در نشست جمعی از معلمین با واکاوی
عملکرد مدیریت آموزش و پرورش سقز زیر تیغ نقد

بخش زیادی از ناظران معتقدند آموزش و پرورش یک نهاد صرف حاکمیتی نیست بلکه یک نهاد اجتماعی است که تعامل با سایر ادارات و مردم برای آن بسیار با اهمیت است. مشکلات معیشتی، خرید خدمت، آسیب های اجتماعی که دامن گیر دانش آموزان شده، نبود مدارس استاندارد خاصتا در روستاها ، بی توجهی به اصل سی قانون اساسی و پولی شدن آموزش از اهم دغدغه های معلمین در سطح کشور و شهرستان سقزاست.
همزمان رحمان سیدیان بیش ازدو سال است که مدیریت آموزش و پرورش شهرستان سقز را به عهده دارد؛ مدت زمانی که علاوه بر بحث های جدی در مورد داشتنِ حمایت های خاص و خارج از نهاد آموزش و پرورش در رسیدن به ریاست آ.پ سقز، نقدها و نارضایتیهای نسبتاً گستردهای به دنبال داشته و تقریباً در یک سال گذشته وارد مراحل جدی تری شدهاست. اکنون صدای اعتراض به عملکرد و ادامهی مدیریت سیدیان بلندتر و به مراتب گستردهتر است اما آنطور که به نظر میرسد او در این دو سال از مواجههی مستقیم با منتقدان و پاسخ به پرسشهای ایجاد شده سرباز زده و تلاش کردهاست جایگاه خود را بیرون از عرصهی روابط حاکم بر آموزش و پرورش تحکیم و تثبیت کند.
واکاوی در راستای رسالت خود که همانا تلاش برای انعکاس بلاواسطه و صادقانهی نظرات و نقدهای منصفانهی همهی اقشار و گروهها خصوصاً آنهایی است که از دسترسی عادلانه به رسانهها و بیان مطالبات خود محروم شدهاند میزبان جمعی از معلمین منتقد به عملکرد مدیریت آموزش و پرورش شهرستان سقز بود تا مخاطبان و خصوصاً فرهنگیان این شهر شناخت دقیقتری از نوع و سطح این انتقادات و اعتراضات پیدا کرده و درک دقیقتری از فضای موجود داشتهباشند. لازم به ذکر است که این سایت خبری آمادهی انعکاس دیگر رویکردها و نظرات در این خصوص است و از تضارب افکار و آرا استقبال میکند.
واکاوی: از اینکه امکان این نشست و بررسی عملکرد آموزش و پرورش شهرستان سقز را فراهم کردید متشکریم. هدف ما این است که روایتگر صادق نظرات و گفتههای شما باشیم تا نقد عملکردها و تبادل دیدگاههای مختلف به بهبود وضعیت آموزشی شهرمان کمک کند. برای شروع بحث لطفاً بفرمایید به صورت کلی مهمترین انتقاداتی که به عملکرد مدیریت آموزش و پرورش شهرستان سقز وارد است کدامها هستند؟
سلیمان عبدی: ضمن خیر مقدم خوشحالم در خدمتتون هستیم بابت بحث در خصوص مسئلە مهمی کە بر زندگی فرد فرد ما و فرزندانمان در جامعە تاثیر گذار است و این مسئلە مهم آموزش و پرورش و ساختار عملکردی آن حداقل در سطح شهر ماست. با اندکی مرور گذشتە ما بە عنوان جمعی از فعالین صنفی در طی سال های اخیر در قالب انجمن صنفی معلمان کردستان(شعبە سقز و زیویە)، بر اساس مشاهدە یک سری واقعیات عینی در آموزش و پرورش کە آنرا بدور از منطق علمی و بەروز این نهاد تشخیص دادیم، کنش ها و فعالیت های اعتراضی همچون نامەنگاری، مصاحبە و درخواست گفتگو با مدیریت آموزش و پرورش را بە انجام رساندیم، از آنجا کە مدیریت آموزش و پرورش این شهرستان در سال های ۹۰ حاضر بە شنیدن خواستەها و توجە بە اعتراضات ما نشد، این روند اعتراضی بە شیوەهای مختلف تداوم پیدا کرد و در سایە ارادە حق طلبانە عدەای از همکاران فرهنگی در سقز منجر بەتغییر مدیر آموزش و پرورش این شهرستان در حد چهرە شد، اما منجر بە تغییر عملکرد مدیریتی و سرایت بە سطوح مختلف آن در این نهاد نشد. بلکە در همان سطح تغییر چهرە نمود پیداکرد. آمدن چهرە جدید در بازگشت جو اعتماد عمومی همکاران بە آموزش و پرورش شهرستان سقز تاثیر گذار بود اما بە واسطە، شاید ضعف مدیریتی یا فشار نیروهای در سایە این مدیریت نیز موفق عمل نکرد و نتوانست تغییر در عملکرد مدیریتی را رقم بزند. اما تغییر این چهرە مدیریتی این بار نە بر اساس خواست ما بلکە بر اساس خواست نهادهایی خارج از آموزش و پرورش بود و این شیوە تغییر در پشت درهای بستە حالا هم از جانب ما جای سوال و انتقاد دارد بە گونەای کە آمدن چهرە مدیریتی جدید را زیر سوال برد. اما از آنجا کە ما بدنبال تغییر اساسی در عملکرد مدیریتی بودیم خواستەهای خود را آراستە مدیریت جدید، آقای سیدیان کردیم و بە ایشان فرصت دادیم تا امکان عمل بە وعدەهایشان را داشتە باشند و عملکردشان معیار قضاوت قرار گیرد. من بە شخصە و بر اساس مشاهدات عینی و ملموس اعتقاد دارم این مدیریت نیز ادامە دهندە همان رویکرد و مسیر مدیریتی گذشتە بودە و نتوانستە در زمینە تغییر عملکرد مدیریتی در آموزش و پروش و مدارس موفقیتی کسب کند و تازە گری داشتە باشد.
خالد عبداللهی: به نظر من از آنجا که آقای برومند تا حدودی دارای استقلال عمل بود به شیوه ای غیر معمول و پشت درهای بسته عزل شد. جایگزین ایشان یعنی آقای سیدیان در ابتدای کار با تأکید بر استقلال رأی و دوری از جناح بازی قصد کار اساسی در آ.پ را داشت، اما همگان می دانستند که ایشان از آموزشکده فنی به آموزش و پرورش آمدند و نماینده نقش اساسی در این تغییرات داشتند. برنامههای ادعایی ایشان بعد از ورود به مدیریت هیچکدام رنگ واقعیت به خود نگرفت غیر از آنکه تعدادی از مدیرانی را که در دوره مدیریت قبلی تغییرکرده بوند دوباره بر سر کار آورده شدند. ایشان در مقاطعی که اعتصاب معلمان شکل گرفت نه تنها با آنها همراهی نکرد بلکه به نوعی در مقابل آنها ایستاد. یکی از شعارهای ایشان این بود که تغییر مدیران را نه بر اساس نگاههای غیر معمول بلکه بر اساس شایستگی انجام خواهد داد و اعمال نظر شخص و یا اشخاص و ارگانهای خارج از رویه را به کار نخواهد بست، از همین رو ما نیز بر اساس رأی انجمن از تعدادی از دوستان درخواست کردیم تا برای مدیریت مدارس ثبت نام کنند، اما بعدها بسیار غیرمسئولانه با این موضوع برخورد شد.
