گنه کرد در بلخ آهنگری… به شوشتر زدند گردن مسگری

خالد توکلی| جامعه شناس

روزنامه ایران در روز ۲۱ خرداد خبری با این عنوان منتشر کرد: ممنوعیت به‌کارگیری معلم مرد در دبیرستان دخترانه. در متن خبر آمده است که وزیر آموزش و پرورش در حاشیه جلسه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: درصورت مشاهده این مورد (تدریس معلمان مرد در دبیرستان‌های دخترانه) با مدیر متخلف برخورد قانونی خواهد شد. با دیدن و خواندن این خبر اولین نکته‌ای که به ذهن متبادر می‌شود خبر مربوط به ماجرای مدرسه غرب تهران است که بر اساس آن، گویا تعدادی از دانش‌آموزان پسر، مورد تعرض جنسی قرار گرفته‌اند.

۱- اگر این خبر و آن ماجرا با هم مرتبط باشند، سخن و تصمیم وزیر آموزش و پرورش مصداق عینی این شعر معروف است که «گنه کرد در بلخ آهنگری ….. به شوشتر زدند گردن مسگری». در یک دبیرستان پسرانه به دانش‌آموزان تعرض می‌شود اما ورود معلمان مرد به مدارس دخترانه ممنوع اعلام می‌گردد. چنین تصمیمی شاید به مذاق برخی از افراد خوش بیاید و این تصور در اذهان شکل بگیرد که تلاش می‌شود در مدارس حدود شرعی رعایت شود اما در حقیقت نوعی ساده‌سازی و پاسخ انحرافی به مسئله تعرض جنسی است که در روزهای گذشته افکار عمومی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد. علاوه بر این، این سخن و این اظهار نظر بیش از هر چیز از شیوه و روش مدیریتی حاکم بر آموزش و پرورش حکایت دارد: نپرداختن به اصل مسئله و بهره‌گیری از تحکم برای اجرای دستور. واقعیت آن است که سالهاست تدریس معلمان مرد در دبیرستان‌های دخترانه ممنوع است مگر این که کمبود معلم زن وجود داشته باشد. یادآوری این دستور در این برهه از زمان و بیان تحکم‌آمیز آن نمونه‌ای گویا از سیاستگزاری آموزش و پرورش و صرفاً برای نپرداختن به اصل مسئله است.

۲- امروزه در بسیاری از مدارس به ویژه در متوسطه اول و دوم، نیازها و روابط جنسی، مسائل گوناگونی را ایجاد کرده است که از پیچیدگی خاصی برخوردار هستند. این مسائل هم شامل مدارس دخترانه و هم مدارس پسرانه می‌شود، وضعیت به گونه‌ای است که قسمت عمده‌ای از دانش‌آموزان، درک درستی از نیازها و روابط جنسی ندارند. بخشی از این پیچیدگی معلول و تحت تأثیر نگرش و ایستاری است که در کتابهای درسی نسبت به غرب وجود دارد و باید توسط معلمان تدریس و تشریح ‌شود. در برنامه‌ها و کتابهای درسی به جای مجهز شدن دانش‌آموزان به تفکر انتقادی و توانایی رویارویی مستدل با فرهنگ و تمدن غرب، استدلال‌هایی ضعیف و ایدئولوژیک را در نفی ارزش‌های جوامع غربی فرامی‌گیرند که در بسیاری از موارد نه معلم و نه دانش‌آموز بدانها باور ندارند. از آن رو تجهیز دانش‌آموزان به تفکر انتقادی اهمیت دارد که یکی از اصلی‌ترین مباحث و موضوعاتی که اکنون در فیلم‌های سینمایی و رسانه‌های غربی رواج فراوان دارد موضوع «همجنس‌گرایی» است که به مسائل و روابط پیچیده اجتماعی آنها پرداخته می‌شود. بخش عمده‌ای از این فیلمها به طرق مختلف به دست دانش‌آموزان می‌رسند، به وسیله آنها دیده می‌شوند و در فضایی کاملاً غیر کارشناسی و مملو از سوءتفاهم مورد بحث قرار می‌گیرند. تردیدی نیست که این موضوع با مبانی ارزشی و هنجارهای اجتماعی جامعه ایرانی سازگاری ندارد اما معرفی نادرست فرهنگ غرب که عمدتاً به شیفتگی نسبت به آن نیز منجر شده و می‌شود همراه با پرسشهای ذهنی و تغییر در ویژگیهای جسمانی و روانی جوانان دست به دست هم می‌دهند تا به تدریج، امری که با ارزشهای دینی و اجتماعی مردم در تضاد است، عادی و حتی مطلوب و نشانه‌ای از پیشرفت و مدرن‌بودن تلقی شود. زدودن و تضعیف این باورها که ممکن است در میان دانش‌آموزانی که دسترسی بیشتری به رسانه‌ها دارند، بیشتر رواج داشته باشد، بدون تفکر انتقادی و با استدلال‌های ضعیف که به طرز غیرقابل دفاعی به نفی فرهنگ و باورهای غربی می‌پردازند، مثمر ثمر نیست.

