یاداشتی کوتاه در باب پدیده مدرسه گریزی

✍عبدالله لطیف پور | دکترای ادبیات فارسی
« مەدرهسه مەحبەسەیە، مەبحەسەیی وەسوەسهیه/ کەسی تێدایه بەڵام مەست و خیرەدمەندی نییه» نالی
آغاز تابستان و پایان مدارس! چه آغاز خوبی و چه پایان خوبتری!( شریعتی)
پدیدهی مکتب و مدرسهگریزی در کشور و دیار ما امر و پدیدهی جدیدی نیست و سابقەای بس دیرینه دارد. با وجود اینکه حداقل برخی از مدارس جدید از حیث سختافزاری و نرمافزاری با مدارس پیشین تفاوتهای فراوانی دارند و در آنها خبری از آن تنبیهات و خشونتها و فلک زدنهای بیرحمانهب پیشینیان نیست و از طرفی دیگر، مردودیّتها و محدویتهای معمول هم در آن بسیار کم شدەاست. امّا کماکان دانش آموز امروز نیز همان طفل گریزپای مکتبخانەهای قدیمی است که هرچند ظاهراً تنبیه بدنی نمیشود امّا با وجود این، حتّی زمزمه محبت استاد هم به راحتی وی را به مدرسه نمیکشاند. به راستی چرا مدارس ما برای دانش آموزان به قول «ماموستا نالی» محبسه و زندان به حساب میآیند و دانشآموزان ما هر لحظه انتظار تعطیلی آن را دارند؟
برای پاسخ به این سوال هم باید از دلایل قریب و روشن سراغ گرفت و هم باید به دنبال دلایل پوشیدەتر و مخفیتر و دورتر رفت و محدود و منحصر کردن این معضل به یک دلیل تنها ،خطایی روششناسی و معرفتشناسانه است. برای دلایل قریب میتوان به عواملی چون فشار امتحان و کنکور ،حجم زیاد کتابهای درسی، ساعات طولانی درس، روش تدریس برخی معلمان، فضای نه چندان مفید و مساعد کلاسهای درس، کتابها و سایتهای کمک آموزشی و…اشاره کرد. امّا به گمان راقم این سطور مزید بر دلایل فوق، اصلی ترین عامل به روح نهاد تعلیم و تربیت در این دیار ارتباط دارد که این خصیصه چه در آموزشهای سنتی و چه در آموزشهای مدرن نیز دیده میشود .
میشل فوکو اندیشمند فرانسوی معتقد بود که بیشتر نهادهای مدرن ـ اعم از مدارس، بیمارستانها، تیمارستانها و دانشگاههاـ روحی سرکوبگر دارند و این سرکوبها نه در آن حدّ معقولی است که فروید آن را ضرورتی برای قوام و دوام تمدنها میدانست بلکه در آن محیطها، محدودیت و سرکوب، گاه شکلی موجّه و زیباییشناسانه و علمی و نرم را به خود میگیرند و با وجود اینکه به راحتی جای شلاق سرکوب بر قامت فرهنگ دیده نمیشود اما مالاً نتیجه آن چیزی جز شکستن بال اندیشه و تفکر و تخیل شاگردان و جلوگیری از شکوفایی و به کمال رسیدن آنها نیست.طبیعی است در جامعهای که پدر و مادر و معلم و پزشک و استاد علیرغم ظاهر شکوهمند و خیرخواهشان به مثابه دیکتاتورهایی کوچک عمل میکنند مخاطب آنها نیز لامحاله باید میل به نافرمانی و عصیان و فرار و سرپیچی را پیوسته در ذهن و ضمیر داشته باشد.
زمانی برخی معتقد بودند که اگر زمزمه محبت در کلاسهای درس وجود داشته باشد طفلان گریز پای نیز خود به خود به مکتبخانهها بر میگردند، ولی بنده به عنوان معلمی کوچک که بیش از دو دهه با دانش آموزان این دیار مأنوس و محشور بودهام معتقدم دانش آموز امروز بیش از همه به «زمزمه تغییر» نیاز دارد. تغییر در نگرش به آنها، به باورها و داوریهایشان، تغییر در افق انتظارات والدین و جامعه، تغییر در کتابهای درسی و نهایتا تغییر همان روحیة استبدادی که فوکو به درستی آن را در بسیاری از نهادهای مدرن تبیین و تفسیر نموده است. « هین سخت تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود »مولانای بزرگ
سلام اگر استاد لطیف پور لطف می کردند و اگر چه شاید با نظام اموزشی فعلی نتوان کاری کرد ولی تعدادی راه کار مطرح می کردند و علاوه بر ان حداقل راهکارهایی که گره ان در دست والدین و معلمین است مطرح می کردند مطمئنا از این مطلب مهم فایده بیشتری نصیبمان میشد
چون مطمئن نبودم دوباره پیام فرستادم
استاد لطیف پور( اگر چه تغییر در نظام اموزشی با شرایط موجود ممکن نیست) اگر لطف می کردید و حداقل راهکارهایی برای والدین و معلمین بزرگوار مطرح می کردید استفاده از این متن بیشتر میشد.با تشکر از لطفتون