حکایت طبیب و کُرد
شبی کُردی از درد پهلو نخفت
طبیبی در آن ناحیت بود و گفت
از این دست کو برگ رز میخورد
عجب دارم ار شب به پایان برد
که در سینه پیکان تیر تتار
به از نقل ماکول ناسازگار
گر افتد به یک لقمه در روده پیچ
همه عمر نادان برآید به هیچ
قضا را طبیب اندر آن شب بمرد
چهل سال از این رفت و زندهست کُرد
این روزها که داعشیان و همپیمانان پیدا و پنهانشان با نام و طرح و رنگ و لعاب دیگری قصد جان و مال و خاک مردم کُرد روژئاوا را کردهاند، ناخودآگاه یاد این حکایت شیخ سعدی افتادم. در ویدیوها و فیلمهای موجود میبینیم که گروهی از آنان اسیران کُرد را به رسم اجدادشان الله اکبر گویان سر میبرند و گروهی دیگر وادارشان میکنند که همچون گرگان بیابانهای مغولستان زوزه بکشند. بار دیگر کاروان آوارگان کُرد به راه افتاده است و فاتحان بر بلندای بام خانه اشغالی و مفتوحه آنان سوره انفال و فتح میخوانند.
سوداگران غربی و عبری سایکس پیکو هم از اینکه کُرد و تُرک و عرب و شیعه و سُنی را حتی صد سال پس از آن سیاهه سمی به جنگ همه علیه همه کشاندهاند، سر از پا نمیشناسند و دندان طمع خود را برای غارتی دیگر تیز کردهاند. باز هم ترامپ نیامده از آن سوی دنیا شاخه و شانه میکشد و نتانیاهو از این سو برایش قرمز پهن میکند. پوتین از قطب شمال به اردوغان که مترصد شکار شام است، نهیب میزند که ٲین تذهبون؟ در این میان بازار تحلیلگران نظام سلطه هم گرم است که از پایان کرد دم میزنند و مثل نقل مٲکول به هم بشارت میدهند.
در این تاریخ هزار و چهارصد ساله تقریباً هیچ گروه و دسته و قوم و مذهبی باقی نمانده است که از شرق و غرب و شمال و جنوب به خانه و کاشانه کُرد هجوم نکرده باشد، اما آنان همه رفتهاند و کُرد هنوز مانده است. کُرد محدود به فلان حزب و فلان ایدئولوژی و فلان رهبر و سرکرده نیست که اگر تمام شود یا تسلیم و سرسپرده سلطهگران گردد و حتی به نام آنان و به کام آنان در روی برادر کُرد خود بایستد، به پایان سلام کند، بلکه یک زن و مرد عادی بیادعا و یک مردم معمولی و یک تاریخ و فرهنگ و هویتی است که ریشه در خاک خود دارد و پس از هر زمستان سخت و سیاهی باز هم بهاران سبز خواهد شد.
طبیبان این عصر هم بدانند که اگر به امید تیر تاتار روزی هزاران نسخه ناسازگار برای مرگ فردای کُرد بپیچند، مانند آن طبیب عصر سعدی خود خواهند رفت، اما مردم کُرد خواهند ماند.
منبع| کانال نویسنده (کُردستان نامه)