از نظر من مدیریت آموزش و پرورش نه تنها کارآمدی ندارند بلکه با حفظ ظاهر تنها سعی در پیش بردن روتین امورات آ.پ دارد و لاغیر وگرنه مدیریت کنونی آموزش و پرورش به نسبت دوره آقای رستمی هیچ تغییری نکرده و معلمان کماکان تحت فشارند. آموزشی بودن ایشان تنها یک ادعاست و هیچگونه برنامه آموزشی و علمی برای بهبود اوضاع از ایشان دیده نشده است. ما بارها از سوی انجمن درخواست برگزاری یک همایش علمی داشته ایم ولی تا این لحظه بی پاسخ مانده است. کمبود نیرو، حضور نیروهای غیر بومی، کلاس های چهل نفره و… که دست پخت دوره آقای رستمی بود همچنان ادامه دارد، بود و نبود ایشان در ریاست آموزش و پرورش فرقی نمی کند، چرا که سازماندهی معلمان و دانش آموزان آنهم به شیوه چهل سال پیش کار چنان سختی نیست. مدیریت آحوزش و پروش حتی قایل به واگذاری یک معاونت مدرسه به منتقدین میست، اما برخی نور چشمی ها هستند بدون آنکه یک ساعت تدریس در کارنامه داشته باشند به مدیریت و معاونت گمارده میشوند. به عنوان مثال رییس سابق ادارهی بهزیستی به محض اینکه از این کار تودیع شد فی الفور به معاونت پرورشی منصوب شد. چرا ایشان بعد از ریاست بهزیستی چند سالی را به تدریس نگذراندند؟ در پایان باید گفت، از آنجا که ایشان منتخب معلمان نبودند لذا حاضر به شنیدن و پذیرش خواسته های آنها نیستند.
آوات رضوی: در مورد ضعف مدیریتی آقای سیدیان موارد واضح و مبرهنی وجود دارد که می توان به تعدادی از آنها اشاره کرد از جمله؛ ما برای روز جهانی معلم درخواست برگزاری یک همایش را کتبا به ایشان اعلام کردیم، ایشان به این بهانه که سالن شهید بهشتی در اختیار آ.پ نیست و در اختیار فرمانداری است حتی حاضر به تحویل گرفتن نامه نبودند. در یک مورد دیگر تعدادی از همکاران خواستار بررسی طرحهای معلم تمام وقت، استمرار خدمت و خرید خدمت در قالب یک همایش بودند، این درخواست نیز کماکان بدون پاسخ مانده است. پس امید به نشستن بر سر یک میز و بیان مطالبات بیهوده به نظر میرسد. فعالیتهای ما تنها بر اساس قانون و برای بهبود وضعیت است نه قرار گرفتن در برابر مدیر یا مدیریت.
متأسفانه در سه دوره مدیریت اخیر، مدیریت و بکارگیری زنان دچار ضعف شدید بوده چرا که افراد شایسته برای این کار انتخاب نشدهاند. افرادی مدیریت را در دست داشتهاند که مطابق بخشنامهها کارها را جلو ببرد وگرنه مدیران منتقد جایی در مدیریت مدارس نداشته اند. آنچه در مدارس خصوصا مدارس دخترانه مشاهده می شود مستند سازی و بخشنامه ای عمل کردن بوده و بس!
صلاح سرخی: سیستم متمرکز آموزش و پرورش باعث شده مدیران میانی و سطح پایین اختیارات چندانی نداشته باشند و صرفا بخشنامهها و فرامین وزارتخانه را اجرا کنند ولو اگر باسواد و بوده و تجربه نیز داشته باشند. آموزش و پرورش علاوه بر اینکه متمرکز است سیاست زده نیز هست و این موضوع باعث شده مدیری که به همفکری و همکاری تمام گروهها باور داشته باشد در حاشیه قرار گیرد، بنابر این با ادامه وضع موجود امید به بهبود اوضاع نیز بی معناست. مدیریت فعلی نیز برخلاف شعارهای خود هیچوقت به نشست با منتقدین و کارشناسان باور نداشته است. در کنار این موارد ما خواستار فراگیر شدن مطالبات صنفی در بین همکاران و تبیین مواضع بر حق و قانونی خود در بین دانش آموزان و والدین هستیم تا بتوانیم تفکر انتقادی را نهادینه کنیم.
سعدی رستمی: شرایط موجود یک دید مصرفی به آموزش و پرورش بخشیده است و امروز آموزش و پرورش به یک فروشنده تبدیل شده و افرادی که در مدیریت قرار می گیرند مدیر فروش محسوب می شوند، پس کسانی که این مسئولیت را بر عهده گرفته اند یا بر اساس منافع شخصی و یا بر اساس منافع جناحی و حزبی بوده است. در کنار این موضوع بحث مردم سالاری مطرح است، اگر چنین شعاری واقعیت دارد چرا آن را در سیستم آموزشی اجرا نمی کنند تا مدیران توسط خود معلمین انتخاب شوند؟ جایی مثل آ. پ با تمام نهادها و اجزای جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد و کوچکترین تغییرات مثبت و یا منفی بزرگترین تأثیرات را بر هریک یک از نهادها و اجزای مرتبط با آن دارد، پس این نهاد نهاد تغییر است و می توان با مدیریت قوی و جدی در آموزش و پرورش تغییرات اساسی در جامعه ایجاد کرد.
واکاوی: در این بین نمی توان از وضعیت دانش آموزان روستایی غافل شد، بیشتر راجع به وضعیت آموزش و پرورش در مناطق روستایی سقز توضیح دهید!
ناصر رحمانی: همگان واقفاند که سیستم آموزشی ما دارای ایرادهای اساسی است و هر سال این وضعیت بغرنجتر میشود. در سالهای اخیر از سوی معلمان دلسوز هشدارهایی به مسئولین در راستای بهبود وضعیت داده شده است اما این یک واقعیت است که نه تنها به این هشدارها وقعی ننهادهاند بلکه کارهای اساسی و زیربنایی نیز در کمترین میزان خود صورت گرفته است و صرفا آنچه انجام شده موقتی و روتین بوده است. از آنجا که روستاها به لحاظ جغرافیایی دور از دسترس و فراموش شده هستند به همان میزان وضعیت آموزش و پرورش نیز در آن فراموش شده است. زندگی در روستا برابر است با زندگی با موجی از درد و رنج، این درد و رنج در آموزش و پرورش یقه دانش آموزانی را گرفته است که به نوعی امیدهای آینده این سرزمین هستند و به طور حتم زندگی و آینده آنها به دلیل این رنجها و مصایب هر روز تلخ تر و ناگوارتر میشود.
اساسی ترین مشکل در روستاها عدم وجود مدارس درخور و مناسب برای تحصیل است، در سالهای اخیر ساختمانها و خانههای روستایی تغییرات ملموسی به خود دیده و حداقل ظاهر زیباتری پیدا کردهاند، متأسفانه این تغییرات در مدارس روستایی به هیچوجه شکل نگرفته و حتی منفی نیز بوده، از همین روست که سالانه با موارد زیادی از تخریب مدارس، آتش سوزی و در نتیجه مرگ و میر دانشآموزان بر اثر این اتفاقات هستیم و به طور حتم چینین اتفاقاتی تأثیر به سزایی در روحیه دانش آموزان دارد. همه اینها درحالی است که مطابق قانون دولت وظیفه دارد کلیه امکانات لازم برای تحصیل دانش آموزان را در اختیار آنها قرار دهد. همین موضوعات وظیفه معلم روستایی را چند برابر کرده و معلم نمی تواند با فراغ بال به آموزش بپردازد که برآیند آن را در سیستم آموزشی می بینیم.
موضوع بعدی استفاده از افرادی است که از اساس با آموزش و پرورش بیگانه هستند، برای نمونه سربازان معلم و یا اجرای طرح خرید خدمت و…، همگی اینها برای کاهش هزینه است و کسی مدیر خوبی است که با اجرای این برنامهها کمترین هزینه را بر سیستم تحمیل کند.
همچنین وجود کلاس های چند پایه در مدارس روستایی یک آسیب جدی و اساسی است که باز هم برای کاهش هزینه است، اما هیچوقت به این توجه نشده که دانش آموز در پایههای هفتم، هشتم و نهم تفاوتهای شناختی و روانی قابل توجهی دارند.
نبود مدارس شبانه روزی برای دورههای متوسطه اول و دوم یکی دیگر از مشکلات آموزش و پرورش در روستاهاست، هنوز هم مسافت طولانی روستا نسبت به شهر و سختی رفت و آمد برای دانش آموزان مسئولان را برای ضرورت ایجاد مدارس شبانه روزی به تعداد لازم قانع نکرده است. در تمام منطقهی سرشیو سقز تا آخرین روستا یعنی روستای میک مدارس متوسطه دوم به تعداد انگشتان دست نمیرسد و آنچه هست خیرساز بوده و ممکن است از استانداردهای لازم برخوردار نباشند. به کرّات دیده شده که دانش آموزان ما به دلیل مشکل رفت و آمد یا دچار حوادثی (از جمله سرمازدگی، آسیب دیدگی از سوی حیوانات درنده، تصادف و…) شدهاند و یا از تحصیل صرفنظر کردهاند. در کل میتوان گفت مسئولان وظیفه خود در آموزش و پرورش روستایی را تنها در خواندن و نوشتن خلاصه کردهاند و لاغیر. درحالی که آموزش و پرورش دامنه گستردهتری را در برمی گیرد و نباید آن را تنها در خواندن و نوشتن خلاصه کرد چون همین دانش آموزان با دانش آموزان تهران و سایر مناطق با یکدیگر به رقابت میپردازند. با این وجود و با همه این مشکلات میبینیم که از میان همین دانش آموزان افراد نخبه و صاحبنظر سربرآورده اند که می توانند منشأ تغییر و تحول باشند.

واکاوی: اگر بخواهیم بحث خرید خدمت را در قالب کمبود نیرو بررسی کنیم مسائل و موارد زیادی پیرامون آن وجود دارد، اساسا ایرادهایی که به این طرح وارد است شامل چه مواردی است؟ این مشکل در سقز چگونه ظهور و بروز کرده است؟
آوات رضوی: کمبود نیروی آموزش و پرورش یکی از موضوعات بسیارمهم است که به دلایل زیر در طول چند سال گذشته بوجود آمده:
الف) عدم آینده نگری: مسئولان آموزش و پرورش برای کوتاه مدت برنامهریزی داشتهاند و هر سال به فکر ساماندهی و سازماندهی نیرو برای همان سال با مقطع زمانی کوتاه مدت بودهاند. چون نیروی لازم و کارامد نیازمند آموزشهای لازم و طی نمودن دوران تربیت معلم در مراکز تربیت معلم است و این جزو برنامههای بلندمدت و میان مدت است و همین بی برنامگی باعث شده تا کمبود نیرو سال به سال افزایش یابد.
ب) بیگانگی مسئولان مربوطه با برنامه ریزی: کسانی که در پست کارشناس مسئول مقاطع تحصیلی گماشته شدهاند آشنایی چندانی با برنامهریزی نداشتهاند و این خود عاملی جهت ضعف عملکرد آنها است.
ج) راضی نمودن نیروهای بالادستی و مافوق: بسیاری از کارشناس مسئولان و حتی روسای ادارات جهت دریافت تشویق و بدست آوردن رضایت مافوق خود آمار غلط را به وزارت مبنی بر عدم نیاز به نیرو میفرستند که این ضربه سنگینی به آمزش میزند نمونه بارز آن آموزش و پرورش سقز است که به شدت کمبود نیرو دارد.
د) آموزش وپرورش دغدغه مسئولان نیست: چون مسئولان هیچ اهمیتی برای کیفیت آموزشی قایل نیستند در نتیجه نیازی به برنامه ریزی نمی بینند.
در دولت یازدهم وزیر آموزش و پرورش معتقد بود که جمعیت معلمان زیاد است و اگر بخواهیم خود را با مقیاسهای جهانی مقایسه کنیم و حتی با افزایش جمعیت دانشآموزی، با هفتصد هزار معلم هم میتوان آموزش و پرورش را اداره کرد، اما از همان اوایل با کمبود نیرو مواجه شد که برای جبران آن دو راهکار دیگر ارائه گردید: افزایش جمعیت دانش آموزش در کلاس که اکنون در سقز به یک معظل تبدیل شده است، یک شیفته کردن مدارس و دیگری طرح خرید خدمت.
