به مناسبت ۳۱ اردیبهشت سالگرد درگذشت قاله مه‌ڕه

“به یاد نوای شمشال کردستان”

به باور نیچه آنچه زندگی را ممکن و قابل تحمل می سازد نگاه زیباشناسانه به جهان است. اگر جهان را از منظر زیباشناسی بنگریم، زیباست و قابل زیستن و زندگی با همه دردها و رنجها هایش تنها در این صورت قابل تحمل خواهد بود.

به هنر محتاجیم تا بتوانیم زندگی کنیم. هنر بزرگترین انگیزه زندگی است. هنر وسیله مهمی برای ممکن ساختن زندگی است! هنر نجات بخش انسانی است که خصلت پرسش برانگیز و هراس انگیز هستی را می بیند و نیز نجات بخش انسان اهل عمل است که می خواهد علاوه بر ملاحظه خصلت پرسش برانگیز و هراس انگیز هستی آن را زندگی کند. در یک کلام: «هنر داریم تا حقیقت ما را نابود نکند.».

الغرض در میان ما کم نیستند هنرمندی که همچون قادر عبدالله زاده با هنر و نوای ماورائی خویش نگاه و دریچه‌ی ابدی برای زیبا دیدن زندگی برای ما تا ابد به یادگار گذاشته‌اند. اما سوالی که باید مدام برای خود تکرار کنیم این است که ما برای حفظ این سرمایه چکار کرده‌ایم و اساسا چه وظیفه‌ای در مقابل آن داریم؟

در تعریف توسعه اکثر اندیشمندان با کنار گذاشتن تحلیلهائی که مبنای توسعه را شانس و شرایط محیطی و جغرافیائی می‌دانند، بر این باورند که توسعه هر ملت و جامعه‌ای یک فرایند تدریجی است که مبتنی بر شناخت و برنامه‌ریزی درست است. بر همین مبنا هیچ کشوری توسعه نیافته است مگر اینکه قصه و داستانی برای توسعه خود تعریف کرده‌ باشد که بیش از هر چیزی مبتنی بر شناخت درست پتانسیل‌ها و سرمایه‌های آن جامعه باشد.

در تفکر جدید اما در کنار تعریف سنتی از توسعه، سخن از توانائی تبدیل سرمایه اقتصادی، انسانی، اجتماعی به سرمایه‌ی نمادین است و متاسفانه کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه جدای از “قصه پر پیچ و خم” توسعه مفلوکشان نه تنها نتوانسته‌اند قدر سرمایه‌های خود را بدانند بلکه با شتاب هرچه تمام‌تر سرمایه‌های خود، مخصوصا سرمایه‌های انسانی را نابود کرده و کمتر شاهد تلاش برای تبدیل آنها به سرمایه‌ی نمادین هستیم و از همین روی اغراق نیست اگر بگوئیم بخش زیادی از نسل جوان ما اساسا هنرمندی به نام “قاله مه‌ره” و اهمیت و جایگاه او در موسیقی را نمی‌شناسند اما در مقابل تتلو و اشعارش ورد زبان بسیاری از آنهاست و به قول خودشان سلطان است سلطان!

هرچند هدف از این نوشته کوتاه نگاه سلبی وایجابی نیست اما امروزه در شرایط و اوضاعی که اکثر جوانها الگوها و نمادهای زندگی خود را در فضای مجازی جستجو می‌کنند و از فضای واقعی و پتانسیل‌های انسانی و فرهنگی جامعه خود دور شده‌اند، بیشتر از هر زمانی نیازمند تبدیل سایر سرمایه‌های خود به سرمایه‌های نمادین هستیم چرا که “سرمایه نمادین” یکی از چهار سرمایه‌ای است که چهار ستون اصلی نظام اقتصادی و اجتماعی هر جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند.

جای تاسف است که نه تنها ما کردها بلکه به قول دکتر رنانی “اساسا در جامعه ایران به درستی نتوانستیم قدر بی‌شمار سرمایه‌های نمادین خود را بدانیم و برعکس همواره سرمایه‌های نمادین خود را تخریب کرده‌ایم و اصلاً نفهمیدیم که چیستند و چگونه می‌شود از آنها محافظت کرد و همچنان داریم تخریب می‌کنیم؛ همه‌ی ما باهم”.

بدون تردید قاله مه‌ره با نوای بر آمده از شمشالش به عنوان یک سرمایه هنری و انسانی ارزش والائی در میان اهل هنر دارد و باید همه‌ی ما تلاش کنیم وی را به سرمایه‌ی نمادین نه تنها برای کردها بلکه برای موسیقی ایران و جهان تبدیل کنیم چرا که “سرمایه‌های نمادین هستند که همچون حلقه‌های اتصال، جامعه را به یکدیگر پیوند می‌دهند.” در واقع آنها ستون‌ها و لنگرهای اجتماعی هستند که عناصر اجتماعی و اعضای جامعه حول آنها مجتمع می‌شوند و پیرامون آنها با هم همکاری و مشارکت و کنشگری و تحول‌آفرینی می‌کنند و نقش بسزائی در انسجام اجتماعی و هویت جمعی ما دارند و به اتکاء‌ آنها جامعه می‌تواند سرپا بایستد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا