نیمی از درد توهم است، نیمی از دارو امید
✍️ بختیار ناهید
چون غریقی اسیر آبی بیکران، همین پنج شنبه صبح، رها در امواجی از اخبار رویدادهایی ناخوشایند از هر سو، در گوشهای از خیابان جمهوری شهر سقز ایستادهام. دو نفر شیب ملایم خیابان را به سمت میدان طی میکنند یکی سالهای جوانی پشت سر نهاده و دیگری جوانتر که برف گذر ایام آرام آرام بر محاسنش خود مینماید.
احساس کردم آن را که جوانتر است، میشناسم یا حداقلش این است که او را قبلا دیدهام. چون نزدیکتر آمدند نگاهمان در هم گره خورد و صرافتِ حل معمای انطباق چهره با نام وادارم کرد به سلامی بی مقدمه و شنیدن علیکی صمیمی. نگذاشتم حل معمای چهرهام از پشت ماسک چندان برایش به درازا بکشد مخصوصا که من نه نام آشنایم. خودم را معرفی کردم و گفتم: چهرهاتان برایم آشناست اما گویی نامتان را از یاد بردهام. خود را معرفی کرد اما گرهی از معما نگشود. بدرود چو گفتیم من ماندم و معمای حل نشده، او را کجا دیدهام؟ چرا این چهره اینقدر آشناست؟ اما جوابی برای آن نیافتم.
حوالی ظهر امروز سه شنبه خبری در واکاوی منتشر شد که از موفقیت بازیگری سقزی در جشنوارهای جهانی در کشور اسپانیا حکایت میکرد، این خبر و تصاویر همراه آن بسرعت ذهنم را روشن کرد تا معمای صبح پنجشنبه حل شود.
“فریدون حامدی” را از مونودرامی در جشنوارهی تاتر سقز در چندین سال پیش بخاطر آوردم. به عذر آنکه ذهنم یاری نکرد تا این بازیگر توانا را در لحظه به یاد آورم بر آن شدم یادداشتی کوتاه و بی تکلف، شادباش به مردم شریف شهر تقدیم نمایم و در کنار آن به صورت گذرا تذکر نکاتی قلمی کنم که هرچند نه حق مطلب را ادا میکند و نه عذری شایسته بر تقصیر است و تعهد بیان این موضوعات، بار مسئولیتی خواهد بود که در فرصتی دیگر به صورت مفصل به آن پرداخته شود.
واقعیت این است که هنرمند کورد همانند تقریبا تمامی خدمتگزاران حوزهی فرهنگ، بی اغراق، از ماحصل تلاش خود طرفی نمیبندد و حاصل روزها مجاهدت و سعی طاقت فرسایش، تقریبا بهرهی مادی نزدیک به “هیچ” برایش به همراه دارد. آنجا که هر هنرمندی آرزوی بلندآوازگی در سر میپروراند، هنرمند جامعهی ما شاید امیدی جز این نمیتوانند داشته باشند که از آفت مذمت برکنار بمانند و غالبا این سعادت نیز نصیب تعداد کمی از آنان میشود.
مناسب میدانم مدخل گشوده شده را در همین جا ببندم و شرح بیشتر را به فرصت مناسبتری موکول نمایم تا شیرینی خبر موفقیت این هنرمند سقزی در کاممان ببنشیند و در عوض ذکر نکاتی را به مسئولین و بودجه بگیران عرصههای مختلف اجتماعی یادآوری نمایم.
موفقیت یک هنرمند سقزی، در عرصهی جهانی اگر رویدادی بی نظیر نباشد به جرات اتفاقی کم نظیر است. بنابراین ضرورت دارد مسئولان استانی و شهری به درستی و با هوشیاری این رویداد انگیزه بخش را به فرصتی مناسب جهت حمایت شایسته از هنرمندان و نیز بهرهمندی جوانان علاقهمند به بهرهمندی از این گنجینههای فرهنگی تبدیل نمایند. عکسالعمل شایسته و دقیق و سریع استانداری و فرمانداری و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز شهردار و شورای شهر با هماندیشی صاحبنظران عرصهی هنر بی گمان نشان از درک درست موضوع دارد.
نگارنده شرمگنانه با خود اندیشه میکند چه خوب است که نام پردیس سینمایی شهر یا دیگر مکان و یادمان مرتبط به نام این هنرمند نامآور مزین شود تا بصورت ماندگار در اذهان نام “فریدون حامدی” ماندگار بماند و همشهریان با افتخار و امید به آیندهای روشن قدردان مجاهدان عرصهی فرهنگ و هنر باشند. این حداقل کاری است که میتوان انجام داد و به امید آنکه مسئولان با بهرهمندی از نظرات کارشناسان و هنرمندان راههای مناسبتری در تقدیر از چنین هنرمندان خط شکنی بیابند.
آقای بازیگر! ما کم و بیش میدانیم شما هنرمندان صبر و تحمل را مشق شب دارید و میدانیم “صبر و تحمل آغاز روند بهبودیست.”