طرح خرید خدمت: این طرح که در دولت یازدهم طراحی و عملیاتی شد و در فاز نخست اجرا، مدارس دولتی به همراه فضا و امکانات و دانش آموز به بخش خصوصی واگذار گردید و وظیفه آنها تأمین معلم بود. در این طرح وزارت آموزش و پرورش کارفرما و قرارداد با معلم به صورت حجمی و بر اساس ساعت کاری کارگر با پیمانکار آموزشی بسته شده است. دراین طرح یک عده جوان تحصیل کرده و بیکار بدون طی دورههای تربیت معلم و حتی هیچ دوره آموزشی جهت تدریس و نحوهی کلاسداری و نحوه تعامل با دانش آموزش و بدون احتساب ایام تعطیلات و با حق بیمهی پانزده روز و حقوق پانصد تا هفتصد هزار تومان بکار گرفته شدند که در برخی استانها قسمتی از همین مبلغ ناچیز به فرد یا شرکت پیمانکار داده میشود و این مبلغ به سیصد تا چهارصد هزارتومان تقلیل پیدا می کند طبیعی است با چنین حقوق و شرایطی انگیزه فرد کاهش یافته و در نتیجه با کاهش سطح کیفیت آموزش ضربه اصلی متوجه دانش آموزان که سرمایه اصلی کشورهستند ، میبینند. این طرح چون مغایر با اصل سوم قانون اساسی و مواد ۲۵ و ۲۸ برنامه ششم توسعه بود با مخالفت جمعی از نمایندگان مجلس روبرو شد (که واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی جهت خرید خدمت آموزشی ممنوع است). این طرح به مناطق حاشیهای و مناطق محروم محدود گردید و در حال حاضر بیش از پنج سال است که در حال اجراست و دولت خیالش از بابت استخدام دائم و بیمه و پرداخت حق سنوات راحت است و هیچ مسئولیتی در قبال آنها ندارد.
سخنان روحانی دربارهی هزینه های آموزش وپرورش در روز تحویل لایحهی بودجه ۹۸ به مجلس قابل توجه است که گفت: “ما یعنی دولت خدمات را گران به مردم می دهیم، ما برای هر دانش آموز به طور متوسط چهار میلیون تومان از خزانه مردم و بیت المال هزینه می کنیم ،اگر دولت بخواهد این خدمت را از مردم بخرد ومردم خودشان این کار را انجام دهند حداکثر یک میلیون می شود و ما چهار برابر از پول بیت المال برای یک دانش آموز هزینه میکنیم. البته این کار پنج تا ده سال طول میکشد، البته پیشنهاد ما برای سال آینده ده درصد به صورت خرید خدمت میباشد و می تواند در آینده ادامه پیدا کند”.
الهیار ترکمن معاون توسعه و پشتیبانی با اشاره به بند ب و تبصره ۲۱ گفت که این طرح ربطی به خصوصی سازی ندارد و از طرح پشتیبانی کرد اما همچنانکه میبینیم این طرح ده ساله بوده و دولت در نظر دارد تا ده سال آینده کل آموزش و پرورش را به این طرح بسپارد.
آموزش و پرورش سقز هم به دلیل عدم احساس مسئولیت مسئولان از این طرح بیبهره نبوده و در سال گذشته ۲۲ نفر و امسال حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر نیروی خرید خدمت خواهد داشت. به نظر میرسد مسئولان به جای هزینه کردن در آموزش و پرورش همیشه دیدی مصرفی به آموزش و پرورش داشته و با شعار صرفه جویی درصدد خصوصی سازی و تبدیل مدارس به بنگاه اقتصادی برای استفاده از بودجه دولتی و کسب منافع مالی از طریق ایجاد شرکت های پیمانکاری خرید خدمت آموزشی می باشند اما به قیمت سقوط آموزش وپگ پرورش.
نگاهی گذرا و اجمالی به جایگاه آموزش وپرورش ومعلم در بین برنامه های کلان ملی و سند بودجه و نیز جایگاه و منزلت آن در سلسه مراتب سازمانی و ارزشی جامعه، نشان از آن است که در واقع عظیم ترین دستگاه و نهادهایی که باید چشم وچراغ جامعه باشند و همه افراد جامعه بطور مستقیم وغیرمستقیم با آن ارتباط دارند، نهادی حاشیه ای، فراموش شده و تحقیر شده می باشد و نمی تواند نقش پویا و زنده ای در حیات و بالندگی جمعی جامعه ایفا کند. علیرغم این که زیر ساختی ترین سنگ بنای تحولات جامعه درآن رقم می خورد، در سلسه مراتب ارزشی سازمانهای کشوری، سازمانی حاشیه ای و صغیر به شمار می آید و سایر سازمانها با دیدی فرادستی به آن می نگرند. در خاتمه باید گفت طرح خرید خدمت آموزشی یعنی معلم ارزان برای آموزش وپرورش ، پس باید گفت “نه به طرح خرید خدمت”.
واکاوی: مشکلات موجود در حوزه یادگیری و کیفیت آن در سطح مدارس موضوعی است که بسیاری از خانواده ها نسبت به آن حساسیت پیدا کرده اند، نگرانی والدین سقزی را در چه چیز می توان جستجو کرد؟
سعدی رستمی: سیستم آموزشی همانند ماشینی فرزندان ما را بعنوان مسافران سفر یادگیری سوار می کند، مسافران و بدرقه کنندگان از این ماشین و راننده آن آرامش خاطر می خواهند تا سرنشینان سرانجام سفری دلپذیری داشته باشند. اجزای سیستم آموزشی زنجیروار به هم متصل است و نبود و نقص یکی از اجزا بر سایر مجموعه تاثیر می گذارد. باید به این نکته توجه کنیم که تمام خانواده های ایران با این نهاد ارتباط تنگاتنگ دارند، پس نقص در آموزش و پرورش بر زندگی و آینده تمامی خانواده های ایرانی تاثیر می گذارد. آموزش و پرورش از اعتماد عمومی که به این نهاد ایجاد شده بود کاملا سوءاستفاده می کند و شواهد و پژوهش های موجود نشان می دهد که وضعیت آموزش و پرورش ما در شرایط مطلوبی قرار ندارد و با وجود اطلاع مسئولین این قضیه، هیچگاه عزمی در آنها دیده نشد که یک بار برای همیشه برای حل این مشکلات اقدام کنند و این بی توجهی ها باعث شده تا معلمین، دانش آموزان و خانواده ها از این سیاست های غلط لطمه ببینند. معلمین ما هیچ گاه نسبت به این دردهای مشترک بی تفاوت نبوده اند، هر چند در این مسیر تلخی های زیادی را تحمل می کنند اما چشم امید دارند تا با هم صدایی والدین شاهد تحقق خواسته هایشان باشند.
والدین در آستانه شروع سال تحصیلی جدید در تکاپو برای یافتن مدرسه خوب و معلم خوب هستند! مدرسه خوب کجاست و معلم خوب کیست ؟
مدارس زیادی با نام های مختلف داریم (غیر انتفاعی، شاهد، هیات امنایی، نمونه، تیزهوشان، موسسه فلان یا دولتی) اما جدای از این نام ها آیا تا به حال از خود پرسیده اید کودکان ما در سنین حساس و طلایی یادگیری در چه مدارسی و با چه کیفیت آموزشی مشغول به تحصیل هستند؟
متاسفانه مدارس ما بر خلاف قانون اساسی به سمت پولی شدن می روند و مسئولین ما بدون توجه به قانون اساسی در حال مشروعیت بخشیدن و ترویج اینگونه مدارس هستند و این نگرش را در بین والدین تقویت می کنند که پول بیشتر برابر است با آموزش بیشتر و آینده بهتر که این سیاست دولت با اصل ۳۰ قانون اساسی (دولت موظف است وسائل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد) کاملا مغایرت دارد. در طول این دهه اخیر شاهد بودیم ، مدارس پولی و خاص جز القای حس آقازاده و خاص بودن در دانش آموزان و والدین و جدا نمودن دانش آموز از بطن جامعه دستاورد خاصی نداشته اند.
