اعتیاد: عرصۀ گفتگو

سردار فتوحی| جامعه شناس
مطابق آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر در سال ۱۳۹۰ شمار رسمی معتادان در ایران یک ميليون و ۳۲۵ هزار نفر بوده است ولی مطابق همین آمار در سال ۱۳۹۶ به دو ميليون و ۸۰۸ هزار نفر رسيده است، یعنی در عرض ۶ سال بیش از دو برابر افزایش داشته است (به نقل از روزنامۀ ایران، ۱۳۹۶).
راستی چرا چنین شتابان؟ مگرهمۀ اصحاب علوم، دین، سیاست و فرهنگ مدعی نیستند باید کاهش یابد؟ مگر هر کدام از این اصحاب به صورت منفک، مدعی نیستند راه علاج آن نزد من است و بس؟ پس چرا چنین شتابان؟
اعتیاد، ماندن در شکلی از زندگی است که زندگی مدرن و امروزی ما را لگدمال میکند و معتاد مرز علم و غیر علم را بر می دارد و همۀ را به خود مشغول میسازد. معتاد مرز رشتهها را نیز بر میچیند و از الهیات تا پزشکی، جامعهشناسی، علوم تربیتی و حتی مهندسی را به خود مشغول میسازد، اما هیچ کدام تاکنون حریف آن نشدهاند، چنانکه یکی از معتادان میگفت: «من دهها بار رفتم پیش این و آن، پیش شیخ رفتم برایم دعا نوشت، کمپ ترک اعتیاد رفتم، پیش روانشناس و پزشک رفتم، زندان رفتم ولی هیچ کس درد من را علاج نکرد و هنوز هم معتاد هستم».
چرا ما حریف معتادان نیستیم و هر روزه میدان اعتیاد گستردهتر میشود و حجم آن فزونی مییابد؟ در حالی که مدعیان معالجه و درمان آن نیز هر روزه افزایش مییابند؟ نمونۀ این معالجان چنانچه ذکر شد پزشکان، اصحاب علوم انسانی، الهیات و … است که بیشترین فارغالتحصیلان دانشگاهی به ویژه در رشتههای علوم انسانی و الهیات وجود دارد.
میتوان گفت دلیل غلبۀ معتادان این است که آنان حرف ما را شنیدند ولی ما هیچ وقت به حرف آنان گوش ندادیم. آنان شنوندۀ خوبی برای ما بودند ولی ما تنها گویندۀ خوبی بودیم. آنان مسائل و مشکلات جامعهی ما را شنیدند، آنان فقر، بیکاری، نوسانات بازار، ورشکستگیها، نابرابریهایی که ما ساختیم را شنیدند و شنیدن آن عامل اعتیاد آنان شد. آنان به نشانۀ اعتراض به این وضعیت معتاد شدند تا از این مسائل و مشکلات در امان باشند چنانچه یکی از معتادانی که در کنار پل سقز ساکن بود میگفت: «سر و صدای این ماشینها اذیتم میکند، نمیگذارند که زندگی راحتی داشته باشیم». گویی صدای ماشینها بازتولید تجسم نابرابریهاست.
آری ما تنها سخن گفتیم و به معتادین گوش ندادیم، مسائل و مشکلات آنان را نشنیدیم. آنان را خلافکار، نامهربان، خائن، بیمار، روانی و … خواندیم و برای مستند کردن سخنان خود آنان را به دیوانه خانهها، زندانها، بیمارستانها و کمپها کشاندیم زیرا این سازمانها نتیجه و برآیند سخنان اصحاب علم، دین و سیاست در جامعۀ امروزی ما هستند. از طریق این سازمانها آنان را محکوم کردیم، ولی هیچگاه نیندیشیدیم که آنان تحت همین شرایط دشوار معتاد شدهاند، آنان را مدتی به امانت به این سازمانها سپردهایم و مجدد آنان را به همین شرایط دشوار بازگرداندهایم. گویی ما در پارادوکس قرار گرفتهایم، هم میگوییم معتاد شوید و هم میگوییم حق ندارید معتاد شوید. هم آنان را به سازمانهای ترک اعتیاد(کمپ، بیمارستان، زندان و …) میفرستیم و هم آنان را با همین شرایط (نابرابری، فقر، بیکاری و …) رها میکنیم.
آنچه به جد لازم و ضروری است، تغییر در وضعیت معتادان برای پیروزی بر آنان است. تغییر در وضعیت آنان گوش دادن به حرف آنان و سخن گفتن ما با آنان است.
قلمتان توانا. اقای فتوحی مطالب شما را پیگیر میکنم قلم خوبی دارید. از اون نگاه محرومان و مستضعفان حرف میزنید. رویکرد مطالعات فرهنگی عالی دارید. امیدوارم مطالبتون جامعتر و در قالب کتاب بتونید بنویسید
دست درست آقای فتوحی واقعا جای افتخاره
واقعا عالی آقای سردار فتوحی جامعه ما به شما نیازمند هستش.