"به بهانەی دومین سالگرد درگذشت نوشیروان مصطفی"
جنبش گوران و طبقهی متوسط تنها

فرهاد امینپور | نویسنده و روزنامهنگار
به سختی میتوان تأثیر عمیق و تاریخیِ نوشیروان مصطفی را بر جامعه، سیاست و فرهنگ کردستان انکار کرد. وی علاوه بر سیاست در حوزههای فکری و فرهنگی نیز آثار ارزشمندی به یادگار گذاشت که به خوبی بیانگر شخصیت پیچیده، چندوجهی و تأثیرگذار این رهبر پاکدست و مقتدر هستند. اکنون دو سال از مرگ او به عنوان یکی از تأثیرگذارترین رهبران فکری و سیاسی کردستان میگذرد. در این مدت جنبش گوران (تغییر) به عنوان عینیترین و مهمترین میراث سیاسی او با مشکلات و چالشهای زیادی مواجه شده و هنوز با بحرانهای عمیق ناشی از فقدان بنیانگذار خود دست و پنجه نرم میکند. نوشیروان مصطفی که به همراه جلال طالبانی از بنیانگذاران اتحادیهی میهنی نیز بود، تلاش بسیاری کرد تا با انجام اصلاحات ساختاری در این حزب، سیستم سیاسی حاکم بر اقلیم کردستان را به سوی مناسبات دمکراتیکتری هدایت نماید.
اتحادیهی میهنی به عنوان حزبی مهم و تأثیرگذار در تاریخ کردستان، محصولِ ترکیبِ بیبدیلِ سیاستورزی و زیرکی جلال طالبانی و سلامتِ نفس و اقتدار نوشیروان مصطفی بود. همین ترکیبِ سرنوشتساز بود که از اتحادیهی میهنی رقیبی سرسخت برای حزب دمکرات ساخت، به اعتبار داخلی و منطقهای آن افزود و در نهایت رهبر آن را به ریاستجمهوری عراق رساند. اما ریاستجمهوری طالبانی، همزمان به پاشنهی آشیلِ اتحادیهی میهنی نیز تبدیل شد چرا که منابع قدرت و ثروت چشمگیری برای حزب به همراه آورد و همین امر به گسترش هرچه بیشتر فساد و قدرتطلبی در درون آن انجامید. مام جلال برای حفظ پُست ریاستجمهوری، عملاً مسئولیتهای حزبی خود را رها کرد و فساد و دستهگرایی روزافزون، نوشیروان مصطفی را نیز از مدیریت و اصلاح آن ناامید ساخت. در نهایت توازن تعیینکننده و اعتبارسازِ حاکم بر حزب، با خروج نوشیروان و غیبت و نهایتاً بیماری مام جلال به هم ریخت و اتحادیهی میهنی که اکنون جناحهای متخاصم زیادی درونِ خود داشت و به یک جعبهی پاندورا شبیه شده بود علاوه بر کاهش مقبولیت مردمی، در برابر رقیب دیرینهی خود یعنی حزب دمکرات نیز به شدت تضعیف شد.
نوشیروان مصطفی که سرخورده از اصلاح حزب متبوعاش و ناامید از دمکراتیک شدن مناسبات سیاسی حاکم بر کردستان، برای مدتی عزلت پیشه کرده بود یکبار دیگر به عرصهی سیاسی بازگشت و به پشتوانهی اعتبار سیاسی درخشان و سلامت مالی و اخلاقی معروفاش، از سال ۲۰۰۶ زمینهسازی برای ایجاد یک حرکت سیاسی جدید را آغاز و در سال ۲۰۰۹ رسماً جنبش گوران را به عرصهی سیاسی کردستان معرفی نمود. او اینبار تلاش کرد با ارائهی ترکیب جدیدی از «تجربهی سیاسی و مبارزاتی خود و همراهانش» و «میل نسل جدید و تحصیلکردهی کردستان به تغییر» طرح تازهای دراندازد و به حاکمیت دوگانه و مبتنی بر تخاصم و شراکتِ همزمانِ حزب دمکرات و اتحادیهی میهنی پایان ببخشد یا دستکم با به میدان آوردنِ یک جریان سوم، روابط متصلب قدرت در اقلیم را به نفع یک وضعیت سیاسی و اقتصادی دمکراتیکتر و سالمتر تغییر دهد.
اوج موفقیت گوران، پیروزی چشمگیر در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۳ و پیشی گرفتن از اتحادیهی میهنی بود. با حضور گوران در دولت ائتلافی و شراکت سیاسی با حزب دمکرات، سختیهای کار و افول تدریجی آن آغاز شد تا جاییکه کشمکش بر سر نحوهی حکومت و مدیریت منابع، به مخاصمهای رو در رو با پارتی انجامید و گورانیها از دولت بیرون رانده شدند و پارلمان نیز برای دو سال تعطیل شد.
اگرچه گوران به دلیل خاستگاه جغرافیایی خود یعنی سلیمانیه و دیگریسازیِ مفرط از زُهدانِ سیاسیاش یعنی اتحادیهی میهنی، سرانجام نتوانست از آسیب منطقهگرایی رهایی یابد و حزب دمکرات را در منطقهی تحت نفوذش با چالش جدی مواجه سازد اما بنیانگذار سنتها و دستاوردهای سیاسی مهمی بود که گسترش خودآگاهی سیاسی در جامعهی کردستان، تحمیل اپوزیسیون و رسانههای مستقل به ساختار حکومت، شفاف کردن بخشی از درآمدها و هزینههای احزاب و دولت و افشای فسادهای حاکم و پاسخگوتر کردنِ دولت و احزاب در برابر افکار عمومی از آن جملهاند. این حزب که ابتدا با شعار گسترش دمکراسی و مبارزه با فساد پا به میدان نهاد در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۸ و در غیاب رهبر خود یعنی نوشیروان مصطفی، بخش زیادی از کرسیهایش را از دست داد و یکبار دیگر به جایگاه سوم بازگشت. گوران علاوه بر پارتی، از رقیب منطقهای خود یعنی اتحادیهی میهنی نیز شکست سختی خورد.
شاید گورانیها و در رأس آنها نوشیروان مصطفی بر اساس آنچه برخی صاحبنظران سیاسی و نمونههای معاصر به خوبی نشان دادهاند هرگز گمان نمیکردند ایجاد تغییر در یک نظام دو حزبیِ نسبتاً پایدار تا این اندازه دشوار باشد؛ آنهم احزابی که علاوه بر در اختیار داشتنِ ثروت، رسانه و نیروی نظامی، خود را عامدانه به برخی ویژگیهای فرهنگی، منطقهای، زبانی و طایفهای مستهظر نموده و در فرایندی پیچیده و مبتنی بر خصومت و شراکتِ همزمان، شبهدمکراسی ابداعیشان را به شکل سرسختانهای مدیریت و کنترل میکنند.
اما به باور این قلم، بزرگترین اشتباه سیاسی گوران غفلت از خاستگاه طبقاتی خود بود. نباید فراموش کرد که بخش زیادی از کادرهای این جنبش را روشنفکران، جوانان تحصیلکرده و افرادی از طبقهی متوسط جامعه تشکیل میدادند. ناگفته پیداست که در نظامهای اقتدارگرا، چنین طیفهایی به دنبال اصلاح و دمکراتیک کردن مناسبات قدرت و سیاست هستند و عملاً به حمایت طبقهی متوسط و آرای آن وابستهاند. به بیان دیگر چنین احزاب و جریانهایی، مطالبات طبقهی متوسط را تدوین و رهبری نموده و برای رشد این طبقه و دستیابی به اهداف و منافع آن تلاش میکنند؛ رسالت مهمی که زمانی اتحادیهی میهنی میتوانست در مقابل پارتی عهدهدار آن شود اما این فرصت را از دست داد و به بخشی از اقتدارگرایی حاکم تبدیل شد. گوران نیز بدون فهم این منطق مهم تاریخی و سیاسی، به تدریج در دام نوعی پوپولیسم گرفتار شد و بخش زیادی از کنش سیاسی و تبلیغاتیِ خود را بر روی طبقهی مستمند جامعه متمرکز ساخت؛ امری که دقیقاً بازی در زمین حریف بود زیرا اقتدارگرایانِ حاکم در اکثر جوامع از جمله کردستان، همواره ابزارها و امکانهای بیشتری برای تظاهر به حمایت از طبقهی محروم دارند و بخش قابل توجهی از مشروعیت غیردمکراتیک خود را از حفظ رابطهی تبلیغاتی با این طبقه کسب میکنند. به این اعتبار گوران علاوه بر اینکه از شناختِ دقیقِ ماهیتِ طبقهی متوسطِ نوظهور در کردستان بازماند، نتوانست تصویری واقعی از نسبت خود با این طبقه ترسیم نموده و در نهایت محوریترین مطالبهی آن را که گسترش تدریجی دمکراسی و ایجاد نهادهای مدنی و قانونی بود به فراموشی سپرد. علاوه بر این، تودهگرایی و شعارزدگی رسوخ کرده در بدنهی این جریان سیاسی، آسیبهای عمیق و ماندگاری بر پیکر فرایندهای سیاسی و اجتماعی حاکم بر اقلیم به یادگار گذاشت که مهمترینِ آن رادیکالیزه کردنِ سریع و بیپشتوانهی مطالبات جامعه و افزایش تقاضا برای تغییرات فوری و بنیادی یا همان انقلاب بود که خود را در شعار برمیاندازیم (دهیگورین) متجلی میساخت. جنبش گوران ناتوان از تحقق این شعار بلندپروازانه، خود به اولین قربانی این نگاه پوپولیستی تبدیل شد.
با تمام این اوصاف گوران حتی در غیاب رهبر فقیدش نوشیروان مصطفی، هنوز از این ظرفیت فکری و سیاسیِ ارزشمند برخوردار است که به جایگاه اصلی خود یعنی نمایندگی طبقهی متوسط و در حال حاضر ضعیف شدهی جامعهی کردستان بازگردد. این حزب هنوز قادر است با تکیه بر نیروهای تحصیلکرده و پاکدستِ خود و با نگاهی صرفاً اصلاحگرایانه (نه براندازانه) به قدرت و سیاست و دوری از تودهگرایی و شعارزدگی، خاستگاه طبقاتی خود را از نو شناسایی نموده و به تنظیم و پیگیری مطالبات طبقهی متوسط که همان گسترش دمکراسی و تقویت نهادهای قانونی و مدنی است بپردازد. گوران باید بپذیرد که احزابی با ریشههای تاریخی و مبارزاتی چون پارتی و اتحادیهی میهنی به هیچ وجه قابل حذف نیستند و هر تغییری تنها از رهگذر وادار نمودن آرام و تدریجی آنها به قبول فرایندهای دمکراتیک ممکن خواهد شد.
این دوست عزیزمون چیزی از فایل های صوتی نوشیروان مصطفی درباره ی انفجار در کنسولخانه ها نشنیدن؟