بر اساس قوانین موجود برای مدارس حداقل استانداردهایی در نظر گرفته شده که این مدارس پولی و حتی برخی از مدارس دولتی هم این پیش نیازها را رعایت نمی کنند. بطور مثال، حداقل اندازه فضای آموزشی لازم به ازای هر دانش اموز ۸ متر مربع است که فضای لازم جهت ورزش دانش آموزان نیز می بایست طبق ضوابط موجود، مد نظر قرار گیرد. در هر مدرسه باید به ازاء هر دانش آموز ۵/۰ متر مربع فضای سبز در نظر گرفته شود .ظرفیت دانش آموز هر کلاس به ازای سرانه یک متر مربع در دوره ابتدائی و ۲/۱ متر مربع در دوره های راهنمائی و متوسطه خواهد بود. با رعایت سرانه فوق و تائید اداره کل نوسازی مدارس تعداد دانش آموزان در هر کلاس نباید بیش از ۲۵ نفر باشد.
حال والدین را به قضاوت در خصوص وضعیت مدارس شهرمان دعوت می کنیم تا ببینیم درچند مدرسه این حداقل ها وجود دارد؟ در چند مدرسه ما با توجه به شرایط آب و هوایی سالن های ورزشی برای استفاده در زنگ های ورزش داریم؟ در چند مدرسه ما فضاهای مناسبی برای آزمایشگاه، کارگاه و کتابخانه، اتاق موسیقی و هنرداریم؟ درچند مدرسه برای دانش آموزان با نیازهای ویژه مناسب سازی شده؟ چرا به ساخت مدارس روستایی با دید صرفه اقتصادی نگاه می شود؟ این کمبودها در حالی است که آمار مدارس تخریبی و فرسوده ما در حال افزایش است و به دنبال آن متاسفانه با افزایش قربانیان این مدارس غیر استاندارد در گوشه وکنار کشور روبرو هستیم.
ضلع دیگر سیستم آموزش و پرورش معلم است، اما معلم خوب کیست؟ بطور خلاصه والدین دنبال معلمی هستند که سطح علمی و تجربه مطلوبی داشته باشد، از ابزارهای درست و مدرن استفاده کند، اهل مطالعه و به روز باشد، ارتباط خوبی با دانش آموزان برقرار کند و در یک کلام، شرایط لازم را برای تحقق یادگیری در دانش آموزان ایجاد کند. اما معلمین ما هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند؛
– دید مصرفی به آموزش و پرورش و عدم توجه به پرورش سرمایههای انسانی توسط آموزش و پرورش باعث شده دولت ها همیشه در برابر ارتقا سطح معیشت معلم مقاومت کرده و همین مساله افزایش دغدغه های تامین حداقل های زندگی برای معلمین را در پی داشته و باعث کاهش رضایت شغلی آنان گردیده است.
– کمبود نیروی ناشی از عدم برنامه ریزی و سیاست های غلط سال های گذشته و نبود فضای کافی باعث افزایش تعداد دانش آموزان در کلاسها شده و این دلیلی برای کاهش کیفیت یادگیری در دانش آموزان بویژه دانش آموزان مشکل دار می گردد. معلم با وجود تلاش زیاد نمی تواند به نیازها و خصوصیات همه دانش آموزان توجه کند وتناسب زمان و فرصتهای آموزشی هیچگاه برآورده نخواهد شد.
– نبود سیاست های تشویقی لازم برای ادامه تحصیل فرهنگیان و ارتقا سطح علمی آنان و عدم برگزاری دوره های دانش افزایی مطلوب و رایگان باعث کاهش مهارتهای حرفه ای معلمین می شود.
مشکلات مربوط به این دو ضلع سیستم آموزشی ( مدرسه و معلم) و مشکلاتی که در محتواها و برنامه های درسی داریم از یک طرف و در کنار آن عدم همراهی و توجه مسئولین به آنها در طرف دیگر، آیا شما برای این سیستم خروجی مناسبی متصور هستید؟ علیرغم اینکه معلمین با تمام انرژی و توان خود مشغول خدمت به فرزندان این سرزمین هستند و فشارتمام مشکلات سیستم را به دوش می کشند اما نواقص موجود این تلاش ها را کمرنگ نشان می دهد.
بعنوان مثال : براساس تازه ترین رتبه بندی تیمز(۲۰۱۵) که هر چهار سال یکبار برای سنجش عملکرد کشورها تکرار میشود ، دانش آموزان پایه چهارم ایران در علوم در بین ۴۷ کشور شرکت کننده در این ارزیابی بعد از کشورهایی نظیر ترکیه، مصر، شیلی، بحرین، گرجستان، امارات متحده عربی، قطر و عمان در جایگاه ۴۳ قرار گرفته است.
برای داشتن نسلی آگاه و ترسیم آینده ای روشن برای فرزندانمان باید بر روی مسایل و نیازهای آموزشی فرزندانمان حساس بوده و از سیستم آموزشی کشورمان و مسئولین مربوطه این خواست همگانی و این توقعات را داشته باشیم و برای اجرای آنها هم صدا با معلمان پیگیر باشیم :
- اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی.
- توجه ویژه به مقطع پیش دبستانی (آموزش نیروی متخصص، استخدام مربیان پیش دبستانی ، تقویت و تدوین برنامه های لازم برای این مقطع).
- بازنگری در نسبت آماری تعداد دانشآموز به معلم و کاهش جمعیت کلاسی با استخدام نیروی مجرب و تحصیل کرده و عدم اجرای طرح های خرید خدمت و معلم تمام وقت.
- احداث فضاهای آموزشی مناسب و استاندارد.
- تغییر و تدوین برنامه ،کتاب و محتواهای مناسب با سن، زبان و قومیت های مختلف و توجه به آموزش زبان مادری در مناطق دو زبانه.
- تدوین برنامهی مشخص سازمانی برای ارتقای سطح علمی معلمان و انتقال مهارتهای جدید حرفهای به آنان.

واکاوی: آسیب های اجتماعی و گسترده ای دامن دانش آموزان و به ویژه دختران را گرفته است و نمی توان به راحتی از آن گذشت، این آسیب ها در سقز به چه میزان است و آموزش و پرورش برای کاهش آنها چه اقداماتی انجام داده است؟
آوات رضوی: دانش آموز و مسأله آموزش و پرورش فراموش شده است. خود زنی در مدارس دخترانه به یک مسأله تبدیل شده است که متأسفانه بر آن سرپوش گذاشته می شود. مدیر را دیده ام که دست دانش آموزی را که خود زنی کرده گرفته و به دنبال خود می کشاند و عجز و ناتوانی وی در حل مسأله محرز است. پس مدیریت به چه معناست؟ غیر از این است که تلاشی برای بهبود اوضاع داشته باشد، متأسفانه در انتصابات چنین چیزی مشاهده نشده است.
