کرونا در سقز؛ مردم کماکان در فاز شوک و انکار

در مواجهه با هر نوع بحران، دو موضوع اساسی را باید در نظر گرفت، ابتدا فرهنگ عمومی مردم و نوع مواجهه با آن بحران و دیگری تجهیزات و امکانات مقابله با آن. این دو موضع در مورد کرونا هم صدق میکند اما اشاره به چند و چون آنها نیز خالی از لطف نیست.
با آنکه ترس و بیم به واسطه شیوع کرونا بر چهره خیلیها نقش بسته است اما به نظر می رسد هنوز هم بسیاری از این مردم چهره واقعی کرونا را ندیده و به نوعی در فاز شوک و انکار آن قرار دارند، یعنی با آنکه اخبار مربوط به کرونا را شنیده و حتی شوکه و مبهوت شدهاند اما کماکان حاضر به قبول واقعیت نیستند و آنچنان که لازم است این بیماری را جدی نگرفتهاند و حتی در هفته جاری که میزان توصیهها به خودمراقبتی افزایش پیدا کرده است باز هم شاهد شلوغی ادارات، اماکن و معابر عمومی هستیم و چندان نشانی از مواجهه منطقی و پرداختن به دستورالعملها نمیبینیم.
البته که این نوع مواجهه چندان غیر طبیعی نیست، چرا که مردم در سالها و ماههای اخیر مدام در میانه مخاطره و مرگ زیستهاند. بحرانها و وقایعی که در چند وقت اخیر روی داده است آنان را ناچار به چنین مقابلهای کرده است. همچنین انباشت سوءمدیریتها بر این وضعیت افزوده است، هیچکس اطلاع دقیقی از وضعیت کلی این بیماری در شهر سقز ندارد تا سنجشی از میزان آمادگی خود داشته باشد. همچنین شهروندان هیچوقت برای شرایطی مانند قرنطینه آماده نشدهاند و مدام میپرسند چند روز در خانه بمانیم چه کنیم؟
از سوی دیگر ایجاد شرایط قرنطینه یا نیمه قرنطینه مستلزم اختصاص بودجه و امکاناتی است که بایستی فراهم شود تا شهروندان با خیالی آسوده آنرا را بپذیرند، امری که کشور چین در همان روزهای اول انجام داد و چون مردم خیالشان از بابت بسیاری از موارد خصوصا به لحاظ اقتصادی آسوده بود به راحتی با آن کنار آمده و اکنون خبرها از کاهش بار روانی این بیماری در چین حکایت میکند و به همین دلیل کنترل آن راحتتر به نظر میرسد. اما در اینجا حداقلها فراهم نیست و مردم به خوبی میدانند که اگر تنها یک روز کارشان را تعطیل کنند فردایشان نامعلوم خواهد بود.
سخن در مورد تجهیزات و امکانات و ساختارهای ضعیف بهداشتی نیز زیره به کرمان بردن است، اما باز هم در مورد کرونا حساسیتها باید بیشتر باشد. سقز یک شاهراه است و با آنکه شهروندان از مواهب آن بهرهای نبردهاند اما اثرات منفی آن را در موضوعی مانند کرونا به خوبی شاهدیم، طوریکه در شهرهایی مانند بوکان، بانه، مریوان و … موارد ابتلا به مراتب کمتر از سقز است، اما در سقز خبرها از بستری شدن ۳۰ نفر بیمار مشکوک به کرونا و فوت چهار نفر با علایم مشکوک به کرونا حکایت میکند و این درحالی است که وسایل بهداشتی همچون دستکش، ماسک، مواد ضدعفونی کننده و … در داروخانهها کمیاب است و اگر همت یکی دو کارگاه تولیدی برای تولید ماسک نبود قطعا وضعیت وخیم تر از اکنون بود.
کمبود پرسنل، کادر درمان و محلی مطمئن برای مراجعه بیماران نیز تکرار مکررات است و با آنکه بخش اعظمی از کادر موجود تمام تلاش خود را برای مراقبت از مردم به کار میبرند اما بسیاری از مردم ترجیح میدهند به مراکز درمانی مراجعه نکنند.
با این اوصاف کرونا یک چالش جدی است و بدون شک آسیبهای روانی و اجتماعی زیادی را نیز با خود به همراه دارد که قاعدتا تاثیرات درازمدتی در روح و جان جامعه خواهد گذاشت و اگر پای هر یک از ارکانی که با آن درگیرند بلنگد بی شک مهار آن سخت طاقت فرسا خواهد بود، پس غلبه بر آن مستلزم یک عزم همگانی است.