حاکمیت نگران چیست؟ مردم چه می خواهند؟
محسن جلال پور|جامعه شناس
جامعه شناسان از وجود شکافی عمیق میان مردم و سیاستگذاران سخن میگویند و به نظر میرسد دلیل اصلی این شکاف،تفاوت و در خیلی موارد تضاد فاحش میان دغدغه و اولویت اصلی تصمیمگیران کشور با دغدغه و اولویت مردم است.
اقتصاددانان معتقدند یکی از موانع اصلی توسعه و پیشرفتهای متعارف و بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی در کشور همین شکاف در دغدغههای مردم و اولویتهای مسوولان است.
چند پدیده خاص سبب گسترش دامنه و عمق شکاف میان دغدغهها و اولویتهای اصلی مردم و مقامات کشور شده یا دست کم اینکه سبب ایجاد سوءتفاهم و سردرگمی و گیج شدن ذهن جامعه و حتی مقامات کشور میشود و در نتیجه خود همین مسأله سبب به هم ریختگی صحنه سیاستگذاری و اجرا و فعالیت اقتصادی و همچنین تشدید و تعمیق تنشهای مزمن در کشور شده است.
تنشهایی که در چند دهه گذشته همواره به عنوان عامل اخلالگر فضای و کسب و کار عمل کرده اند.این تنشها را میشود در سه عنوان کلی دسته بندی کرد:
۱. تنش بر سر سبک زندگی:
بدون شک دخالت وسیع و عمیق در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم یکی از این تنشهای مزمن در کشور است. وقتی دخالت حکومت در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم محدود باشد شکاف میان دغدغهها و اولویتهای مردم و حاکمان خیلی تعیینکننده و تنشآفرین نخواهد بود اما وقتی همانند مورد ایران، این دخالت از گستردگی و عمق بالایی برخوردار باشد شکاف مورد اشاره نیز بسیار تعیینکننده و تنشآفرین خواهد بود. بنابراین به جهت وسعت و عمق بسیار بالای دخالت حاکمیت در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و حتی فردی مردم، شکاف میان دغدغهها و اولویتهای اصلی عموم مردم و تصمیمگیران اصلی کشور در همه شئون زندگی مردم حضور و ظهور دارد و قطعا اثرگذار است و به همین دلیل گستره و عمق تنشهای ناشی از شکاف مورد اشاره بسیار بالا بوده و در نتیجه فضای کسب و کار نیز تحت تأثیر آن، وضعیت به شدت نامناسب و بحرانی دارد.
۲. تنش بر سر روابط خارجی:
برخی از دغدغهها و اولویتهای اصلی مقامات بهخصوص در حوزه روابط خارجی نه تنها دغدغه مردم ایران بلکه دغدغه بسیاری از سیاستمداران جهان است اما باید در نظر داشت که ما به بدترین شکل ممکن این دغدغه را اجرایی کردهایم.هیچ دوستی در جهان نمیشناسیم و با هیچ کشوری شراکت نداریم.نتیجه اینکه وقتی مردم سر دوراهی انتخاب میان دغدغههای حاکمیت و دغدغهها و اولویتهای اصلی خود قرار میگیرند، انتخابی مغایر با خواست و حتی مصلحت حاکمیت در پیش میگیرند. بیتوجهی به این نکته ظریف، سبب آشفتگی و اغتشاش و ابهام در سیاستگذاریها و برنامهریزیها شده و امر سیاستگذاری و برنامهریزی را از کارایی میاندازد. تشدید و تعمیق تنش در جامعه و به همریختگی فضای کسب و کار یکی از نتایج طبیعی این وضعیت است.
۳. تفاوت میان دغدغههای مردم و اولویتهای مسوولان:
وجود شکاف میان دغدغهها و اولویتها، مختص مردم و حاکمیت نیست بلکه در درون ساختار حکمرانی نیز دغدغهها و اولویتهای اصلی بخش عمده افراد اعم از مدیر و کارشناس و کارمند در سطوح مختلف متفاوت از دغدغهها و اولویتهای اصلی تصمیمگیران ارشد کشور است. البته اصل مسأله، وجود این شکاف نیست بلکه مسأله اصلی این است که سیاستمداران ما وجود این شکاف را پنهان میکنند و گزارشها، پیشنهادها، برنامهریزیها و اظهارنظرهای خود را منطبق با دغدغهها و اولویتهای مد نظر مسوولان تنظیم میکنند. روشن است که سیاستگذاریها و برنامهریزیهایی که محصول چنین افرادی باشد از کارایی و اثربخشی کافی چه در طراحی و چه در اجرا برخوردار نخواهد بود. این پدیده از یک طرف سبب اتلاف مهارتها و خلاقیتها و توانمندیها و تجارب کاری نیروی انسانی شاغل در حاکمیت شده و از سوی دیگر سیگنال غلط به تصمیم گیران کشور میدهد. تشدید و تعمیق تنش در جامعه و به همریختگی فضای کسب و کار یکی از نتایج طبیعی این وضعیت است.
در نهایت اینکه با وجود درآمدهای نفتی وسیع و کنترل آن توسط دولت، سیاستمداران ما به لحاظ اقتصادی خود را مستقل از مردم میدانند و به همین دلیل دغدغهها و اولویتهای اصلی خود را فارغ از اینکه دغدغهها و اولویتهای عموم مردم چیست پیش میبرند و غم انگیزاینکه با توزیع منابع نسلهای فعلی و آتی در میان مردم به نوعی به آنان رشوه میدهند تا به پیگیری دغدغهها و اولویتهایی که مغایر با دغدغهها و اولویتهای اصلی آنها است متعرض نشوند.اما مشخص است که این وضع دوام زیادی نخواهد داشت.
نویسنده: محسن جلالپور