مشکلات و آسیب های اجتماعی خصوصا برای دختران بسیار روشن است، در ظاهر اقداماتی صورت میگیرد از جمله وجود هسته مشاوره که مرتب در حال فعالیت است، اما میزان موفقیت این هسته و تأثیرگذاری آن در ارتباط دانش آموز با معلمان، والدین و جامعه به چه میزان است قابل بررسی است، متأسفانه مدارس نه تنها جاذبه ندارند بلکه حتی دافعه نیز ایجاد کرده اند، وقتی والدین را برای مشاوره و بررسی یک مشکل به مدرسه فرا می خوانند نخستین چیزی که به ذهن آنها می رسد بحث مالی است و از همین رو ارتباط به میزان لازم صورت نمی گیرد. از سوی دیگر در مدارس دخترانه پدران کمتر حضور پیدا می کنند، بر اساس تجربه موارد زیادی وجود دارد که حل آنها نیازمند همکاری و توجه بیشتر پدران است. دختران عنوان می کنند که نگاه به آنها در منزل تنها به عنوان یک نیروی کار است و خانواده چنان که لازم است توجهات لازم را به آنها نداشته، دختران ما در بیرون از خانه و در مواجهه با کوچکترین موضوع دست و پای خود را گم می کنند و هیچوقت نحوه ارتباط و تعامل دختران در بیرون از خانه را به آنها یاد نداده اند. آموزش و پرورش نیز هیچوقت نخواسته مشکلات را به صورت ریشه ای حل کند و نگاه مقطعی و موردی به مشکلات داشته است. تنها در یک مورد دانش آموزی را تصور کنید که هیچوقت پدر خود را ندیده بود و مادرش نیز گرفتار اعتیاد بود و حتی در معرض تعرض جنسی قرار گرفته بود، با تلاش زیاد و از طریق عموهایش پدر این دانش آموز را در یکی از شهرهای اطراف پیدا کردیم، این دختر پس از سه ماه حاضر شد با پدرش ملاقات داشته باشد، به آموزش و پرورش اعلام کردیم که این دانش آموز باید نزد پدرش برگردد دادگاه نیز اعلام کرد چون مادر وی گرفتار اعتیاد است پدر می تواند وی را نزد خود نگه دارد اما این را هیچوقت کتبی اعلام نکرد و چون مادر وی قانونا نگهداری وی را بر عهده داشت این دانش آموز را نزد خود بازگردند و متأسفانه ترس از اینکه وی نیز گرفتار بعضی مسایل و موارد شود بسیار زیاد است. من با وجود اینکه بازنشسته شده بودم کماکان پیگیر وضعیت این دانش آموز بودم و در نهایت به آموزش و پرورش مراجعه کردم و گفتم باید تکلیف این دانش آموز مشخص شود، آقای سیدیان مدیر آموزش و پرورش در پاسخ گفت: “این یک مشکل خانوادگی است و به ما ربطی ندارد”!! یعنی باید گفت هیچگونه احساس مسئولیت و حس تعلق خاطری در این زمینه وجود ندارد و این نگاه مشکلات زیادی به دنبال خواهد داشت.
نمونه های موردی زیادی وجود دارد که دانش آموزان گرفتار آسیب هایی شده اند که از خانواده بر میخیزد، وقتی قانونی برای حمایت از دانش آموزان بد سرپرست وجود نداشته باشد یک فرد و یک معلم به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد.
این مشکلات به طور حتم برای دانش آموزان دختر روستایی نیز مطرح است، شاید پسران را برای ادامه تحصیل به دیگر روستاها و یا شهر بفرستند، اما این تلاش برای دختران صورت نمی گیرد. در یکی از روستاها نامادری یکی از دختران اصرار داشت که دختری را که سال دوم راهنمایی بود به ازدواج وادار کند، درحالی که آن دختر دانش آموزی به غایت با استعداد بود، مدیر سابق آموزش و پرورش در پاسخ به درخواست ورود به این معضل گفت: این دانش آموز می تواند با پرداخت شهریه و حق خوابگاه در خوابگاه فلان دبیرستان بماند، حال آنکه حضور یک دانش آموز سال دوم راهنمایی در کنار دختران دبیرستانی به هیچ وجه قابل توجیه نیست، چرا باید مدرسه شبانه روزی دختران در مقطع متوسطه اول و دوم در روستاها وجود نداشته باشد؟
حل مقطعی مشکلات به مراتب مشکل زا خواهد بود، دانش آموزی کم تمام نمرات وی بیست بوده اما نتوانسته پاسخگوی جدول ضرب باشد دست پرورده سربازمعلم و یا طرح های خرید خدمتی در روستاهاست، مشکل از سرباز معلم و یا معلم خرید خدمتی نیست، مشکل بی توجهی به آینده و سرمایه های این مملکت است و عواقب جبران ناپذیری که متوجه سیستم آموزشی کشور می شود.
ناصر رحمانی: مشکلاتی که در خانواده ها وجود دارد قابل انکار نیست، همه اینها به مشکلات سیستم آموزشی مرتبط است چراکه آن والدین نیز دست پرورده همین سیستم هستند، این که افراد نمی توانند پدر و مادری خوب، شهروندی خوب، معلمی خوب و… شوند ناشی از بی توجهی آموزش و پرورش است. یک دانش آموز پس از دوازده سال تحصیل هنگام ورود به جامعه مانند یک رِبات عمل می کند و آنچه لازمه یک زندگی سامانمند باشد را یاد نگرفته است و این ما را دوباره متوجه این موضوع می کند که آموزش و پرورش با تمام لایه های زندگی اجتماعی بشر در ارتباط تنگاتنگ است اما توجهات به آن در کمترین میزان است.
واکاوی: یکی از مباحث مدنظر معلمین کالایی شدن آموزش است، این موضوع از چه لحاظ مورد اعتراض معلمین است؟
صلاح سرخی: از آنجا که طبق اصل ۳۰ ام قانون اساسی “دولت مکلف است آموزش و پرورش رایگان و با کیفیت برابر را برای همه تا پایان دوره متوسطه فراهم نماید”. لذا این نه تنها یک مزیت بلکه یک حق مسلم هر فرد ایرانی برای دسترسی عادلانه به آموزش دربستر یک جامعه ی مبتنی بر عدالتخواهی و امکان دادن فرصت برابر و مساوی به افراد،می تواند زمینه ی بروز استعداد و نقش آفرینی متناسب با خواست و اراده ی آنها را فراهم آورده و موجبات رضایت مردم را حاصل کند.
همگان انتظار دارند با توجه به اینکه آموزش برابر و عادلانه با توجه به میثاق های بین المللی و خواسته های حقوق بشری حق هر فردی در جای جای این کره ی خاکی است دولت ها امکان توزیع مناسب آن را برای آحاد مردم فراهم کنند.
متاسفانه در کشور ما با توجه اینکه این مهم صراحتا در قانون تاکید شده است، اما از حدود سی سال قبل با سیاست هایی که صرفا هدف آن نگاه کالایی به آموزش و انسان بوده است و با ایجاد مدارس غیر انتفاعی از سال ۱۳۶۷ عملا راه برای پولی سازی و کالایی سازی آموزش باز شد و نه تنها به مدارس غیر انتفاعی اکتفا نکردند بلکه اکنون در سایه ی این نگاه شوم، در یک شهر کوچک دهها نوع مدرسه با عناوین مختلف که هدفی جز گرفتن پول بابت آموزش را دنبال نمی کنند، تاسیس شده است!
نگاه کالایی به آموزش علاوه براینکه نافی عدالت اجتماعی بوده، بلکه اخلاقیات را نیز هدف قرار داده و سبب بروز و ظهور شبکه های مافیایی در سطح گسترده در کشور شده است. وقتی چیزی به کالا تبدیل شد یعنی قابل خرید و فروش است و این وارد رقابت در بازار سرمایه خواهد شد. آیا مسئولانی که متولی تعلیم و تربیت و اخلاق هستند از کسی که با صرف هزینه ای هنگفت توانایی کسب مهارتی را اخذ کرده، انتظار دارد آن شخص بعدا نگاه کالایی و پولی به ارزش ها نداشته باشد؟! انتظار دارد یک دکتر یا مهندس و... نسبت به سلامتی و رفاه مردم دیدی انسانی داشته باشند؟! هرگز!
بنده به عنوان یک معلم و عضو انجمن صنفی معلمان کردستان که حدود سه دهه با خدمت در آموزش، که از نزدیک با این معضل روبرو بوده ام، از دولت و مسوولین می خواهم با تجدید نظر در سیاست هایی که ناشی از نگاه مصرف گرایانه به آموزش و پرورش است، زمینه ی تحقق عدالت آموزشی که یکی از ارکان مهم عدالت اجتماعی است را احیا کرده، در کالبد بی جان آموزش و پرورش روحی تازه ببخشند.
واکاوی: سیستم آموزشی کشور دارای ایرادات اساسی است، آیا نقدهای موجود صرفا دامن مدیریت را می گیرد یا ممکن است نهادی دیگر همچون خانواده نیز در آن نقش داشته باشند؟
خالد عبداللهی: آنچه انجمن صنفی در پی آن است ایجاد عدالت آموزشی است، چقدر آموزش و پرورش در ایران برای آن تلاش کرده است از نظر من هیچ! من با ۲۶ سال سابقه تدریس حاضرم بگویم آموزش در ایران تعطیل شده است! و مدرسه دیگر کارآیی خود را از دست داده است، زندانی بزرگ با زندانبانانی به نام معلم که در ظهر یا عصر با گشودن درهای زندان همگی به سرعت از آن خارج می شوند. بسیاری از دانش آموزان با ورود به این مرحله و پا گذاشتن در مدرسه بدون آنکه متوجه شوند قدم در راه نابودی آینده خود گذاشته اند. همگی آنها زیر سلطه و هژمونی اولیا با افکاری نادرست، مدرسه و معلمانی که همگی دست پرورده سیستمی که مدرسه را به کارگاه نمره دهی تبدیل کرده است و نتوانسته فکری جدید به دانش آموزان تزریق کند و نیز کتابهای درسی و سیاستگذاران حوزه آموزش و پرورش کمر به نابودی زندگی و آینده دانش آموزان بسته اند روبرو می شوند و نه تنها دانش آموز، بلکه حتی دانشجو نیز نمی تواند بعد از دو دهه تحصیل تعریف دقیقی از خود داشته باشد. ما معلمان و اولیا و سیستم با تقسیم بندی علوم و ارزشگذاری غلط برای آنها تنها در کشورهای کمتر توسعه یافته دیده می شود.
واکاوی: در مورد طرح هایی که در آموزش و پرورش در حال اجرا است بیشتر توضیح دهید، چرا آ.پ دست به اجرای چنین طرح هایی زده است؟ فرهنگیان به ویژه در سقز تا چه میزان با آن همراهی کرده اند؟
سلیمان عبدی: وضعیت آموزش و پرورش از دو منظر قابل تامل و بررسی است، منظر نخست بر اساس گفتەها و دادەهای آماری و تعریف طرح های است کە از سوی متولیان آموزش و پرورش در ردەهای بالا همچون وزیر(سابقین و حال)معاونین و مشاورین وزیر و مدیران کل ارائە می شود. در این منظر با استناد بە واقعیات دستگاە آموزش و پرورش متولیان بدون پشتوانە تحقیقی و در سایە لاپوشانی مشکلات اساسی دستگاە آموزش و پرورش و غور در دلایل بوجود آورندە این مشکلات فلج کنندە، طرح های تسکینی و مقطعی ارائە می کنند کە هیچ چشم انداز بلند مدتی در آن لحاظ نشدە بلکە صرفا جهت سرپوش گذاشتن بر مدیریت برنامەروز آقایان وزیر، معاونین و مشاورین در دولت های مختلف بودە است. متاسفانە بە واسطە برخورداری از تریبون های رسمی و فضای سرکوب کانون، انجمن ها و فعالین صنفی معلمان در سالیان گذشتە متولیان دستگاە آموزش و پرورش توانستند وجهەهای عوام پسندانە و بعضا نفوذ پذیر در دل معلمان بە اینگونە طرح ها بدهند از آن جملە طرح معلم تمام وقت کە بعد از آنکە ماهیت واقعی طرح نزد افکارعمومی معلمان، کە همانا افزایش ساعات کار رسمی از ۲۴ساعت در هفتە بە ۳۰و۳٦ساعت در هفتە(استناد بە گفتەهای آقای بطحایی وزیر فراری واسبق آموزش و پرورش) است نام آن را بە ساماندهی ساعات غیر موظف تغییر دادند. البتە طیفی از دوستان آن را عقب نشینی اتلاق کردند و بر اساس این تحلیل در سال۹۸پیشبینی می شود تعداد بیشتری از همکاران نسبت بە سال ۹۷ از طرح فوق استقبال کنند چرا کە متولیان دستگاە آموزش و پرورش با بهرەگیری از قدرت رسانەای یکسویە و تزریقی و انگشت گذاشتن بر ضعف معلمان کە همانا وضعیت معیشتی تاسف بار آنها (کە ناشی از عدم توجە عامدانە دولت های مختلف طی این ۴۰سال بە این وضعیت بغرنج بودە است) امکان جذب تعدادی از همکاران ما را در طرح فوق پیدا کردند. و همین زمینە و ضعف ناشی از بی عدالتی خمیر مایە طرح دیگری بنام طرح استمرار بازنشستگان دستگاە آموزش و پرورش شدە کە مستند بە تمام کارشناسی های متخصصین امر، ضرر آن بە مراتب بیشتر از شعار دهن پرکن استفادە از تجربیات بازنشستگان است.
اما منظر دوم کە عینی، و ملموس می باشد وضعیت اسفبار آموزش و پرورش این کشور از لحاظ افت تحصیل، پولی شدن آموزش و مدارس و تحمیل هزینە آن بر جیب بە شدت خالی شدە اولیا(ناشی از شرایط بد اقتصادی) بر خلاف اصل ۳۰قانون اساسی، تخریبی بودن درصد بالایی از فضاهای آموزشی، خطر بخاری های نفت سوز مدارس، مدارس کپری و معضل جدید (البتە جدید از این لحاظ کە دیگر با قدرت رسانەای یک سویە خود نتوانستند در مقابل سیل عظیم اطلاع رسانی از طریق فضای مجازی بیش از این روی آن سرپوش بگذارند) وا ین معضل جدید چیزی نیست جز کمبود شدید نیروی آموزشی، اجرایی و حتی خدماتی در مدارس سطح کشور !!!
برجستە شدن معضل فوق کە بدون شک ناشی از مدیریت بدون برنامەریزی و آیندە نگری و پیشبینی آمار بازنشستگان فرهنگی در سال های کنونی همچون۹۷،۹۸،۹۹ تا ۱۴۰۴ کە بە دوسوم جمعیت کنونی فرهنگیان شاغل می رسد، و افزایش جمعیت دانش آموزی در این سال ها، مزایای مورد اشارە در طرح شعاری معلم تمام وقت و استفادە از تجربیات بازنشتگان در قالب طرح استمرار کار بازنشتگان را با سوال اساسی و چالش برانگیز نزد افکار عمومی همکاران فرهنگی و حتی والدین مواجە خواهد کرد.
زمانی این علامت سوال برجستەتر و پر رنگ تر خواهد شد کە ما آمار بالای جوانان تحصیلکردە با مدارک لیسانس، فوق لیسانس و دکتری را کە از همین سیستم و بە امید اشتغالزایی فارغ التحصیل شدند، در کنار این کمبود نیروی آموزشی قرار دهیم. آیا این تناقض آشکار فاجعە نیست؟!!!
آیا در این شرایط طرح معلم تمام وقت و بکارگیری مجدد بازنشستگان معنی جز پرکردن کمبود شدید نیروی آموزشی در مدارس دارد؟ وقتی در ردەهای بالای وزارت آموزش و پرورش طرح معلم تمام وقت را از لحاظ هزینە بە صرفەتر از استخدام نیروی جدید میدانند، آیا این نشان از ادامە داشتن همان سیاست غلط” زیادی دانستن معلمان و مصرفی بودن دستگاە آموزش وپرورش” نیست؟ از منظر انسانی این بە صرفە بودن را در مقابل صف طولانی جوانان تحصیلکردە جویای کار چگونە توجیە می کنند؟ما ابزاری چون دانشگاە فرهنگیان، مراکز تربیت معلم، دانشگاە تربیت دبیر شهید رجایی، بابلسر و… را در اختیار داریم کە می توانست در صورت برنامەریزی و آیندەنگری معلمان دورە دیدە، دانشگاهی و بە روز را برای امروز گرفتار در کمبود نیروی آموزشی تربیت کند، اما ظاهرا آقایان طرح خرید خدمت، و سپردن ۸۰۰هزار ساعت تدریس را بە سرباز معلم بەصرفەتر تشخیص دادند!
شاید طرح معم تمام وقت یا بە قول آقایان ساماندهی ساعات غیر موظف از لحاظ تامین اعتبار و ردیف بـودجەای بە نفع عدە کمی از همکاران در مقطع متوسطە اول و دوم و در بعضی رشتەها باشد اما نبایست فراموش کنیم کە اگر ما چهار معلم برای ٦ساعت تدریس اضافە وارد این طرح نمی شدیم شانس استخدام برای یک جوان
با ۲۴ساعت کار در هفتە را از بین نمی بردیم، سال ۹۷حدود۱۰٫۰۰۰نفر فرم پرکردند بە عبارتی ٦۰٫۰۰۰ساعت تدریس و این یعنی از بین بردن شانس استخدام ۲۵۰۰جوان تحصیلکردە بیکار، معلمی که در این طرح شرکت کردە چە جوابی بە این جوانان جویای کار دارد کە احتمال زیاد یکی از آنها در خانە خودش باشد؟!!!
عمدە انتقاد و اعتراض ما فعالین صنفی خصوصا در انجمن صنفی معلمان کردستان بە نوع مدیریت حاکم در فضای اداری آموزش و پرورش و فضای مدیریتی خشک، فرسودە و ناکارآمد و بە شدت بخشنامەای از بالا بە پایین در مدارس بودە، ما در این سال ها در سطح مدیریت ادارە توانستیم صورت هایی را عوض کنیم اما در تغییر رویکرد مدیریتی موفق نبودیم از آنجا کە بە یقین رسیدیم مدیر کل و مدیران آموزش و پرورش در سطح شهرستان کمترین اختیار را در کنار گذاشتن مدیران مدارسِ از مادر مدیرزادە شدە را ندارند! امید بستیم با پایان رسیدن ۳۰سال طول عمر مدیریت انتصابیشان مدارس ما طیفی نو از مدیران را خواهد دید و بدون شک از دانش مدیریت دانشگاهی و آبدیت بهرە خواهد برد، اما زهی خیال باطل طرح استمرار کار بازنشستگان مفری شدە برای ادامە کار آن نسل از مدیران کە امروز آموزش و پرورش ما را رقم زدند!!!
بگذارید افکار عمومی در خصوص عملکرد این طیف از مدیران قضاوت کند.
واکاوی: مطمئناً این بحث زمان بیشتری برای ادامه میطلبد و این نشست به تنهایی دربرگیرنده و پوششدهندهی همهی نقدها و رویکردهای شما بزرگواران نیست اما با توجه به محدودیت وقت و فضای ارائهی بحث ادامهی آن را به زمان دیگری واگذار میکنیم که امیدواریم شما و دیگر همکارانتان در ادامهی این مسیر که تلاش برای بهبود شاخصها و همچنین عملکرد مسئولین است به ما کمک کنید. از همهی شما سپاسگزاریم.
مدیریت آموزش و پرورش از یاران نماینده هستند و در ادامه مهرهچینی ایشان جهت انتخابات آینده در این سمت منصوب شدند.
در دروران تدریس هم در مدارس خاص و آموزشگاههای خصوصی مشغول بودند و طبیعی است که نسبت به مسائل و معظلات آموزشی و پرورشی بی تفاوت و حتی بیخبر باشند