نگاهی به تاریخ سقز

✍️صالح امین‌پور|نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ

نویسندگان تاریخ شهرها، براساس منابع مکتوب و یا روایات شفاهی تاریخ شهرشان را از قدیمی‌ترین دوران تا زمان مؤلف نگاشته اند، تلاشی که هم اکنون هم از رونق نیفتاده است. در مورد برخی از شهرها، جدا از خود شهر، حوزه شهرستان هم توسط نویسنده بررسی شده و این عمل با توجه به تقسیمات کشوری در دهه های اخیر مشکلاتی را برای نویسندگان و خوانندگان فراهم آورده است. به عنوان نمونه‌ای بسیار آشنا، معرفی غار کرفتو در تاریخ تکاب و تاریخ سقز آمده است و قطعا در تاریخ دیواندره هم خواهد آمد و یا زیویه که اکنون در حوزه تاریخ شهرستان سقز بررسی می‌شود بعید نیست در آینده و با شهرستان شدن «صاحب» در تاریخ آن شهر قید گردد. برای جبران این نقص در کتاب حاضر تلاش شده است زمان حادثه و قلمرو آن در نظر گرفته شود و توجهی در تقسیمات جدید نشود، یعنی مثلا اگر در سال هزار میلادی نقطه‌ای جزو شهرستان بوده در همان تاریخ بررسی شود و اگر همان نقطه در سال هزار و پانصد میلادی منفک شده است از آن پس آن نقطه در حوزه شهرستان نادیده گرفته شود.

کاوشهای باستان شناسی که در دهه‌های اخیر صورت گرفته و نتایج برخی از آنان منتشر شده از مباحث بسیار جذاب و درخور توجه در قلمرو شهرستان است که در جاهایی که لازم بوده به کرات از آنها استفاده شده است.

در حوزه شهرستان سقز در دهه شصت و هفتاد شمسی کتاب‌های متعددی تالیف شده و در اختیار عموم قرار گرفته‌اند که هرکدام مزایای خاصی دارند. در حوزه تاریخ و فرهنگ سقز کتاب‌های مرحوم عمر فاروقی، مصطفی کاوه، محسن صدیقی چاپ و منتشر شده‌اند. همچنین کتاب‌های رشید کیخسروی در مورد قلعه زیویه و کتاب‌های شیخ رئوف ضیایی و مصطفی تیمورزاده در مورد انقلاب مشروطه و حمله روس‌ها به این منطقه، از مهمترین تالیفات مربوط به این حوزه است که در جای خود از آنان استفاده خواهد شد.

کتاب‌های فوق متاثر از حوادث و رویدادهای دوره اواخر قاجار و پهلوی بوده و به ندرت به تاریخ‌های گذشته شهرستان ورود شده است. شاید یکی از دلایل این عدم ورود، کمبود منابع متقن و قابل اتکا و در دسترس باشد. متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات پرداختن به تاریخ گذشته سقز، گیر کردن در میان قدمت و گمنامی است، یعنی به همان اندازه که شهر دارای قدمت تاریخی است به همان اندازه هم فاقد مدارک قابل استناد است. این مشکل در حوزه تاریخ نگاری شهرستان است، ولی خوشبختانه در حوزه باستان شناسی و با اتکا به کاوشها و حفریات متعدد این کمبود تا اندازه‌ای جبران شده و بخش مهمی از تاریخ خودمان را مدیون کلنگ باستان شناسان هستیم.

گرچه نتایج تحقیقات باستان شناسان به صورت کامل منتشر نشده، اما همان مقدار هم که انتشار یافته، در مجلات تخصصی و نشریات دانشگاهی و علمی، طی سالیان متمادی و به صورت پراکنده در اختیار پژوهشگران قرار گرفته و تاکنون به صورت منسجم در اختیار خوانندگان عادی قرار نگرفته است. با در نظر گرفتن این موارد، نویسنده تلاش نموده است با تکیه بر منابع موجود، اعم از منابع باستان شناسی، مقالات علمی، آثار نویسندگان خارجی، پایان نامه های دانشگاهی و منابع دست اول مربوط به دوره فتوحات اسلامی وکتاب های تخصصی دوره های تاریخی قرون میانه اسلامی به بازسازی تاریخ شهرستان از دوره پیش از تاریخ تا زمان عمومیت یافتن نام فعلی «سقز» اقدام نماید.

پیش از تاریخ:

به همه­ی دوران­های قبل از استفاده از خط دوران پیش از تاریخ گفته می­شود.

عصر سنگ: عصر سنگ یا حجر که طولانی­ترین دوره پیش از تاریخ است خود به سه دوره تقسیم شده است. این سه دوره عبارتند از؛ پارینه سنگی، میانه سنگی، نو سنگی.

۱– پارینه سنگی : به دوره­ای از کاربرد سنگ توسط انسان گفته می­شود که از قدیمی­ترین زمان­های استفاده از سنگ تا حدود یکصد هزار سال پیش را شامل می­شود.

در این دوره از فرهنگ ایران، برای اولین بار زنان کشاورزی را تجربه کردند.

صنعتی که با تکامل آن در دوره­های بعد زندگی انسان­ها را دگرگون ساخت. در این دوره همچنین زنان دارای مقام روحانیت و ناقل خون قبیله و زنجیر اتصال خانواده بودند، وظایفی که احتمالاً فقط در همان دوران­ها وجود داشت و پس از آن در دوره­های تاریخی تکرار نشد.

۲- میانه سنگی:آثار این دوره که در برخی منابع به عنوان بخشی از عصر حجر قدیم و در فاصله حدود یکصد هزار سال قبل تا حدود چهل هزار سال قبل (ملک شهمیرزادی، همان: ۱۸۸) تداوم داشته است.

۳- نوسنگی: درباره محدوده زمانی دوران نوسنگی بین باستان شناسان اختلاف وجود دارد. در جایی که برخی آن دوره را از حدود پنج هزار سال تا ۴۲۰۰ ق. م می­داند.

شاید بتوان تنها نقطه مرتبط با این دوره را تپه بیگ اویسی (بوگه به‌سی) که جزو سقز و در نزدیکی بوکان قرار دارد، دانست. این تپه دارای نوع سفال‌های عصر نوسنگی شبیه به تپه حاجی فیروز بوده و نمونه سفال‌های این محوطه با نمونه‌های گودین تپه هفتم مقایسه نمود.

ب:عصر فلز: با عبور از عصر سنگ و در اواخر آن دوره، نخستین اشیای کوچک مسین تولید شد و در طول زمان در ساخت آن ظرافت­هایی به کار رفت.

دو تپه، به نامهای تپه باستانی سیدکریم در روستای کوپه قران و تپه باستانی دوره قه لا در روستایی به همین نام (دولت قلعه) دارای آثار مشخصه از عصر مفرغ می‌باشند. همچنین براساس برآوردهای اولیه گورستان مکریان متعلق به این دوره است.

عصر آهن:

دوره استفاده از فلز آهن به سه دوره مجزا تقسیم شده است: عصر آهن اول: ( ۱۲۰۰- ۱۴۵۰ ق.م)، عصر آهن دوم: (۸۰۰ – ۱۲۰۰ ق.م)، عصر آهن سوم: (۵۵۰ – ۸۰۰ ق.م).

آثار پیش از تاریخ در سقز

محوطه مکریان

براساس نتایج مطالعات و کاوش‌های صورت گرفته در شهرستان سقز، تاکنون قدیمی‌ترین محوطه‌ای که کاوش شده و آثاری از آن به دست آمده است محوطه مکریان است. این محوطه به لحاظ کشف اتفاقی سرگذشتی شبیه به زیویه دارد. در سال ۱۳۹۸ هنگامی که اعضای تعاونی مسکن جهاد کشاورزی شهرستان در صدد احداث مسیر آبراه و فاضلاب زمین‌های قطعه بندی شده برای ساخت مسکن بودند به صورت اتفاقی آثار و شواهدی از وجود گورهای متعدد در آنجا مشاهده نمودند. خبر آن به اطلاع میراث فرهنگی سقز رسید و با تلاش مدیریت اداره، علملیات عمرانی متوقف شد و بلافاصله پیگیریها و مکاتبات لازم جهت انجام مطالعات علمی و کاوش باستان شناسی در این محدوده آغاز گردید و در نهایت اولین فصل کاوش علمی در این محدوده توسط ذبیح الله بختیاری و سرپرستی صلاح نصراللهی مدیر اداره میراث فرهنگی سقز، با هدف پی بردن به میزان اهمیت محوطه به لحاظ مطالعات باستان شناسی و تعیین تکلیف اراضی یاد شده، در قالب هیاتی کارشناسی آغاز گردید. نتایج این کاوش در این محوطه ای که حدود سه هکتار وسعت دارد حاکی از وجود گورستانی باستانی متعلق به عصر مفرغ و با قدمتی حدود ۴۰۰۰ سال است که به لحاظ مطالعات باستان شناسی و پیشینه تاریخی-تمدنی منطقه بسیار حایز اهمیت بوده و جزو معدود گورستان‌های کشف شده مربوط به این مقطع زمانی و فرهنگ است. این محدوده دارای وسعت زیاد و تراکم بسیار بالای گورهاست. نتایج نهایی این فصل کاوش تا زمان انتشار این کتاب منتشر نشده است، نتایجی که می‌تواند زوایای تاریک سکونت و فرهنگ زیستی در آن مقطع زمانی در غرب کشور را روشن نموده و به بسیاری از سوالهای پژوهشگران این حوزه پاسخ می‌دهد. (متاسفانه علیرغم تلاش مدیر و کارکنان اداره میراث فرهنگی سقز، پروژه ساخت مسکن تعاونی جهاد کشاورزی در ماههای پایانی سال ۱۴۰۲ شروع شد و بخشی از این محوطه تبدیل به منطقه مسکونی گردید)

تپه کوشکله:

تپه کوشکله در ضلع جنوبی بلوار ورودی سقز از جانب سنندج و میدان مکریان قرار دارد. این اثر باستانی به صورت تپه‌ای منفرد است که تأسیسات شهری از جمله ساختمان آسیاب، ساختمان‌های پادگان سپاه و بلوار ورودی شهر سقز آن را محدود نموده است و در طول سالیان لطمات بسیار زیادی به آن وارد آمده است. این محوطه برای نخستین‌بار طی بررسی باستان­شناسی بخش سرشیو سقز در سال ۱۳۹۰ توسط محمد پروین مورد پژوهش قرار گرفت. در فرایند کار چند گمانه در محدوده‌های اطراف انجام شد و در تعدادی از آنها آثار و شواهدی تاریخی و باستانی از جمله شواهد معماری و لایه‌های استقراری مربوط به دوره تاریخی به دست آمد.

اولین فصل کاوش رسمی در این اثر در سال ۱۳۹۸ توسط طاهر قسیمی هدف لایه نگاری و پی بردن به توالی فرهنگی در این تپه صورت گرفت. نتایج اولیه این فصل توسط کاوشگران منتشر شده است. براساس این گزارش در یک تقسیم‌بندی تخصصی، تپه را به چهار فاز تقسیم کرده اند. براساس این تقسیم بندی که از بالا به پایین صورت گرفته است؛

در فاز اول، ویژگی های رایج دوره‌های میانه اسلامی ( احتمالا دوره سلجوقیان) قابل تطبیق است.

در فاز دوم و سوم دوره میانی اسلامی است. فاز سوم هم شبیه به فاز دوم و متعلق به همان دوره است.

فاز چهارم این تپه فاصله زمانی بسیار زیادی با فازهای قبلی دارد و معرف دوره اشکانی است. در یکی از تراشه‌های کاوش شده آثار و شواهدی از قبیل حجم زیاد زغال و تیرک‌های چوبی سوخته شده و خشت‌های حرارت دیده وجود دارد که نشان می‌دهد این بخش از بنا بر اثر آتش سوزی از بین رفته است.

مانایی‌ها

بیشترین منابع بازیافته در حوزه شهرستان، متعلق به دوره حکمرانی ماناهاست.

مانا ها طی عصر آهن یک (۱۴۵۰ قبل از میلاد) به تدریج به تشکیل حکومت اقدام کرده و با اُفت و خیزهایی به حیات مستقل سیاسی خود ادامه داده اند.

فاصله سالهای ۸۵۸ تا ۶۲۷

قلمرو پادشاهی مانا

در اشنويه و مياندواب قرار داشته است و در پيرانشهر جایابی شده است. همچنین می‌توان در شهرستان مهاباد. سليمانيه اقلیم کردستان. مريوان، سنندج و پاوه جايابي كرد. از این سو بيجار و در راستاي ارتفاعات غربي دره زنجان به طرف منطقه تالش كشيده ميشده است.

ایالت‌های مهم: سوریکش : مَسی : اوئیشدیش : زیکیرتو: اندیه: سوبی: آلابریا: زیبیه: آرمائیت.

اوضاع داخلی دولت مانا

در آغاز قرن نهم پیش از میلاد دولت مانا از نظر اقتصادی نسبت به برخی از ولایت‌های همجوار تکامل بیشتری داشته است. اسب‌های فراوان و چابکی داشت و کشاورزی و گله‌داری آن وسعت یافته بود. در متن‌های کهن آگاهی‌های فراوانی از مزارع و کشتزارها و انبارهای پر از جو و آرد مانایی به چشم می‌خورد. در مانا از آهن، مس، نقره و طلا استفاده میشد و هنرمندان از این مواد وسایل مختلفی می‌ساختند. قلمرو مانا منابع آب و خاک مناسب و مراتع غنی و گسترده‌ای داشت که شرایط خوبی برای رشد کشاورزی، دامداری و پرورش اسب به حساب می‌آمد. همین باعث شد که جامعه‌ای مرفه و ثروتمند شکل بگیرد. مهارت مانایی‌ها در پرورش اسب منبع درآمد مهمی برای آنان فراهم ساخت. در کل گنجینه‌های ارزشمند به دست آمده از زیویه و حسنلو گواه این هستند که مانایی‌ها نسبت به سایر اقوام از لحاظ اقتصادی، برتر بودند.‏ در کنار کشاورزی و دامداری، هنرمندان و صنعتگران چیره دستی در مانا زندگی می‌کردند که در سفالگری، فلزکاری، کنده‌کاری روی عاج و آجرهای لعابدار مهارت داشتند. ‏مجموع این مزایا باعث میشد که ملل همجوار آنان سعی در تصرف این سرزمین داشته باشند. آشوری‌ها مکرر هجوم می‌آوردند، غنایم و اسیران فراوانی می‌گرفتند، اسیران را برده می‌کردند و استادکاران مانایی را به زور به شهرهای خود برده مجبور به ساختن بناهای باشکوه می‌کردند. دولت اورارتو نیز مرتب حمله می‌کرد و در غارت مانا دست کمی از آشور نداشت.

در اواسط سده هشتم پ.م در زمان ایرانزو فرمانروای قدرتمند مانا، این دولت رونق چشمگیری یافت. بیشتر راه‌های بازرگانی از کنار شهر ایزیرتو پایتخت مانا می‌گذشت و در تکامل آن سهم بسزایی داشت.

 سقوط مانا

در سال ۵۹۳ق.م يك منبع عبري براي آخرين بار به مانا، به مراه سکاها و اورارتو، به صورت پادشاهي‌هاي كوچك و ظاهراً تابع ماد، اشاره مي‌كند (دياكونف.۱۳۷۱: ۲۹۳). این آخرین اشاره تاریخی به پادشاهی ماناست.

مهمترین محوطه باستا‌نی مانا زیویه است که قبل از حکومت مادها مفقود شده است.

دوره هخامنشیان

در دوره هخامنشیان و در سده چهارم پیش از میلاد غار کرفتو به عنوان سرحد یا مرز بین ماد و آتروپاتن مورد توافق بوده است و همچنان که قبلا ذکر شد براساس نتایج تحقیقات باستان شناسان، در تپه کانی شاهی روستای پارسانیان آثار سفالین دوره هخامنیشان به دست آمده است. همچنین در روستاهای کردکند، تیکانلو، باشبلاغ، آلیار، قره ناو و چوملو آثار و شواهدی از سکونت مردم در دروه هخامنشی وجود دارد. این موارد نشانگر تدوام زندگی چند هزار ساله در این ناحیه است. همچنین براساس پژوهش صورت گرفته توسط صدیقه دولت آبادی و یوسف حسن‌زاده که بر روی سفال‌های قپلانتو صورت گرفته است در قپلانتو چهار دوره سفالین وجود دارد که دوره چهارم آن متعلق به دوره هخامنشی و اشکانی است.

سلوکیان و اشکانیان

تاسیتوس (تاسیت) مورخ رومی شرحی از جنگ بین خاندان اشکانی را نقل کرده است که بی ارتباط به موضوع نیست. بنا به نوشته این مورخ، گودرز پادشاه اشکانی پسر اردوان در سال ۴۱م به عنوان شاه اشکانی انتخاب شد. به دلیل نارضایتی اشراف و بزرگان، در ۴۹م. سفرایی نزد کلودیوس قیصر روم فرستادند تا مهرداد پسر وُنُن و نوه فرهاد چهارم را که ساکن روم بود به ایران بیاورند. سفرا گفتند که سلطنت گودرز برای نجبا و مردم پارت از جهت ظلم و تعدیات او قابل تحمل نیست. کلودیوس اجازه داد پارتیها مهرداد را به شاهی برگزینند، مهرداد به ایران روانه شد، در بین اربیل و بغداد لشکریان او با گودرز تلاقی کردند و سرانجام مهرداد اسیر شد و او را در زنجیر نزد گودرز آوردند. شاه با مهرداد ملایم‌تر از آنچه انتظار می‌رفت رفتار کرد و به جای آنکه او را بکشد، او را خارجی و رومی خواند نه اشکانی و برای اینکه او هیچگاه نتواند بر تخت نشیند، امر کرد گوشهایش را بریدند، زیرا در ایران قدیم کسی که ناقص بود نمی‌توانست بر تخت نشیند. پس از این فتح طولی نکشید که گودرز درگذشت. قبل از جنگ و برای نذر به درگاه خدایان گودرز دستور داد معبدی در کوه سمبولوس بسازند. محققان این کوه را کرفتو دانسته‌اند.

در قلعه کرفتو بر روی سردر ورودی یکی از اتاق‌های طبقه سوم کتیبه‌ای یونانی وجود داشته که تا حد زیادی صدمه دیده است، در این کتیبه از الهه یونانی هراکلس یاد شده و به همین دلیل بسیاری این غار را معبد این الهه دانسته‌اند. متن کتیبه به این شرح است :«این خانه هراکلس است، هر کس در آن وارد شود در امان است». این کتیبه باعث شده است که این تصور غالب شود که احتمالاً این غار در دوره سلوکیان مدتی به صورت موقت برای سکونت و استقرار سلوکیان مورد استفاده قرار گرفته باشد . برخی غار را متعلق به زمان پیروزی گودرز اشکانی بر مهرداد، پادشاه ارمنستان ، در سال شانزدهم میلادی می‌دانند. اهمیت کرفتو به خاطر راه کاروان رویی بود که عراق و سوریه را به ایران مرتبط می کرد، این راه از دو کیلومتری این غار می گذرد.

در توضیحات مربوط به تپه کوشکله هم گفته شد که در این تپه چهار فاز مختلف به دست آمده است. در فاز چهارم سفال‌های جلینگی که معرف دوره اشکانی است به دست آمده است. به همین جهت و مطابق نظر کاوشگران، قدیمی‌ترین زمان استفاده از این مکان متعلق به دوره اشکانی است.

ساسانیان:

شیز: بزرگترین و مهمترین ناحیه مورد توجه و علاقه شاهان ساسانی و نزدیکترین آنها به سقز، تخت سلیمان فعلی در تکاب بوده است که محل آتشكده آذرگشنسب بود و شیز یا گزک یا گنزک خوانده می شد. اين آتشكده كه مختص پادشاهان و سرداران بود، به عنوان نماد وحدت كشور از احترام بالايي برخوردار بوده است به طوري كه شاهان ساسانی پياده به اين محل آمده و ضمن زيارت، تاج شاهي را بر سر مي گذاشتند.

نکته قابل توجه در مورد آتشکده آذرگشسب این است که این آتش ابتدا در برزه قرار داشته و سپس به شیز منتقل شده است.

 

اسکان اعراب در آذربایجان:

با فتح آذربایجان توسط مسلمانان، دسته‌های مختلف از عشيره‌هاى عرب ساکن در كوفه و بصره و شام به این قلمرو عزیمت نموده و هر گروهى بر هر نقطه‌ای که سایر اعراب به آن نرسیده بودند دست انداختند و برخى زمينها را از بوميان تصاحب نموه یا خريدارى كردند. مردم روستاها برای حفظ خود به ایشان پناه بردند و به عنوان برزگر به خدمت آنها درآمدند.

سقز در قلمرو آذربایجان

جغرافیا نویسان متقدم اسلامی در شرح نواحی آذربایجان فهرستی را ذکر کرده‌اند تحت عنوان فهرست «شهرها و رستاقهاي آذربايجان» اسامی این شهرها را بدین شرح نوشته است: مراغه، ميانج، اردبيل، وَرْثان، سِيسَر، بَرْزه، سابُرْخاست، تبريز،  دینور- جابروان- تل وان- سیسر- اندراب- بیلقان- برزه- شابرخاست

از دينور تا خبارجان هفت فرسخ، سپس تا تل وان شش فرسخ و تا سيسر هفت فرسخ ديگر، از آنجا تا اندراب چهار فرسخ و از اندراب تا بيلقان پنج فرسخ، پس تا برزه شش فرسخ.

 

برزه اولین نام شناسایی شده برای سقز

موقعیت جغرافیایی: برزه جزوه ایالت آذربایجان و خود به تنهایی یک کوره بوده است. این کوره بر سر راه مراغه به سيسر قرار داشته است. كوره شامل چند روستا بوده كه قصبه يا شهري در مركز آن قرار داشته است. مينورسكي شرق شناس مشهور روسی که تحقیقات موثق و معتبری درباره ایران داشته برزه را سقز دانسته است و به تبع او سایر محققان هم این نظریه را پذیرفته‌اند.

برزه در دوره ساسانی: درباره شیز و آتشکده آن در فصل مربوط به ساسانیان توضیحاتی داده شد. نکته قابل توجه در ارتباط با موضوع، وجود آتشکده آذرگشنسب در ناحیه برزه قبل از انتقال آن به شیز است.

آتشكده ابتدا در برزه بود و بعد به شيز كه نزديك‌ترين محل به آن است منتقل شد. برزه چنان که مستشرقان جایابی کرده اند با سقز امروزي قابل تطبيق است و شيز را محققان تخت‌سليمان دانسته‌اند كه نزديك‌ترين موضع به آن بوده است. اثبات و رد این مساله احتیاج به کاوشهای فراوان از جمله در بنای اصلی سقز دارد که در زیر مکان‌های مذهبی شهر دفن شده است. بعید نیست ساخت مساجد و تکایا و حسینه، بر روی مکان مذهبی قبلی بوده باشد. مرحوم عمر فاروقی در نظریه‌ای درباره محل آتشکده که رد و اثبات آن برای نویسنده قطعی نیست نوشته است: گمان می‌کنیم محل (دوزه‌غه‌ره‌ی)کنونی به معنای آتش و یا قلعه ویران شده جای ساختمان حاج صفری کنونی بوده و این محل قلعه ای بزرگتر از قلعه کنونی هه ولیر بوده و با یورش لشکر اعراب موبد آتشکده کشته شده و جسد او را در پای قلعه دفن کرده‌اند که سالهاست به نام پیرشلالی (پیرشهریار) مورد اعتماد مردم است.

اگر روایت قمی در مورد بزره و آتشکده آن درباره شهر دیگری نوشته شده بود چه بسا باعث می‌شد مردمان و اقوام ساکن در آن شهر و آن ناحیه، بدون واهمه و با اعتماد به نفس کامل دهها جلد کتاب در مورد آن می‌نوشتند.

برزه در دوره اسلامی:

پس از جنگ‌های آغازین اعراب در ایران و فتح نواحی و مناطق مختلف، مرحله دوم که اسكان عربها بود شروع شد. عربهای مهاجر و هرکدام از عشایر، بر هرجا که توانستند، غلبه یافتند و آنجا را از آن خود کردند.

در منابع به کرات ذکر شده است که در برزه قبیله «اَوْد» ساكن شدند. «كوره برزه از آن طايفه اودى بود و مدينه آن به مردى از همین طايفه تعلق داشت. وى مردمان را در آنجا جمع كرد و حصنى بر آن شهر بساخت. در سال ۲۳۲ على رغم توافق آن مرد اودى، منبرى در آن بلد برپا شد.».

با استناد به این جملات می توان چنین برداشت نمود که یکی از اشخاص با نفود اود اما نه لزوما رئیس قبیله، اصل شهر برزه را در اختیار گرفته و بر گرد آن دیواری ساخته است. به نظر می‌رسد در این زمان شهر مورد نظر محصور نبوده و احتمالا اصل شهر در ورود اسلام ویران شده و در این زمان مجددا بازسازی شده است. در سال ۲۳۲ ق گرچه صاحب برزه مخالف بوده اما با این وجود منبری در این شهر ساخته شده است. شايد علت مخالفت آن بوده كه در صورت داشتن منبر آن محل تبديل به شهر بزرگ مي‌شد و در اين صورت والي آن مي‌بايست از سوي خليفه يا گماشتة او تعيين شود، در صورتي كه در روستا يا شهر كوچك مالك خود مي‌توانست حاكم هم باشد. همچنین به نظر می‌رسد ساختن منبر در مکان‌های مختلف جزو اختیارات مالک نبوده و احتمالا متولی دینی‌ای در نواحی وجود داشته و این اقدامات با نظر او یا با صوابدید صاحب ایالت انجام می شده است. منبر به تنهایی مفهوم ندارد. اهمیت منبر با جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامی پیوند دارد. در مسجد، نماز جماعت هر روز مؤمنان را گرد هم ‌می‌آورد و درباره امور جاری و مهم اطلاع‌رسانی و تصمیمات شورایی اتخاذ می‌شد. مباحثات فکری و عقیدتی در می‌گرفت. نقطه آغاز تشکیل گردهمایی‌های نظامی و جنگی بود. به علاوه در نمازهای جمعه و عیدین نیز خطبه ایراد می شد. منبر در دوره اسلامی دو کارکرد اساسی اطلاع‌رسانی و آموزش عمومی را به عهده داشت که به عنوان رسانه‌ای با نفوذ، نقش بارزی ایفا می‌کرد. این رسانه به سبب این‌که فرستنده پیام دارای وجاهت دینی بود، اعتبار مضاعف داشت. به دلیل همین جایگاه ویژه و رسانه ای منبر بود که در تاریخ اسلام، جهت تسلط بر مسجد جامع شهر که محل تصمیم‌های بزرگ بود بحث‌ها، جدل‌ها و منازعات بسیاری انجام می شد. تسلط یافتن شخص یا گروهی بر مسجد و منبر شهر، نشان دهنده آن بود که آن شخص یا گروه حاکم و زمامدار بلامنازع آن دیار است و اکثر مردم نیز به آن رضایت داده اند.

در کتاب معجم البلدان یاقوت حموی که تالیف آن در سال ۶۲۱ ق و در آستانه یورش مغولان به ایران به پایان رسیده است، به نقل از بلاذری از بزره به عنوان روستایی در آذربایجان یاد شده است. این مطلب نشان می دهد در این دوره از اهمیت برزه کاسته شده و به روستایی تبدیل شده، و حتی در آن حد شهرت نداشته که یاقوت خود به آنجا رفته باشد. از زمان ورود مغولان به بعد نامی از برزه در منابع وجود ندارد و در تاریکی مطلقی درباره تاریخ سقز قرار می‌گیریم که حدود دویست سال طول می‌کشد. از این زمان به بعد نام سیاه کوه رایج می‌گردد که درباره آن توضیح داده خواهد شد.

گرچه نمی توان رابطه این دو را با قاطعیت اعلام نمود اما تا چند دهه قبل به محوطه ای که امروزه ادارات دارایی و ثبت احوال و مدرسه روبروی مسجد جامع در آن قرار دارد را (برزه‌ی باوه خان) می‌گفتند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا