معدن طلای سقز و یک غیبت بزرگ؛ صدایی که از مسئولان شنیده نمیشود

در حالی که بیش از یک ماه از آغاز کارزار جمعآوری امضا برای توقف فعالیت معدن طلای سقز میگذرد، فعالان محیط زیستی و گروهی از حامیان توسعه پایدار خواستار ورود و پاسخگویی مسئولان به این موضوع هستند. اما همچنان ضلع سوم این مناقشه، یعنی مدیران دولتی، سکوت اختیار کردهاند.
بیش از یک ماه از آغاز کارزار جمعآوری امضا برای توقف فعالیت معدن طلای سقز میگذرد. کارزاری که بهسرعت در فضای مجازی و حقیقی پیچید و اکنون میرود تا به یک مطالبه عمومی در سطح منطقه تبدیل شود. فعالان محیط زیستی، کنشگران مدنی و برخی شهروندان سقز بهصراحت خواستار توقف پروژهای هستند که به باور آنان، تهدیدی جدی برای محیط زیست، منابع آبی و آینده زیستی منطقه است.
اما این تنها روایت موجود از مسئله نیست. در سوی دیگر میدان، گروهی دیگر از مردم و کارشناسان ایستادهاند که رویکردی میانهروتر دارند. آنان با اصل فعالیت معدن مخالفتی ندارند، بلکه خواهان آغاز آن با رعایت ملاحظات زیستمحیطی، شفافیت در اجرا و نظارت نهادهای مردمی در بازگشت حقوق معدن به منطقه، ایجاد اشتغال و تأمین امنیت و توسعه پایدار هستند. دغدغه این گروه بیشتر معطوف به بیکاری، توسعه پایدار و رونق اقتصادی منطقهای است که سالهاست از کمتوجهی در رنج است.
نکته مهم این است که هر دو دیدگاه، با وجود اختلاف نظر، تاکنون کوشیدهاند با احترام متقابل و در چارچوبی مدنی سخن بگویند. این مسئله، ظرفیت ارزشمندی برای جامعه مدنی در منطقه بهشمار میرود. اما آنچه این روند را به بنبست نزدیک میکند، سکوت و بیعملی مسئولان است؛ ضلع سوم ماجرا که تاکنون ترجیح دادهاند نه وارد گفتوگو شوند، نه موضعی روشن اتخاذ کنند.
مدیران استان کردستان، فرمانداری سقز، ادارههای کل صمت و محیط زیست، شرکت طلای استان، و حتی نماینده مجلس، همگی از مخاطبان مستقیم این مطالباتاند. با این حال، نه خبری از پاسخ رسمی است، نه دعوتی برای گفتوگوی سهجانبه. این در حالی است که انتظار میرفت در چنین مسئله حساسی، مسئولان محلی پیشگام شکلگیری یک گفتوگوی مدنی و مبتنی بر شفافیت باشند.
مسئله معدن سقز، تنها یک موضوع زیستمحیطی یا اقتصادی نیست؛ این ماجرا بهروشنی میتواند تمرینی باشد برای گشودن باب گفتوگو در جامعهای که بیشتر مواقع، تنشها در سکوت یا در فضای مجازی باقی میمانند. تمرینی برای اینکه چگونه میتوان بدون حذف یا نادیدهگرفتن دیدگاه مقابل، به نتیجهای میانه، واقعگرایانه و قابل دفاع رسید.
اکنون این فرصت هنوز از دست نرفته است. اما اگر مسئولان همچنان سکوت پیشه کنند، این امکان وجود دارد که مطالبات مردمی به بیاعتمادی بدل شود و ظرفیت مدنی موجود، به جای تعامل، وارد چرخه فرسایشی تخاصم شود. در نهایت، خواسته اصلی جامعه از مسئولان روشن است: ورود به موضوع، شنیدن صدای هر دو طرف، شفافسازی روندها، و باز کردن فضای گفتوگو.
با تشکر از مطلب شما
به نظرم در ابتدا می توان نشستی بین فعالان مدنی و زیست محیطی شهرستان برگزار نمود و بر روی میزان خطر برداشت معادن یا نحوه واکنش به راه اندازی صنایع مختلف در سقز بحث نمود. معادن مبنا و زیرساخت توسعه هر منطقهای به شمار می روند و راه اندازی کارزار تعطیل کردن آنها به غیر از ایجاد بدبینی در سطح مدیریت کلان کشور و فراری دادن سرمایه های مولد از منطقه نمی تواند خروجی دیگری داشته باشد، حال آنکه بهره بردار اصلی منابع آب سطحی شهرستان سقز عملا منابع آب آذربایجان شرقی است که خود استانی توسعه یافته و کاملا صنعتی است و مدیران آن احتمالا امیدوارند تا با عدم رشد و توسعه شهری-صنعتی سقز، علاوه بر عدم استفاده از آبهای سطحی، چنین سرمایه های را نیز به استان خود سرازیر نمایند. ضمنا سرمایهگذاران بزرگی چون شستا اگر وارد پروژه ای شوند می توانند با دارا بودن سرمایه سرشار به راه اندازی صنایع جانبی، خطوط مختلف تولید و کاهش معضل بیکاری در کنار افزایش امنیت اقتصادی منطقه کمکی شایان نمایند.