چشم مالکان زمین‌های پشت شهرک دانشگاه به وعده‌های مسئولان خُشک شد!

بهمن‌ماه سال گذشته (۱۴۰۳) بود که در یک گیر و دار مابین کمیته تطبیق فرمانداری، شهرداری و شورای شهر و رد و بدل کردن مصوبات بر سر بخشی از زمین‌های پُشت شهرک دانشگاه، تصمیم بر آن شد تا ساز و کار ارائه جواز به متقاضیان ساخت مسکن در این محدوده آغاز شود.

حالا یک سال پس از این مباحث حتی یک ساختمان هم احداث نشده و گویا قرار نیست صدها نفر از مردمی که با هزاران امید اقدام به خرید زمین در محدوده پشت شهرک دانشگاه کردند طعم ساخت مسکن در این منطقه را بچشند. مسئولان هم از نماینده و معاون عمرانی استانداری گرفته تا فرماندار و شهردار “خرید زمان” و “فروش وعده” را در دستور کار قرار داده‌اند.

همان زمان واکاوی اعلام کرد که نباید موضوع این اراضی را تمام شده تلقی کرد، چرا که توافق صورت گرفته میان شهرداری و یکی از مالکان فقط برای بخشی از زمین‌ها بود که تنها حدود یک هفتم آن اراضی را شامل میشد و مشکلات سایر تعاونی‌ها تاحدودی کماکان پابرجا بوده و هست. از طرفی همان توافق نیز به دلیل مشکلات تأمین آب شرب منطقه در هاله‌ای از ابهام بود.

در ادامه این وعده‌ها، در تاریخ چهاردهم خرداد، نماینده سقز و بانه در مجلس شورای اسلامی پس از پایان جلسه‌ شورای مسکن و کمیسیون ماده پنج شهرستان که با حضور مدیران شهرستان و استانی تشکیل شده بود از یک خبر خوش برای شهروندان سقزی خبر داد. محسن بیگلری از رفع موانع شروع ساخت و ساز در اراضی پشت شهرک دانشگاه گفت و افزود: “قرار بر این شد شهرداری از هفته اول تیرماه ارائه جواز را آغاز کند و شهروندان دارای زمین و متقاضی ساخت مسکن در پشت شهرک دانشگاه می‌توانند از پنجم و ششم تیرماه برای دریافت جواز مراجعه نمایند”.

با این وجود از شروع ساخت و ساز خبری نشد تا اینکه در میانه شهریور ماه شهرداری سقز با انتشار تصویری از نماینده مجلس، شهردار و اعضای شورا و یک شهروند در دفتر شهردار از “صدور و تحویل اولین دستور نقشه‌های اراضی ۱۱٠هکتاری پشت شهرک دانشگاه” خبر داد.

اما به نظر می‌رسد همه اینها نمایش‌های مختلف با بازیگران ماهری بود که نه تنها با کلمات بلکه با روح و روان شهروندان هم بازی کردند. چون اگر دقت شود شهرداری در جلسه شهریورماه از صدور “دستور نقشه” خبر داده بود و نه صدور جواز و دستور نقشه ابتدای یک راه طولانی جهت دریافت جواز است.

از طرفی، چگونه است که از میانه شهریورماه تا میانه دیماه (چهار ماه) روند صدور حتی یک نقشه نیز تمام نشده است تا ساخت و ساز شروع شود و اندکی دلخوشی به دل مردم بیفتد؟ آیا غیر از این است که مشکلات این محدوده هنوز به پایان نرسیده و مسئولان کماکان مشغول خرید وقت و فروش وعده هستند؟

مجموعه شهرداری در این چند دوره در بازدیدهای مختلف و وعده‌های متعدد از حل زودهنگام مشکلات این زمین‌ها خبر داده‌اند، استاندار و نماینده سابق در دهم بهمن ۱۴۰۲ کلنگ بلوار ۴۵ متری را به زمین زدند، فرماندار فعلی بر تغییر مصوبه زمین‌های موسوم به “عبد” اصرار داشت، نماینده فعلی و شهردار هم از آغاز صدور جواز خبر دادند و حتی به صورت نمادین هم دستور صدور جواز را به یک شهروند ارائه دادند، اما تمام اینها نتوانست منجر به ساخت تنها یک واحد مسکونی تا این لحظه بشود.

بر همگان آشکار است که مشکلات زمین‌های مذکور طی یک دهه روی هم انباشته شده‌اند و نباید انتظار داشت که یک شبه حل شوند، اما موضوع مهم در اینجا زمانی است که مردم از دست داده‌اند و گاهی با قیمت از هم پاشیدن زندگی تمام شده است. کم نیستند کسانیکه با آب کردن اندک طلا و جواهرات زن و بچه‌هایشان این زمین‌ها را خریداری کرده‌اند به امید روزی که بتوانند آنجا سرپناهی درست کنند.

اما مشکلات متعدد این اراضی ازجمله اختلاف با مالکان، تأمین زیرساخت‌ها، آماده‌سازی زمین‌ها، موضوع حریم امنیتی، اختلاف میان هیئت‌های امنای تعاونی‌ها همگی در کنار عدم اقدام عاجل و اتخاذ راه‌حل‌هایی که زودتر به نتیجه برسد مانع از صاحب‌خانه شدن صدها و احتمالا هزاران شهروند دیگر شده است و جالب است که شهرداری هم چندان حاضر به بیان واقعیت‌ها و لزوم رفع گام به گام مشکلات نشده است.

مطالب مرتبط

‫2 دیدگاه ها

  1. ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ
    ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ
    ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟
    ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ
    ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿم ﺩﺭﯾﻐﺎ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
    ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ حیا بود
    ﺍﯾﺮﺝ ﻣﯿﺮﺯﺍ

  2. ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ
    ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ
    ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟
    ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ
    ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿم ﺩﺭﯾﻐﺎ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
    ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ حیا بود
    ﺍﯾﺮﺝ ﻣﯿﺮﺯﺍ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا