مرگ تلخ پاکبان سقزی؛ فراتر از یک حادثه

در اولین ساعات بامداد قبل از عید قربان و در حالیکه بسیاری از شهروندان سقزی در خواب بودند و شهر خود را برای عید قربان آماده میکرد، محمد فیضآبادی، پاکبان زحمتکش سقزی، هنگام نظافت پل روگذر بلوار کردستان، قربانی بیاحتیاطی یک راننده شد. مرگی تلخ که فراتر از یک حادثه، نماد بیتوجهی ساختاری و فرهنگی به حقوق کارگران خدمات شهری است. این اتفاق، ورود جدی به مقوله فرهنگسازی را نه در قالب تسلیتهای خالی از احساس بلکه با مسئولیتپذیری و فرهنگسازی، بیش از پیش ضروری مینماید.
روایت رحمان شریفی مدیر واحد پسماند و مسئول تنظیف شهرداری از این اتفاق اینگونه است: “حوالی ساعت ۲ بامداد جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، محمد فیضآبادی، یکی از پاکبانان زحمتکش شهرداری سقز، در حال انجام وظیفه در پل روگذر بلوار کردستان، توسط یک خودرو پاترول، زیر گرفته میشود. برخورد شدید، منجر به سقوط او از پل و در نهایت، مرگ پس از انتقال به بیمارستان شفا شد. راننده متخلف پس از این اتفاق و دقایقی صحبت با یکی دیگر از پاکبانان در آن حوالی، از صحنه متواری شد اما روز بعد خود را به کلانتری معرفی کرد”.
آنچه این حادثه را دردناکتر میکند، این است که پاکبان مرحوم، به گفته مدیر پسماند شهرداری، مجهز به لباسهای LEDدار و علائم هشداردهنده بوده است، اما بی احتیاطی راننده موجب این اتفاق تلخ شده است.
این، اولین بار نیست که حوادث دلخراش شامل حال و جان پاکبانان سقزی میشود. سابقه تلخ برخورد خودروها با پاکبانان در سقز، فهرستی طولانی دارد: از حادثه ۱۰ فروردین ۱۴۰۰ در بلوار ۷ تیر و ۲۲ مهر ۱۴۰۰ در خیابان سعدی گرفته تا سانحه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ در محله قهوخ و حادثه دو شب قبل، زنجیره حوادثی بوده که هر بار با یک تسلیت و وعده خاموش میشود، بیآنکه منجر به یک اقدام اثرگذار شود.
فراتر از تصادفات، بدرفتاریهای روزمره علیه پاکبانان نیز نگرانکننده است. از قاپیدن جارو در خیابان گرفته تا پرتاب زباله به سمت آنان در حین انجام وظیفه، یا رفتار ناشایست برخی رانندگان وانتها در بلوارها و مغازهداران با رهاسازی زباله در معابر، همه اینها حکایت از نبود یک فرهنگ شهروندی در قبال کسانی است که پاکیزگی شهر را بر عهده دارند.
از سوی دیگر، رفتار افراد و نهادهای مسئول نیز جای تأمل دارد. تسلیتهای مقامات، گرچه بهظاهر محترمانهاند، اما اغلب خالی از حس و توجه واقعیاند. در موارد اخیر حتی نام خانوادگی مرحوم اشتباه درج شده است؛ نشانهای از بیتوجهی عمیق به جایگاه انسانی این کارگران شریف. باید پرسید: اگر این تسلیتها اثربخش بودند، چرا همچنان شاهد تکرار این فجایع هستیم؟
مرگ محمد فیضآبادی، تنها یک حادثه رانندگی نیست، بلکه نشانهای از یک زخم عمیق فرهنگی و ساختاری است؛ زخمی که از بیتوجهی به جان و کرامت پاکبانان، نبود فرهنگ رانندگی ایمن، نادیدهگرفتن آموزشهای شهروندی و برخوردهای نمایشی مسئولان ریشه میگیرد. تا زمانی که نگاه جامعه به پاکبانان صرفاً ترحمآمیز و موسمی باشد، نه از سر احترام و مسئولیت اجتماعی، این حوادث تکرار خواهند شد. حل این بحران تنها با تجهیزات ایمنی یا پیامهای تسلیت ممکن نیست؛ بلکه نیازمند یک عزم واقعی برای فرهنگسازی، اصلاح رفتار شهروندان، مسئولیتپذیری نهادها و برخورد جدی با متخلفان است.