جگر زلیخا و کشتزارهای شرحه شرحه

✍️بختیار ناهید

چه بسا آنانی که ریزدانه‌های برف برسر و روی و موهایشان نباریده و دست روزگار شیاری عمیق بر پیشانی‌شان نکشیده، روزگارانی نه چندان دور را به یاد آورند که با هجوم آفتاب سوزنده‌ی تموز بسیار پیش از آنکه سواد شهری از شهرهای کردستان پیدا شود، دریایی از سیم غلتان و مواج از نسیمی تابستانی منظره‌ی رقص ساقه‌های پر بار گندم را میهمان چشم مسافران از گرد راه رسیده می‌کرد.

کشتزارهای حاصل‌خیز، نوید از خرمن‌های پرمحصولی می‌داد که نانی شود در سفره‌ی منتظر مردم این ناحیه و نواحی دور و یا نزدیک. دهقانان سخت کوش، چشمی به آسمان و چشمی به زمین در زمستان و بهار ماضی، اینک دل قرص به رحمت پروردگار و امیدوار به مهر و کرم طبیعت، سهمی گرفته از سفره‌ی زمین، خود را آماده‌ی شمردن جوجه‌های آخر پاییز می‌کردند.

اما اینک شوربختانه ناچاریم قدمی دیگر برداشته و پا به پای شما حلاوت این گذشته‌ی نه چندان دور را چشیده و نچشیده به تلخی زمان حال پیوند دهیم. تغییر منظر ورودی شهرهایی چون سقز از کشتزارهای گندم به واحه‌های سرسبزی که “خانه باغ” نامیده می‌شوند بسیار محسوس است. شاید بنظر برسد این کار با مطالعه و در جهت تبدیل کشاورزی مبتنی بر کشت گندم به باغداری و تولید میوه بوده است. تا شهری که زمانی انبار غله‌ی منطقه بشمار می‌آمد اینک به قطب تولید میوه تبدیل شود. اما واقعیت چیز دیگری است و این واحه‌های سرسبز خوش منظر حقایق نامبارکی در دل خود پنهان کرده‌اند.

در نبود برنامه‌های دقیق و مدون و آینده نگر، آنچه در چند سال اخیر اتفاق افتاده، پاره پاره شدن زمین‌های چندین ده هکتاری حاصل‌خیز در مناطق مختلف کردستان و تغییر کاربری آن‌ها از مزارع زیر کشت گندم و جو به واحه‌های چند صد متری تحت عنوان خانه باغ بوده است. مناطق محصور با مانع‌های دیواری و فنس‌های فلزی و سیم خاردار با چند اصله درخت مثمر یا غیر مثمر که بیشتر کاربردهای غیر مولدی را دنبال می‌کنند بطوری که حتی توان تولید میوه‌ی مورد نیاز مالکین را هم ندارند.

آنچه در تدلیس نامبارک تبدیل زمین زراعی به خانه باغ از چشم‌ها دور مانده است آسیب‌های ساختاریی است که آرام آرام چهره‌ی زشت خود را نمایان می‌سازد. از این جمله به موارد زیر می‌توان اشاره نمود:

– حصار کشی دور باغات و مناطقی که پیشتر محل زندگی جانوران و عبور و مرورشان بوده تعادل اکوسیستمی را با مشکل مواجه خواهد ساخت و ازدیاد نامتعادل گونه‌هایی و از بین رفتن گونه‎هایی دیگر را سبب خواهد شد.

– از بین رفتن مزیت رقابتی تولید غلات در منطقه و با تبدیل زمین‌های بزرگ با توان کشاورزی مکانیزه که بیش از پیش به شهر نشینی و روستا گریزی خواهد انجامید.

– تبدیل اجباری و غیر کارشناسی زمین‌های دیم زیر کشت غلات به واحه‌های بی هویت درخت‌کاری شده و برداشت بی رویه و قاعده‌ی آب از سفره‌های محدود زیر زمینی که نه در شرایط کم‌آبی اخیر که در هیچ زمان دیگری قابل قبول نیست و در طی چند سال آتی موجب بروز فرونشست زمین خواهد شد.

بی شک کارشناسان حوزه‌ی کشاورزی قادرند به این لیست کوتاه موارد بسیاری بیافزایند. از بین رفتن توان تولید و صادرات غلاتی نظیر گندم و جو در سقز و همزمان تبدیل نشدن آن به قطب تولید و صادرات میوه خود زنگ خطری است که نگارنده امیدوار است گوش شنوایی برای آن پیدا شود. تا بیش از پیش این منطقه را که از لحاظ صنعت و تجارت و خدمات توسعه نیافته محسوب می‌شود با موج فزاینده‌ی بیکاری همراه با بحران خشکسالی و فرونشست زمین که تهدیدهای واقعی امنیت جانی و غذایی مواجه نگردد و از سوی نهادهای متولی جدی گرفته شود.

لازم به یادآوری نیست که، مرگ همیشه در خانه‌ی همسایه را نمی‌زند و این حقیقت دارد که طبیعت و خاک پر پتانسیل و منحصر به فرد کردستان که محل ارتزاق بخش عظیمی از باشندگان، کشاورزان و دامداران محروم آنست، بسختی می‌تواند زیر بار بی مدیریتی و فاجعه‌های دست‌ساز اینچنین بزرگ تا سال‌ها دوباره کمر راست کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا