جامعهی ما و شکافهای تلنبار شده

✍سردار فتوحی| جامعهشناس
شکافها در جامعهی ما “عمومیت” یافتهاند، به عبارتی شکافهای اجتماعی تلنبار و عیان شده است کە در بین اقشار مختلف از جمله پولدار با فقیر، زن با مرد، کارفرما و کارگر، مؤجر با مستأجر، بیکار با شاغل، معتقد به مشارکت در انتخابات و غیر معتقدین به آن و … دیده میشود.
این شکافها، زمینهی منازعه و خشونت بین گروههای اجتماعی را فراهم کرده است، زیرا طرفینِ این شکافها، تجارب و فهم (ساختار احساس) متفاوت و حتی متضادی را از دنیای پیرامون خود داشته و در نتیجه بر سر تعریف کردن چیزها و معنا بخشیدن به آنها منازعه اتفاق میافتد. در واقع با تشدید شکافها، گروهها وضعیت برون گروهی را درک نمیکنند و فهم وضعیت آنان نیز برای سایرین دشوار میشود.
چنین شرایطی زمینهی بکارگیری انواع خشونت فیزیکی و کلامی (مثل قتل، خودکشی، نزاع خیابانی و …) را امکانپذیر میکند. همچنان که استین روکان (۲۰۰۱) میگفت: “شکافها (اجتماعی) را خشونت پر میکنند” و چه بسا طرحهایی هم که از سوی مسئولان برای رفع یک معضل پیشنهاد شود به دلیل عدم زیرساختهای موجود (قوانین و عرف و …) و عدم توجیه طرفین و و فهم متفاوت آنها، خود به مشکلات دیگری منجر میشود، کما اینکه شبیه آن را در شهر خودمان میبینیم.
علل این شکافها را میتوان در دلایل زیر خلاصه کرد؛
۱) عدم امنیت اقتصادی و فشارهای ناموزون بین گروههای مختلف،
۲) سیاستگذاریهای نامطلوب اجتماعی و عدم توجه به تحقیقات و ایدههای اصحاب علوم انسانی،
۳) کرونا با طرح فاصلهگذاری اجتماعی زمینهای برای تشدید فاصله گروهها از یکدیگر و عدم اکان گفتگو و مفاهمه ایجاد کرده است.
برای کاهش خشونت میتوان از الگوی برزیل در سال ۱۹۸۵ بهره برد که الگوی موفقی بوده است. ابتدا لازم است گروههای طرف شکاف (زنان_مردان، مستأجران_مؤجران، کارگر_کارفرما و …) شناسایی شوند و سپس با واسطهگری اصحاب علوم انسانی، انجمنهای مردم نهاد و دولت گفتگوهایی در بین نمایندگان این گروهها فراهم کرد، صدای همدیگر را بشنوند و به این واسطه سعی در ایجاد توافق بین آنان کنند.
باید نهادهایی به نمایندگی از این گروهها تشکیل شود و بدون بوروکراسی اداری، هر گونه کشاکش و درگیری را با این نهادها در میان گذاشت و این نهادها نیز بدون دریافت هزینه جهت پیگیری آن اقدام و سعی برای حل آن در چارچوب عقلانی_قانونی کنند.