سالن سقف بلند صاحب به گورستان آرزوها تبدیل شده است!

✍️محمد مصونی

“وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ” (سوره حج، آیه ۱۸) [هر که را خدا خوار کند، هیچ گرامی‌دارنده‌ای نخواهد داشت]

مانی، این پسر نوجوان صاحب، با چشمانی پر از رویا و پاهایی که روی زمین‌های خاکی و سالن‌های فرسوده تمرین می‌کرد، امروز با پذیرش در آزمون باشگاه اسپورتیفای امارات، پرچم شهرش را در آسمان آرزوها به اهتزاز درآورده است. اما این موفقیت، یک سؤال تلخ را در ذهن هر انسان دلسوزی زنده می‌کند: چرا باید استعدادهای این شهر تنها در سایه محرومیت و با رنجی دوچندان بدرخشند؟

صاحب شهری است که گویی در نقشه توسعه گم شده است. شهری که کودکانش در کوچه‌های خاکی فوتبال بازی می‌کنند، دخترانش در کمترین امکانات به ورزش می‌پردازند و جوانانش هر روز با نگاه به سالن نیمه‌کاره سقف بلند، آرزوهایشان را دفن می‌کنند.

سالن سقف بلند صاحب که به گورستان آرزوها تبدیل شده است، امروز نه یک پروژه نیمه‌کاره، که نماد خیانت به یک نسل است! آهن‌های زنگ‌زده‌اش فریاد می‌زنند، دیوارهای ترک‌خورده‌اش گواهی می‌دهند و سقف نیمه‌کاره‌اش رو به آسمان، از خدا طلب عدالت می‌کند.

فاجعه آنجاست که سال گذشته، با وجود مخالفت رسمی شورای اسلامی و شهرداری صاحب، مبلغ پنج میلیارد تومان اعتبار تخصیص یافته به این سالن، در سکوت نماینده وقت، جابه‌جا و به پروژه هتل ورزش سقز اختصاص یافت! این انتقال ناعادلانه، خنجری بود بر پیکر زخمیِ امیدهای مردم این شهر.

امروز دیگر، سالن سقف بلند نه تنها نیمه‌کاره است، بلکه پایه‌ها و ستون‌های آن تخریب و سازه‌هایش برداشته شده‌اند. طبق نظر کارشناسان، ادامه پروژه با وضعیت فعلی از نظر فنی ممکن نیست. به همین دلیل، شورای اسلامی شهر و شهرداری صاحب، به صورت رسمی از اداره‌کل ورزش و جوانان استان شکایت کرده‌اند.

از همین و با توجه به مکاتبات، درخواست‌ها و مراجعات مکرر شورا و شهرداری صاحب به نماینده سقز و بانه در مجلس شورای اسلامی، انتظار می‌رود به‌عنوان نماینده این مردم، جلسه‌ای فوری با وزیر ورزش یا مسئولین عالی‌رتبه این وزارتخانه تشکیل داده تا این فریاد به گوش پایتخت‌نشینان نیز برسد سکوت بیش از این، خیانتی‌ست به نسل فردای این دیار.

خطاب به ای مسئولان محلی که در دفاتر و ساختمان‌های اداری خود مانده‌اند، نماینده مجلسی که فقط در هنگام انتخابات به یاد صاحب می‌افتد، مدیران ورزشی که پرونده‌های‌شان انباشته از وعده‌های پوچ است؛ آیا می‌دانید هر روز که می‌گذرد، یک “مانی” دیگر از شدت ناامیدی، توپش را به گوشه‌ای پرتاب می‌کند و رویایش را دفن می‌نماید؟ آیا می‌دانید این یاس و نا امیدی و کم‌توجهی به نسل جوان، روزی ممکن است همچون آتشفشانی از آسیب‌های اجتماعی، دامن جامعه را بگیرد؟

بنابر این وقت آن رسیده است که صاحب از این بی‌توجهی دیرین و ادامه‌دار رهایی یابد. ما نه التماس که اخطار می‌دهیم: این سالن باید ظرف کمترین زمان پابرجا و از نو ساخته شود، بودجه ورزشی شهر باید شفاف و عادلانه تقسیم گردد و هر ماه گزارش پیشرفت پروژه‌ها به مردم ارائه شود.

امروز، دیگر مردم صاحب حاضر نیستند شاهد مرگ آرزوهای فرزندانشان باشند. امروز، روزی است که مردم این دیار مطالبه‌گرانه می‌گویند: “کافی است!”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا