به بهانهی اجرای تئاتر دیوا جشنواره تئاتر کردی
درام چیست؟

✍️سامان سیدابراهیمی
در مثل آمده است که هر گردی گردو نیست؛ وجه تسمیه این مثل در دنیای هنر این است که درام بر روی صحنه اجرا شده و تئاتر شکل می گیرد، اما هر اجرایی روی صحنه قاعدتا درام نیست.
درام در فرهنگ لغات یونانی انجام دادن و در دنیای هنر اجرای رویدادی داستانی معنا می دهد. همزمان با شکلگیری و قوام درام یونانی، ارسطو در کتاب بوطیقا، ارکان و شاخصههای درام را چنین برشمرده است: داستان و قصه، اشخاص و کاراکترها، طرح و پیرنگ، فکر و ایده، گفت و شنود و دیالوگ، موسیقی و ریتم و زمان و مکان. تعاریف و تفاسیری که در دنیای نقد هنری کماکان اعتبار دارد.
قصهی اجرای دیوار گنگ آغاز و مبهم پایان می یابد؛ بخشی از این تعلیق در خدمت اثر و موثر بر جذابیت و کشش قصه است، اما گاه این غبار شک و تردید تبدیل به طوفان شن نادانستهها می شود. ساختار کلام هنگامی کامل است که روشن باشد، نه معلق. متن نمایشنامه ابزار کار و ریسمان نجات گروه است تا به آن چنگ زده و نمایش را به ساحل امن درام برسانند.
در این اثر بخشهای عمده و اجزای اصلی بیشتر در خدمت ایده و تفکر بنیادین نویسنده بودهاند؛ اما آنچه بیشترین لطمه را به اجرا زده و بیش از دیگر ارکان مشهود است، شخصیتپردازی( اشخاص نمایش ) و دیالوگ( گفت و شنود ) است. زمانی که روی صحنه دیالوگی شکل نگیرد، تنها بازیگر روی صحنه مجبور است با خود حرف بزند و تمام داستان را روایت کند؛ روایتی که ارسطو آن را در برابر و متضاد با روح درام می داند و اعتقاد دارد تا زمانی که داستان روایت شود، کنشی دراماتیک(نمایشی) بر صحنه رخ نداده و در نتیجه درامی شکل نخواهد گرفت.
دیگر شاخصهی اجرا که ارتباط مستقیمی با جذابیت اثر و آستانهی تحمل مخاطب دارد، ریتم و تمپوی اثر است. جدای از اینکه گاهی لابهلای بازی هیجانی و متشنج، کلام بازیگر جویده و نامفهوم می شد، ریتم اثر از الگوی مشخصی پیروی نمی کرد و باعث می شد زمانهای مرده در مقاطع مختلف ذهن تماشاگر را آزار دهد.
اضافه شود به ریتم اثر، استفادهی بیش از حد و با حجم بالای موسیقی و ملودی زیبایی که تکرار و تداوم آن هم جملات را نامفهوم می ساخت هم از ارزش خود می کاست.
قطعا با اجرایی نمادین سروکار داریم و همانطور که رولان بارت می گوید: نشانهها سازندهی زبان دومی هستند که دالهای مربوط به نظام دوم بوسیلهی نظام اول ایجاد می شود. طراحی صحنه مدلول تفکرات نویسنده و ارائهی فضای ذهنی بازیگر است که به نظر نگارنده بهتر بود فضایی اکسپرسیونیسمی از ذهنیات شخصی- بازیگر ساخته می شد تا داستان نمایش در آن اتفاق بیافتد؛ چرا که این اثر می توانست در چنین قالبی که مرز میان انتزاع و واقعیت کم می شود، اقبال بیشتری بیابد.
همچنین می شد بهتر و مناسبتر استفاده کرد از نشانههای دیوار سفید چندپهلو، لباسهای رنگارنگ، صحنهی شبیه به رینگ بوکس، طنابهای چندکاره، تیلهها و گلولههای پلاستیکی، دستکشهای بیمعنی و معنادار، لباسهای متنوع و شستنهای کلیشهای.
شاید بهرهگیری از تصاویر ویدیوپروژکشن و تکرار احساسات نامتجانس برای پر کردن جای خالی میزانسنهای مرتبط و دورانی بوده و استفاده از نقشپوشها یار کمکی میزانسنهای مکانیکی و خطی؛ اما مطمئنا بهتر بود از بازی در سکوتهای هنرمندانه در لحظات سکون نمایش بیشتر بهره گرفته می شد به جای رگبار کلمات فرار.
در تحلیل اثر مذکور شاید بتوان به این نظریهی مارتین اسلین رجوع کرد که پانتومیم، سیرک، تئاتر خیابانی، اپرا و نمایشهای سنتی که فاقد برخی ویژگیهای دراماتیک هستند را نمی توان به عنوان تئاتر شناخت، اما در زیر شاخهی آن و در قالب نمایش می توان تشریح کرد. درست است که گردوها گردند اما هر گردی گردو نیست.
عالی