مرگهای پیدرپی در جادههای کردستان؛
تسلیتهایتان نمک بر زخم است آقایان نماینده و مسئول

فوت “صلاح قربانی، فرزاد رضایی و پرهام رستمی” سه جوان نخبه در تصادف محور سنندج کامیاران، فوت “پریسا کرمی” داور و مربی کاراته کردستان در حادثه جادهای، سه کشته در تصادف سقز بوکان، دو مصدوم در جاده سقز بانه و… اینها تصادفهایی هستند که ظرف چند روز گذشته اتفاق افتادهاند.
قبلا هر بار با شنیدن خبر تصادف در دلمان دعا میکردیم تا بلکه آن کس که فوت شده و یا ضرب و جرحی بر او وارد شده یکی از عزیزانمان نباشد. اما گویا از بس خبر تصادف شنیدهایم و جنازه تحویل سینه قبرستان دادهایم سِر شدهایم.
این موضوع از دو جنبه قابل توجه است؛
جنبه نخست تعداد بالای افراد و خصوصا جوانان و نخبگان بعنوان سرمایههای انسانی است که در این حوادث جان خود را از دست میدهند. دوم، وضعیت فاجعهبار جادهها و مقوله راه در استان کردستان است.
برخورد و واکنش مدیران با این دو جنبه نیز در نوع خود جالب توجه است. در مقوله اول (از دست رفتن جان انسانها)، اوج واکنش مسئولان و نمایندگان سیاه کردن صفحات مجازیشان از عکس نخبگان و تسلیت به خانوادهها و نزدیکانشان است، واکنشی صرفا از روی رفع تکلیف که مقداری احساس همدردی برای خالی نبودن عریضه چاشنی آن میشود.
اما در مقوله دوم (وضعیت جادهها و ضعف و نبود زیرساختهایی همچون فرودگاه و راه آهن) وضعیت به مراتب فاجعهبارتر است. چند روز قبل (۷ اردیبهشت) “روز ایمنی حمل و نقل” بود. جا داشت از مدیران و نمایندگان پرسیده شود کدام ایمنی و کدام حمل و نقل؟ لابد منظورشان جادههای چند باندهایست که به ندرت شاهد تصادف در آن هستیم؟ یا خودروهای استانداردی که حتی با سرعتهای بالا نمیگذارند آب در دل سرنشینانش تکان بخورد؟ یا قطار بین شهری که به سبب حجم بالای تردد در منطقه سوت آن اهالی مسیر را کلافه کرده است! یا شاید هم فرودگاه سنندج است که هر روز پرواز رفت و برگشت نه تنها به تهران بلکه به کشورهای منطقه نیز دارد؟ یا فرودگاه سقز که در طی یک سال گذشته موجب رونق و آبادانی منطقه شده است؟
زمانی که از جادههای نحیف کردستان به اندازه یک ترانزیت بینالملل کار میکشند و تنها عایدی آنها برای مردم کردستان مرگ جوانان و نخبگان و تحویل دادن سالانه دهها معلول و قطع عضو است تسلیتهای مسئولان تنها حکم نمک بر زخمهای کاری مردم را دارد و بس.