چرا سازها و نواها دیگر ماندگار نیستند؟

خالد پیشداد| مدرس موسیقی
چندی پيش در محفلی، يكی از دوستان علاقمند سوالی مطرح نمود كه جواب آن همين بحث كنونی ماست. وی پرسید: چرا نوازندگان و هنرمندان گذشته با سازشان چيزی را بيان ميكردند كه نوازندگان امروز با اين همه امكانات از قبيل رسانه و دستگاههای متنوع از توليد آن عاجزند و نمیتوانند آن شكل كه شنونده را مفتون كند چيزی اجرا كنند.
حقيقت امر اين است كه درحال حاضرهيیچگونه مترو معياری برای تشخيص وتميز استاد و هنر آموز از هنرجو و شاگرد وجود ندارد و هركس با حداقل معلومات تئوريك و نوازندگی به خود اجازه داده شاگرد بگيرد و خود را مدرس موسيقي بنامد و ازآن وحشتناكتر رسانه هاي جمعی دانسته و ندانسته مبادرت به تبليغ وبزرگ نمایی چنين افرادی می کنند و این افراد با تبلیغات چند ده هزار تومانی در این کانال ها کار خود را پیش میبرند. بديهیاست كه نبايد مدرنيته و امكانات ناشی از آن باعث شود كه تبليغات ولابیگریها، متقاضيان را در دامن آنچه كه میتوان نوعی مافيای هنر ناميد بيندازند يا حتی به عدم امكان تشخيص آب وسراب كمك كند، هرچند در دهه هشتاد وزارت ارشاد در صدد برآمد ازطريق برگزاری آزمون عملی و كتبي مدرس و هنرآموز را از نامدرسين شناسايی كند كه متاسفانه ناقص و فرماليته صورت گرفت و ثمرهای نداشت. بايد توجه داشت كه يك بازيكن حرفهای و ستارهی فوتبال در حال حاضر الزاما مربی درجه يك و كاركشته در آينده نيست و برای مربيگری اصولا بايد پروسهی مربی شدن طی شود.
در گذشتههای دور و نزديك، چنانچه كسی در هر زمينهای اثری خلق مينمود و يا نظريهای طرح ميكرد، همان به عنوان شناسنامه و رزومه عمل كرده و آن اثر در خاطره و حافظهی آحاد ثبت و ضبط ميشد. كسی همچون هنرمند فقيد قادرعبدالله زاده «قاله مهره» هنرمندی كه سازش معرف وی بود و به ياد دارم در دهه هفتاد يكی از اجراهايش توسط هنردوستی ضبط و در فستيوال طبيعیترين صدای سازهای بادی در آلمان شركت داده شد و از قضا برنده جشنواره نيزشد، درحالیكه برگذاركنندگان مانده بودند وجايزهای روی دستشان، به اين دليل كه مرحوم قاله مهره از برگزاری اين جشنواره خبرنداشته و حتی امكان سفر به آلمان را نيز نداشت و یا استاد طاهر توفیق مصاحبهای در سال١٩٨٠ميلادی با راديو كُردی بغداد انجام داد كه درآن گوينده راديو ازايشان مپرسد كه ازهم عصران خود چه كسانی را استاد ميداند و كدام را بيشتر ميپسندد؟ كه ايشان جواب ميدهد همه خوبند و من فقط از صدای خود بيزارم و حاضرنيستم به صدای خود گوش كنم.
بسيارند كسانی كه ساز را شيرين مینوازند اما قدرت انتقال و قواعد تدريس را ندانسته بنابرين «هنرمند و نوازنده» ميمانند و بسياری نيز نوازندهی بزرگی نبوده ولی شاگردان مطرحی تربيت كرده و ياحداقل راه درست را به ايشان آموختهاند كه «مربی يا معلم يا هنرآموز» لقب ميگيرند. براين اساس تعداد معدودی ظهور ميكنند كه هم نوازندهای بزرگ بوده و آثار درخشانی خلق ميكنند و شاگردانی نيز از مكتب ايشان مستفيذ ميشوند و ايناناند كه باید «استاد» نامیده شوند و ميان اين اساتيد نيز يك يا دو تن در هر دورهای هنرمند ملی و نابغه خطاب ميشوند. اين القاب و عناوين توسط شنودگان و جامعه به نامبردگان اطلاق شده نه مثل زمان حاضر كه عناوين بيشتر جنبه تعارف داشته و هم رشتهایها اصطلاحا “برای همديگر نوشابه باز ميكنند”. شايسته است كه اين مدعيان امروزی كه هركدام با انواع و اقسام پوششهای محلی وغيرمحلی پرترهها از شمايل خود ساخته و در كانال هاو سايتهای مختلف منتشر كرده و كبادهی استادی ميزنند و با پيرايش عجيب غريب سعی دارند كه هر رهگذری كه ايشان را ديد احساس كند كه اين شخص نميتواند يك انسان عادی باشد.
نميدانم چرا هيچ كس نميتواند بدون داشتن مهارت لازم و مجوز اقدام به دايركردن يك محل تزريقات و پانسمان نمايد و يا حتی به صورت شفاهی گياهان دارويی را برای كسی تجويز كند و اگر كسی چنين اقدام ناهنجاری بكند مكانيسمهای موجود سريع و قاطع بساطش را برميچيند، منتها درمورد آنچه كه بزرگان غذای روح ناميدهاند هيچگونه كنترلی حتی در سطح ابتدايی آن وجود ندارد و حتی آن چنان كه مرتبا خبرگزاریها به والدين گوشزد ميكنند كه كودكانتان را توجيه كنيد كه از دستفروشان خوراكی نخرند، صدای ضعيفی هم نبوده ونيست كه بگويد هنرجويان از هنرجوی ديگر انتظار استادی نداشته باشند.
بنده خود مدير يكی از آموزشگاههای سطح شهرم و چندی پيش شخصی به اميد پذيرش توسط آموزشگاه به عنوان مدرس ساز دف مراجعه نمود، ازايشان پرسيديم چه مدت و نزد چه كسی دفنوازی را دنبال كرده، كه اذعان نمودند جمعا شش ماه است كه ساز بدست گرفته و با دف آشنا شده و اكنون دو شاگرد خصوصی در منزل دارند! آنچه آزاردهنده است اين كه نامبرده اكنون در يكی ازشهرهای مجاور و درآمًوزشگاهی رسمی مشغول پروده كردن شاگرد هستند و حتی درجايی يكي از مسئولين شهر خودمان نزد بنده از ايشان تعريفها نموده و از او به عنوان مدرس و موسيقدانی قابل نام بردند.
اينگونه است كه بنده فاتحهای سليس نصار روح قدما و گذشتگان عالم موسيقی نموده و جای بزرگواران را حقيقتا خالی يافتم .