جای خالی کردستان در بازنمایی سریال «نون خ»
سردار فتوحی| جامعه شناس
سریالی که قرار بود وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مردم کردستان را به نمایش بگذارد نه تنها بازنمایی صادق و یا حداقل کج و معوجی نشان نمیدهد بلکه آدرسی گمراه کننده و کذب در خصوص کردستان به مخاطبان میدهد.
در چند قسمتی که از این سریال به نمایش گذاشته شده است محتوای این فیلم انسانهایی با لباس و اسماء کردستانی (روژان، کژال و …) ملاحظه میشود که کشاورزان و یا بازرگانان در حوزه تخمهی آفتابگردان هستند، این تخمهها به دفاتر تهران و سپس از طریق تهران جهت صادرات به ترکیه منتقل میشود. دلالت مرکزی این داستان یک قهرمان پنهان تهرانی (میرزایی) است که در همان ابتدای داستان می میرد و مرگ این تهرانی (میرزایی) اختلال در کارکرد نظام اجتماعی (ازدواج، همسایگی، رفاقت، تجارت و …) کردستانیها ایجاد میکند و کل داستان تاکنون حول این محور بوده است.
بازنمایی سیاهی را که این سریال به نمایش گذاشته است از چند جهت میتوان مورد بحث قرار داد؛
۱_ کارگردان و تهیه کننده سریال گویی تنها در خیابانهای تهران کوردها را دیدهاند. به لباس و لهجۀ وی توجه کردهاند ولی حتی نیم ساعت در کردستان نبودهاند و تنها با ذهنیت پایتختنشینی به کردستان نگاه کردهاند. در این سریال انسانهایی به نمایش گذاشته شدهاند که گویی هنجارهای رایج در بین کوردها سست و شکننده است (رفاقت، همسایگی، ازدواج، احترام، تعهد و …) و حرص و طمع (پولی) شخصی هر لحظه هنجارهای اجتماعی را دود میکند و به هوا میفرستند. از این لحاظ بیش از آنکه شبیه کردستان باشد شبیه به تهرانی است که کارگردان و تهیه کننده در آن زیست کرده است. کافی است مروری بر پژوهشها داشته باشید تا دریابید که کردستان بسی پایینتر از تهران دنبال حرص و طمع و نگرش ابزاری است.
۲_ در این سریال بی اعتمادی همۀ فضای فیلم را مملو کرده است. کارگر و صاحب کار، زن و شوهر، دوستان، فامیلها، همسایهها و … به یکدیگر اعتماد ندارد. اعتمادی که مبنای سرمایۀ اجتماعی و هر گونه تشکیل جامعۀ مطلوب و مفید است در بین انسان های این فیلم رخت بر بسته است. گویی کوردها مصداق این جمله هابز هستند که «انسان گرگ انسان است». در حالی که مطابق با تحقیقات (عبدالصمدی، ۱۳۸۹؛ حسنی ۱۳۹۰، اسکندری، ۱۳۸۸، محمدی ۱۳۹۱، نظری ۱۳۹۱) فضای بی اعتمادی در کردستان نسبت به سایر استانها پایینتر است.
۳_ مسخ و سادهدلی یکی دیگر از موضوعاتی است که در سراسر این سریال تاکنون در خصوص کردستان به نمایش گذاشته است. مردم عرصۀ خصوصی ندارند و هیچ کسی رازی را نگه نمی دارد، مردم هر لحظه تغییر میکنند و مرز راضی بودن و راضی نبودن آنان یک سخن است (قضیۀ چک و …). یک لحظه راضی میشوند ولی با حرف یکی دیگر پشیمان می شوند، گویی مسخ شخصیت مقابل خود هستند، امّا برخلاف این سریال، کردستانیها در مصادیق نشان دادهاند بیش از سایر مردم ایران و حتی جهان در گرایشها و باورهای خود مصمم هستند، نمونۀ آن حفظ لباس، زبان، آیینها و سوم کردستان است و حفظ این امور فرهنگی به معنای عدم مسخ شخصیتی است که در سراسر سریال به نمایش گذاشته شده است.