۳- «کلمن» در یکی از تحقیقات معروف خود که در دبیرستان‌های آمریکا با عنوان «نقش سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه انسانی» انجام شد، میزان موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان این کشور را مورد مطالعه قرار داد. فرض اصلی وی این بود که سرمایه اجتماعی خانواده‌ها امکان موفقیت تحصیلی را برای کودکان ایجاد می‌کند. وی نتیجه گرفت، زمانی که سرمایه اجتماعی خانواده‌ها بالاست، به همان نسبت میزان ترک تحصیل فرزندان از مدرسه پایین است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی بالاتر، باعث ادامه تحصیل و موفقیت بیشتر می‌شود. کلمن، به دو نوع سرمایه اجتماعی خانواده اشاره می‌کند. سرمایه اجتماعی درون خانه (ارتباطات درون خانوادگی) و سرمایه اجتماعی خارج از خانه (ارتباطات برون خانوادگی). سرمایه اجتماعی داخل خانواده عبارت از مقدار زمانی است که والدین به یکدیگر و به فرزندانشان اختصاص می‌دهند. برای وی روابط والدین- فرزندان دارای اهمیت است و از حضور فیزیکی والدین در خانواده و رسیدگی به نیازها و مسائل فرزندان به عنوان شاخص اندازه‌گیری استفاده می‌کند. سرمایه اجتماعی درون خانواده، مکانیسم مهمی ‌است و از چنان اهمیتی برخوردار است که از طریق آن، انتظارات تحصیلی والدین به فرزندان انتقال می‌یابد و به انتظارات تحصیلی آنان شکل می‌دهد. کلمن بر اهمیت سرمایه اجتماعی بیرون خانواده نیز تأکید داشته است. این سرمایه به شبکه اجتماعی خانواده در اجتماع و رابطه آن با سایر نهادهای و اعضای اجتماع از قبیل مدارس، سازمان‌های اجتماعی و جز آن اشاره دارد که دربرگیرنده کنش متقابل با دوستان، خویشاوندان، همسایگان، اولیاء و مربیان مدرسه است. وی بر این باور است که ارتباط میان دانش‌آموز با خانواده، دوستان، جامعه و مدرسه‌ می‌تواند به موفقیت و دستاوردهای تحصیلی ویژه‌ای منجر شود.

نگاهی اجمالی به آمار طلاق قانونی و بررسی کیفی طلاق عاطفی نشان‌دهنده این امر است که سرمایه اجتماعی درون خانه به شدت آسیب دیده است و میزان زمانی که والدین با یکدیگر و با فرزندان در تعامل و یا در کنار هم هستند به طور محسوسی کاهش یافته است. اگر به این عوامل، فقدان سواد رسانه‌ای را بیافزاییم آنگاه مسئله ابعاد خطرناکتر و گسترده‌تری به خود می‌گیرد. بدیهی است در چنین وضعیتی، دانش‌آموزان دستاوردهای تحصیلی اندکی خواهند داشت و رفتارها و آسیب‌های پُرخطر آنها را تهدید می‌کند. اینکه فرزندان یک مدرسه برای ماههای متوالی در معرض آسیب بوده و خانواده متوجه این امر نشده است بیش از هر چیز از فرسایش سرمایه اجتماعی درون خانه خانواده‌ها حکایت دارد که والدین فرصت و زمان مناسبی را برای توجه و تعامل با فرزندان در نظر نمی‌گیرند. از سوی دیگر، به دلایل مختلف، روابط خانواده با مدرسه و والدین دانش‌آموزان با یکدیگر یا آنچنان که کلمن می‌گوید سرمایه اجتماعی برون خانه نیز دچار فرسایش شده است که خانواده اطلاع چندانی از کیفیت کار معلمین و دست‌اندرکاران مدرسه ندارد. ناگفته نماند مدارس و قوانینی که بر اساس آن اداره می‌شوند تا حد زیادی موجب فرسایش این نوع از سرمایه اجتماعی می‌شوند: انجمن اولیا و مربیان که می‌تواند نقش عمده‌ای در تولید و پرورش سرمایه اجتماعی داشته باشد عملاً به نهادی تبدیل شده است که والدین را از مدارس فراری می‌دهد و نقش ایشان را در اداره مدرسه و ارائه راهکارهای غیرپولی به کلی نادیده می‌گیرد. در نتیجه فقدان این سرمایه‌های اجتماعی نوعی «خلاء نظارتی» و فضای خالی برای معلمین آسیب‌ساز به وجود می‌آید تا رفتارهای آسیب‌زای خود را به انجام برسانند.

علاوه بر این، نگاه مادی به تربیت و به عبارت دیگر کل نیازهای خانواده را به تأمین نیازهای مالی افراد تقلیل‌دادن، یکی از عواملی است که بر کاهش فراوانی روابط، زمان کنش و ارتباط متقابل اعضای خانواده تأثیر می‌گذارد. امری که اکنون در بسیاری از خانواده‌های نوکیسه و اقشار تازه‌به‌دوران‌رسیده فراوان به چشم می‌خورد. خانواده‌هایی که برای ثبت نام فرزندانشان، هزینه و شهریه‌های فراوانی را تقبل و پرداخت می‎‌کنند خودآگاه یا ناخودآگاه این احساس را خواهند داشت که وظیفه پدری/مادری خویش را به نحو احسن انجام داده لذا برای تربیت و راهنمایی فرزندان سنگ تمام گذاشته و با مشکلی مواجه نخواهند شد. این نوع «ازخودبیگانگی» بیش از هر زمان دیگری در جامعه به چشم می‌خورد و مصداق بارز آن پرداخت هزینه‌های هنگفت و کلانی است که به وسیله آن بتوان بر سرمایه فرهنگی چنگ انداخت و جای خالی سرمایه اجتماعی را پُر کرد. در شرایطی که پول تبدیل به راه حل اصلی و نهایی معضلات و مسائل خانواده تبدیل گردد، رفتارهای نابهنجار بیش از هر زمان دیگری جامعه را تهدید می‌کند.

نویسنده: دکتر خالد توکلی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا