فراموشی سپرده شدهی نظارت مردمی بر شوراها را باز کرد. برای تحقق این مهم رسانهها در زمان حیات این دوره از شورا میتوانند با برجسته سازی و پیگری نیازها و خواستهای اجتماعی نظارت مردمی بر این نهاد را اعمال نمایند، تا چرخهی باطل آسیب رساندن به سیمای شهر و ناکارآمدی خدمات شهری در جایی قطع و با تحمیل پاسخگویی (مسئولیت پذیری) بر اعضای شوراها گامی در جهت دستیابی بیشتر شهروندان به رفاه و بهرهگیری از حداقلهای خدمات شهری برداشته شود. طوری که هزینههای فساد و رانتخواری آنقدر زیاد باشد که کسی به طمع سواستفاده نیفتد.
امیدوارم این مطالبات و پیگیری آنها تا آنجا پیش برود که افرادی که برای رگلاژ درب کابینت آشپزخانهی منزل خود محتاج به استادکاری کاربلد هستند، بدون داشتن هیچ گونه سابقهی عملی، گمان نکنند که ادارهی یک شهر از باز و بسته کردن یک پیچ ساده تر است. تا اینگونه بسادگی داعیه دار سامان دادن به مسایل ریز و درشت یک شهر نشوند و بیمناک از پیگیری قضایی جدی و نظارت عمومی، خود را بسادگی در معرض مخاطرات نشستن بر کرسی شورا ننمایند.