۴_ در این سریال برتریِ تهرانی به نمایش گذاشته میشود، یک تهرانی با وجود اینکه در فیلم نیست ولی با مرگش نظام اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کردستان را مختل میکند و تمامی سریال حول این اختلال در کردستان است که با مرگ یک تهرانی رقم خورده است. به این معنی روح تهرانی بر فراز کردستان است و حیات اجتماعی کردستان وابسته به این روح است. همچنین در این سریال مردم ذخایر و پس انداز خود را در کردستان نگه نمیدارند، برای خرید واحدهای آپارتمانی تهران اقدام میکنند و با مرگ یک تهرانی سرمایههای کردستان به بنبست می رسد (چنانچه واحد اپارتمانی که نوری از میرزایی خریداری کرده بدون مدرک بوده است). در واقع در این سریال گویی کارگردان و تهیه کننده به سادگیِ کوردها و برتری پایتخت نشینها میخندند و سعی میکنند دیگران را نیز در این خندیدن شریک کنند.
۵_ خیانت سراسر این سریال را پوشانده است. (مانند خیانت در ازدواج دوم دوست نوری، پسر عموی نوری و …) نکتۀ جالب توجه آن است افرادی که معتمد فیلم هستند خیانت کار و فریبکار هستند و در مقابل افراد معمولی را سادهدل نمایش میدهد. گویی به دو قشر خیانکاران و مسخ شدگان تقسیم می کند.
۶_ نکتۀ نهایی، نکتۀ زبانی است که از سریال به عنوان بازنمایی به نمایش گذاشتهاند. در این باره به نظر میرسد کارگردان و تهیه کنندگان محترم تنها خنداندن مردم برایشان حائز اهمیت بوده است، زیرا زمانی که سریالی جهت بازنمایی ساخته میشود به واقعیتها و پدیدارهای میان ذهنی مردم رجوع میشود. کوردهای کردستان در خیابانها و خانوادهها مادام که کسی کوردی بلد نباشد با زبان فارسی سخن نمی گویند.
انتقادات دیگری میتوان نسبت به این سریال مطرح کرد، از جمله دبیرستانی که در آن، دانشآموزان به معلم استاد میگویند(خلط با دانشگاه) و …
در پایان باید گفت: ابتذال و سقوط آنجاست که جامعۀ ما به حدی از عدم صداقت، فریبکاری و ریاکاری رسیده باشد که کارگردان و تهیه کننده جهت خنداندن مردم، واقعیت را انکار و آن را با پول بفروشد و مردم را در سریال خود با همان ذهنیت خود (سرپوش واقعیت و طمع) به نمایش بگذارد، که نوعی سرپوش مضاعف است.
احسنت بسیار عالی بود
در این سریال، هیچ ردی از رسالت هنر،بەچشم نمی خورد؛کوردها،نە دلقک هستن و نە مخالف خرد جمعی.
بازیگران، ملتی را نمایندگی می کنند کەوجود خارجی ندارند.درهیچ کدام از مناطق جغرافیایی کوردستان،باآن پوشش،این چنین فارسی صحبت نمی کنند؛بنابراین سریالی مزخرف و سرشار از ناشیگری ویا اهانت عامدانە.
واقعا جالب بود با تشکر از دکتر فتوحی.
و همینطور باید تشکر کرد از توجه ونگاه کانال واکاوی به مسال جامعه کردستان ک در کنارمان اتفاق می افتد و ما بیخبریم…
توهین به زبان کوردی در این سریال موج میزند
این متن خوب دست به دست میچرخه، من دیدم چندین بار هم در صفحه کارگردان و نویسنده به نشانه اعتراض گذاشتند، باید بیشترم بفرستیند تا بفهمند، منطقی ترین استدلال همینه که اینجا گذاشته ان.
سلام.نقد جالبی بود اما باید به یک سری جنبه های مثبت این سریال هم توجه بشه.ما کورد ها همگی ازاین سریال انتقاد هایی داریم اما نباید به عنوان یک سد در سر راه پیشرفت بازیگران کارگردانان و سینمای کردستان ظاهر بشیم.برای مثال بسیاری از این انتقاداتی که از سریال نون خ میشه رو در سریال پایتخت نسبت به مازندرانی ها دیدیم.ولی با تلاش بازیگران و مردم خودِمازندران حالا میبینیم که هم سریال پایتخت و هم لهجه و آداب و رسوم های استان مازندران جزء محبوب ترین ها در ایران اند.