نگاهی و نقدی بر مراسم رونمایی از کتاب «مێژووی پارسانیان»

مراسم رونمایی از کتاب «مێژووی پارسانیان» نوشته دکتر «سید صباح حسینی» هم به خاطر موضوع کتاب که بحث از سادات و طریقت و مشایخ پارسانیان است و همچنین به خاطر شخصیت بی‌حاشیه و پرکار و متین و نجیب نویسنده کتاب، با استقبال چشمگیری روبرو شد، هرچند متاسفانه به خاطر کم لطفی مسئولان امر، برق سالن به مدت بیش از یک ساعت قطع بود اما مردم آن گرمای طاقت‌فرسا را تحمل کردند و منتظر بودند که شاهد برنامه‌ای بسیار خوب و باشکوه باشند اما متاسفانه ترکیب سخنرانان و سطح پایین مباحث آنان جز یکی دو نفر از گرمای سالن طاقت فرساتر بود و حتی گروه موسیقی هم با وجود اینکه خیلی زحمت کشیدند اما نتوانستند به سالن حال و هوا و شور و شوقی که ویژه محافل درویشی و عرفانی است ببخشند.

کتاب مێژووی پارسانیان کتاب خوبی است و معلوم است که آقای حسینی خیلی بر روی آن کار کرده و زحمت کشیده‌اند. کتاب حاوی عکس‌ها  اسناد و مدارکی است که به غنای کتاب می‌فزاید. چاپ و انتشار این اثر را به نویسندە بزرگوار آن دکتر صمیمانه تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

اما  چند نکته در مورد مراسم:

۱- متاسفانه بسیاری از سخنرانان محترم یا کتاب را نخوانده بودند و یا اینکه در زمینه عرفان و تصوف شناخت کافی نداشتند و یا با طرح مباحث حاشیه‌ای اصل موضوع را فراموش کردند یا به مدح و ستایش‌های اغراق گونه از نویسنده پرداختند که تا جایی که من کاک صباح را می‌شناسم ایشان احتیاجی به این مدح و ستایش‌ها ندارد.

۲- واقعا شرم آور است برای شهری مثل سقز با این همه سابقه و در حالی که مرکز برگزاری تئاتر کوردی و… هم هست هنوز یک  سالن درست و حسابی با ظرفیت کافی و تهویه مناسب ندارد. در همایش سقز شناسی که یکی از سخنرانان از قدمت چند هزار ساله سقز سخن می گفتند یکی از آقایان مسئول به ایشان گفتند آقای …. سه هزار سال کم است این تاریخ باید تا ۷ هزار سال برسد.
کاش این آقایان محترم قبل از دخالت در تاریخ و گذشته به امروز و حال وضع مردم و شهر توجه می‌کردند. با وجود اینکه سقز را تا بن جان دوست دارم‌ اما در آن گرمای شدید مرتب این جمله آقای عبدالله کیخسروی در کتاب مصیبت کورد بودن به ذهنم می آمد که «سقز شهر نیست شبح یک شهر است ….».

۳- عرفان و تصوف و طریقت در هر جریانی که باشد، نقشبندیه یا قادریه، در میان کوردها  احترام و جایگاه ویژه‎ای دارند و روز گذشته در سقز جلوه‌ی مختصری از آن را دیدیم. دکتر شه‌ماڵ اسماعیل پور از قول یکی از دوستان‌شان نقل می‌کردند که بعد از چاپ کتابچه سلسله نقشبندیه ماموستا هەژار بزرگ، در مدت کمی در کوردستان کتاب نایاب می‌شود. وقتی به دنبال دلیل این مسأله می‌روند معلوم می‌شود که خیلی از مشتاقان طریقت کتاب را همچون تبرک و دعا بر کلاه و لباس خود وصل می نمودند.

۴- علاقه و دلبستگی مردم کوردستان به مشایخ و عرفا به خاطر این بود که آنان علاوه بر مسائل دینی و مذهبی و عرفانی به مشکلات مردم هم در زمینه بیماری‌ها و مشکلات دیگر آنها هم کمک می‌کردند و این امر علاوه بر عقیده به خاطر فقدان امکانات طبی و… در منطقه بود. «ابراهیم یونسی» با وجود اینکه در آغاز نویسنده‌ای چپ بود، در رمان گورستان غریبان از زبان  یکی از شخصیت‌های عمومی داستان و در انتقاد از برخی از جوانان که قصد داشتند یکی از درختان مقدس را که مردم بر  آن دخیل می‌بستند ببرند می‌نویسد: «آدم‌های حسابی، شما دوا و درمان در اختیار آن پیرزن گذاشته‌اید، تب نوبه بچه‌اش را معالجه کرده‌اید، به درد پای خودش رسیده‌اید که این وسیله تسلا را هم از او می گیرید؟»

۵- به عنوان کسی که دانش آموخته ادبیات هستم و معلم کوچکی که خود نیز مدتی مدرس درس عرفان و تصوف در دانشگاه بودم به مباحث و مسائل عرفانی دل‌بستگی خاصی دارم به همین خاطر  به «ارزش میراث صوفیه »به تعبیر دکتر زرین کوب تا حدودی واقفم و دوست دارم از  ابن میراث گرانبها به خوبی محافظت و مراقبت شود و در تحلیل و تبیین آن جانب احتیاط را رعایت کرد. در نهایت برای بانیان این جلسه و نویسنده محترم و انتشارات گوتار و ویراستار و صفحه آرای کتاب و همه کسانی که در برگزاری مراسم و جاپ و نشر کتاب زحمت کشیدند آرزوی موفقیت بیشتر دارم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا