ای که پنجاه رفت و در خوابی؛ شهرداری سقز و خواب دیرهنگام توسعه

سعدی علیهالرحمه در ابتدای یکی از قصاید خود، با نگاهی ژرف به گذر عمر و غفلت آدمی، میسراید:
«ای که پنجاه رفت و در خوابی / مگر این پنج روز دریابی»
این بیت گویی خطاب به مدیریت شهری سقز است که پس از چهار سال، در واپسین ماههای عمر خود به فکر “تجربهاندوزی” افتاده و خبر از سفری دو روزه به تبریز در چند روز گذشته داده است؛ سفری که بیش از آنکه دردی از سقز دوا کند، شاید به کار فرداهایشان در شهری دیگر بیاید.
در روزهایی که باید وقت عمل و نتیجه باشد و سقز نتیجه دهها شعار شهردار و شورای ششم را ببیند، شهرداری سقز با انتشار گزارشی از «سفر کاری فشرده دو روزه» شهردار و چند تن از مدیران به کلانشهر تبریز خبر داده است. هدف از این سفرِ به زعم خودشان کاری و فشرده، “ارتقای کیفیت مدیریت شهری، رفع موانع سرمایهگذاری، تبادل تجربیات تخصصی و گسترش تعاملات بینشهری” اعلام شده است.
اما پرسش اساسی اینجاست:
آیا چهار سال گذشته فرصت کمی برای تجربهاندوزی و اجرای آن بود؟ و اگر نبود، چرا حالا و در چند ماه آخر، آنهم به لطف قضا و قدر و تمدید ده ماهه شورای ششم، تازه به فکر افتادهاید که از تبریز بازدید کنید و از دیپلماسی شهری سخن بگویید؟
دیپلماسی شهری با تبریز! سخنی زیباست ولی چندان واقعگرایانه نیست. دیپلماسی میان دو شهر زمانی معنا دارد که اشتراکات واقعی در زمینه جمعیت، وسعت، ظرفیت اقتصادی و بافت و ساختار شهری وجود داشته باشد. در غیر این صورت، بیشتر شبیه یک ژست است تا راهکاری برای حل مشکلات مردم سقز.
بهتر نبود شهردار و هیئت همراه بهجای طی کردن صدها کیلومتر، سفری کوتاه به بوکان میداشتند و یاد میگرفتند که در عرض چند ماه میتوان چند دهنه پُل ساخت؟ یا مقداری دورتر به مهاباد میرفتند و آنجا یاد میدیدند که چگونه در این چهار سال پروژههای عمرانی متعدد به ثمر رسید؟!
البته این نخستین سفر شهردار سقز به دیگر شهرها با هدف همکاری نیست. پیش از این، در شهریور ۱۴۰۳ نیز سفری به ملایر انجام شد. اما از دستاوردهای آن سفر تا امروز خبری نشده، همانطور که بعید است از سفر تبریز هم آبی برای سقز گرم شود.
در گزارش رسمی شهرداری آمده است که در تبریز «مدلهای موفق سرمایهگذاری، بازطراحی ساختارهای مالی و توسعه بودجهریزی» بررسی شده است. آیا مقداری برای این صحبتها دیر نیست؟ صرفا جهت یادآوری شهردار محترم؛ شعارهایی چون «پهن کردن فرش قرمز برای سرمایهگذاران» و «چابکسازی نیروهای شهرداری»، مگر از جمله شعارها و برنامههایتان هنگام تلاش برای شهردار شدن نبود؟ شعارهایی که نهتنها محقق نشدند، بلکه با ورود نیروهای وابسته به اعضای شورا و برخی مقامات، بدنه شهرداری فربهتر از همیشه شده است. نحوه بودجهبندی را هم در این چهار سال دیدیم که به چه شیوه بود!
در واقع، اگر قرار باشد سودی از این سفرها حاصل شود، آن سود شاید برای آینده فردی شهردار فعلی سقز در شهری دیگر باشد؛ چون به مدد چهار سال و اندی حضور در سقز، رزومهای مناسب (البته با عملکرد پایین) برای آینده فراهم شده است.
با این حال تیم مدیریت شهری سقز با گذشت چهار سال نهتنها بیدار نشد، بلکه ظاهراً با ادامه همین مسیر، این پنج روز آخر را نیز در خواب خواهد گذراند.