روزنامه اعتماد نوشت؛

متهم رديف اول مسموميت‌ها هنوز مفقود است

مسمومیت دانش‌آموزان در مدارس شهرهای مختلف ابعاد تازه و جدی و جدیدی به خود گرفته است، تا جایی که روز یکشنبه دانش‌آموزان چند مدرسه در شهر سقز دچار مسمویت شدند و همزمان در سنندج، زرینه (از توابع دیواندره)، خوی و … نیز اتفاقات مشابهی روی داد. اما آنچه جایش پس از پنج ماه کماکان خالی است شفافیت و توضیح قانع کننده از سوی مسئولان است.

فاطمه كريم‌خان خبرنگار روزنامه اعتماد در شماره ۵۴۵۹ روز سه‌شنبه ۲۲ فروردین به این موضوع پرداخته و گفته است: از گاز و آمونياك گرفته تا تلگرام و منافقین؛ همه متهمان رديف چندم پرونده گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان هستند.

متن گزارش را در ادامه می‌خوانیم:

از نهم آذر ماه سال گذشته تا امروز، در كنار افزايش روزانه شمار دانش‌آموزاني كه با گزارش مسموميت به بيمارستان رفته‌اند، در كنار افزايش شمار مدارس و شهرهاي درگير، اظهارات مقامات مسوول و غيرمسوول، در كنار اضافه شدن شمار نهادهاي اطلاعاتي كه اعلام كردند موضوع را بررسي مي‌كنند؛ تئوري‌هاي مختلفي هم در توضيح اينكه در مدارس چه خبر است، اينجا و آنجا شنيده شده است.بيش از ۱۳۰۰ دانش‌آموز و اولياي مدارس تاكنون با گزارش مسموميت راهي بيمارستان شده‌اند، اما هنوز حتي يك گزارش آسيب‌شناسي رسمي، يك گزارش نمونه‌برداري از مدارس توسط پدافند غيرعامل يا حتي يك گزارش رسمي از كميته‌هاي متعددي كه مسوول بررسي مساله شده‌اند، منتشر نشده است. در چنين شرايطي، مسوولان و مردم، با ربط و بي‌ربط مشغول تحليل و ارايه توضيحات مختلف در مورد آنچه مي‌تواند رخ داده باشد، هستند.

مسموميت ناشي از مصرف؟
يكي از اولين توضيحاتي كه در مورد مسموميت دانش‌آموزان منتشر شد، ادعاي مصرف مخدر يا كشيدن گل در مدارس بود. در هفته‌هاي اول انتشار گزارش‌هاي مسموميت، به خصوص با درنظر گرفتن اينكه اسامي برخي مدارس در گزارش‌هاي مسموميت تكرار مي‌شد و مدارسي كه گزارش مسموميت از آنها منتشر شده بود نزديك به هم بودند، برخي كانال‌هاي خبري در قم به نقل از منابع آگاه و غيرآگاه، دانش‌آموزان را متهم كردند علايمي كه گزارش كرده‌اند به دليل مصرف مواد مخدر يا كشيدن گل و سيگار بوده است. با درنظر گرفتن اينكه طبق اعلام دانشگاه علوم پزشكي قم، از دانش‌آموزاني كه با شكايت مسموميت به بيمارستان‌هاي مختلف منتقل شده بودند، آزمايش‌هاي كاملي گرفته شده است، ظن ارتباط بروز علايم مسموميت با مصرف گل يا مخدرهاي ديگر به سرعت رد شد. بعدا در مدارس ديگري در شهرستان‌هاي ديگر، عده ديگري از مسوولان هم اين ادعا را مطرح كردند كه ممكن است دانش‌آموزان به دليل مصرف ماده خاصي دچار علايم مسموميت شده باشند. هيچ آزمايشي كه چنين ادعايي را تاييد كند از سوي مقامات بهداشتي در هيچ‌كدام از شهرهاي درگير مساله مسموميت دانش‌آموزان منتشر نشده است.

نشت گاز، آمونياك، لوله‌ها و سيستم‌ها
گزارش‌هاي مسموميت همزمان با شدت گرفتن سرماي هوا در ماه آخر پاييز آغاز شده است. همين موضوع باعث شد به خصوص در گزارش‌هاي اوليه، گمانه‌زني‌هايي در مورد احتمال تاثير انتشار گاز منوكسيدكربن از سيستم‌هاي گرمايشي مدارس در بروز علايم مسموميت دانش‌آموزان مطرح شود. در هفته‌هاي اول انتشار گزارش‌هاي مسموميت، آتش‌نشاني قم هم اعلام كرد كه در برخي مدارسي كه گزارش مسموميت داده بودند، ردي از نشت گاز منوكسيدكربن ديده شده است. اين موضوع نمي‌توانست تمام گزارش‌هاي مسموميت را توضيح دهد. بسياري از مدارسي كه گزارش مسموميت داده بودند، سيستم گرمايشي كه منوكسيدكربن توليد كند، نداشتند. با فرض اينكه برخي گزارش‌هاي مسموميت ناشي از انتشار منوكسيدكربن بوده باشد، آتش‌نشاني در قم و بعدا در استان‌ها و شهرهاي ديگر گزارش‌هاي مشابهي از انتشار اين گاز در مدارس منتشر نكرده است.
گمانه‌زني‌هاي ديگري در مورد انتشار آمونياك و ربط آن به بروز علايم مسموميت هم در هفته‌هاي اول وجود داشت كه توسط علوم پزشكي شهر قم رد شده و در شهرهاي ديگر نيز تكرار نشده است.

زن عجيب، مرد غريب، آب آلوده و كوادكوپتر مسلح
در قم و بعدا در برخي ديگر از شهرهايي كه گزارش‌هايي از مسموميت داشتند، حرف‌هايي در مورد «حضور عامل انساني» منتشر شده است. در يك نمونه، پدر يك دانش‌آموز از دانش‌آموزاني كه در قم با علايم مسموميت به بيمارستان فرستاده شده‌اند، تعريف كرد كه دانش‌آموزان ساعتي قبل از بروز علايم مسموميت، زني را ديده‌اند كه وارد مدرسه شده و چيزي را در منبع آب مدرسه حل كرده است.
در گزارش ديگري از يك مدرسه در اسلام‌شهر، شاهدان به رسانه‌ها گفتند «چند نفر» كه پوشش آنها جنسيت‌شان را پنهان كرده بود، وارد حياط مدرسه شده‌اند و سرايدار را كتك زده‌اند و يك «گاز» (كپسول حاوي گاز) در مدرسه انداخته و فرار كرده‌اند.
نيروي انتظامي بعدا توضيح داد كه تمامي فيلم‌هاي موجود مربوط به مدارسي كه در آنها گزارش مسموميت اعلام شده را بررسي كرده اما اثري از ورود و خروج‌هاي مشكوك به مدارس پيدا نكرده است.
در يك نمونه ديگر يك كاربر در توييتر ادعا كرد كه حمله به مدرسه فرزندش با كوادكوپتر انجام شده است، او نوشته بود كه بچه‌ها ديده‌اند كه يك شيء پرنده بالاي مدرسه پرواز كرده و يك «گاز» را به حياط مدرسه انداخته است.
از آنجا كه در تمام گزارش‌ها به «مسموميت تنفسي» اشاره شده، بعيد است ادعا در مورد آلوده شدن آب مدرسه دقيق و درست باشد، در جاهايي كه اشاره به «انداختن گاز در مدرسه» شده است هم پوكه‌اي از كپسول حاوي گاز كشف نشده يا لااقل گزارشي در مورد كشف چنين پوكه‌اي منتشر نشده است.
از آنجا كه در قريب به اتفاق گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان، احساس مسموميت از داخل كلاس‌ها شروع شده است، احتمال «انداخته شدن گاز به حياط مدرسه» بسيار دور از نظر است. حتي اگر موضوع لزوم پيدا شدن پوكه حاوي ماده مسموم‌كننده را هم ناديده بگيريم، براي مسموم كردن دانش‌آموزان در فضاي باز، به مقدار قابل توجهي ماده موثر نياز است كه احتمالا بايد رد قابل مشاهده‌اي از آن روي خاك يا ديوارهاي حياط مدرسه باقي بماند، چنين نمونه‌هايي يا پيدا نشده، يا گزارشي در مورد پيدا شدن آنها منتشر نشده است.
بمب بد بو و شيطنت دانش‌آموزان، تئوري مورد علاقه نيروي انتظامي
فرضيه استفاده از بمب بد بو، اولين‌بار در قم منتشر شده است. دانش‌آموزان متهم شدند كه قصد داشتند با «شيطنت» و بمب بدبو كلاس‌ها را تعطيل يا وانمود كنند كه مدرسه آنها هم درگير مسموميت شده است. بمب بدبو به عنوان متهم اصلي بروز مسموميت‌هاي تنفسي در دانش‌آموزان بعدها توسط صدا و سيما و بارها توسط پليس مورد اشاره قرار گرفته است. در مواردي پليس گزارش داده است كه دانش‌آموزان را به دليل خريد يا همراه داشتن بمب بدبو احضار كرده و به آنها تذكر داده است. گزارش‌هايي از ممنوع شدن خريد و فروش بمب بد‌بو، ممنوع شدن واردات بمب بدبو، كشف و ضبط انبارهاي بمب بدبو و بازداشت فروشندگان بمب بدبو هم منتشر شده است.
بمب بدبو، يك وسيله شناخته‌شده شوخي و مردم‌آزاري است كه ويديوهاي زيادي از استفاده از آن وجود دارد و به نام بادكنك بدبو هم شناخته مي‌شود. بمب بدبو، هرچند بيشتر به عنوان يك وسيله شوخي شناخته مي‌شود، كاربرد دوگانه دارد. گزارش‌هايي از استفاده نظامي و همين‌طور استفاده از آن براي كنترل شورش‌هاي خياباني وجود دارد. بمب‌هاي بدبويي كه مي‌توان آنها را از بازار خريد، معمولا يا در شيشه‌هاي نازكي هستند كه مي‌توان آنها را زير پا خرد كرد يا در بسته‌بندي‌هاي كيسه‌اي پلاستيكي فروخته مي‌شوند. بمب‌هاي بد‌بو نسبتا بي‌ضرر از مخلوطي از سولفيد آمونيوم، سركه و بي‌كربنات تشكيل شده‌اند كه بوي شديد تخم‌مرغ‌هاي گنديده توليد مي‌كنند، هنگامي كه در معرض هوا قرار مي‌گيرند، سولفيد آمونيوم با رطوبت واكنش مي‌دهد، هيدروليز مي‌شود و مخلوطي از سولفيد هيدروژن (بوي تخم‌مرغ فاسد) و آمونياك آزاد مي‌شود. مخلوط ديگر شامل سولفيد هيدروژن و آمونياك است كه مستقيما باهم مخلوط شده‌اند. بمب‌هايي كه در بسته‌بندي پلاستيكي فروخته مي‌شوند، شامل دو كيسه هستند كه يكي كوچك‌تر و داخل ديگري است. كيسه داخلي حاوي مايع و كيسه بيروني حاوي پودر است. هنگامي كه قسمت داخلي با فشار دادن آن پاره مي‌شود، مايع با پودر واكنش مي‌دهد و سولفيد هيدروژن توليد مي‌كند كه منبسط مي‌شود. در نتيجه اين انبساط كيسه بيروني مي‌تركد و بوي نامطبوعي آزاد مي‌كند.
متيل مركاپتان و اتيل مركاپتان هم هستند كه مي‌توانند بوي بد توليد كنند و از آنها هم در توليد بمب‌هاي بدبو استفاده مي‌شود. تركيب‌هاي آلي گوگردي و غير‌گوگردي مانند متان‌تيول، اتان‌تيول، پروپان‌تيول، سولفيد آمونيوم، اسيد پروپيونيك، اسيد والريك و همين طور موادي مانند ‌تري اتيلامين، اتانول آمين، پوترسين و كاداورين مي‌توانند در تركيب بمب‌هاي بدبو به كار بروند.
بمب‌هاي بدبو علايم مسموميت ايجاد نمي‌كنند و مشخصه مهم آنها «بوي ناخوشايند شديد» ي است كه توليد مي‌كنند. با وجود اينكه در بسياري از گزارش‌هايي كه صدا و سيما و پليس منتشر كرده، اين بمب‌ها متهم اصلي هستند، شواهدي از استفاده از اين بمب‌ها در مدارس، مثلا تصويري از كيسه خالي بمب يا شيشه خردشده حاوي ماده موثر بدبو، تاكنون منتشر نشده است. علاوه بر اين بايد به خاطر داشت كه در بسياري از گزارش‌هاي مسموميت اثري از استشمام «بو» وجود نداشته است.

لاستيك سوخته در صف متهمان
در چند مورد از گزارش‌هاي مسموميت، به وجود لاستيك سوخته در اطراف مدارس اشاره شده است. لاستيك سوخته دود سياه قابل ملاحظه‌اي توليد مي‌كند كه تشخيص آن سخت نيست، اما گزارشي از ايجاد علايم مسموميت مانند گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان در نتيجه سوختن لاستيك منتشر نشده است. بسياري از مدارسي كه گزارش مسموميت داده‌اند در خيابان‌هاي مركزي شهرها هستند و لاستيك سوخته‌اي هم اطراف آنها وجود نداشته است.

به نيتروژن، دومين گاز تشكيل‌دهنده هوا هم دستبند زدند! 
اواسط اسفند ماه، رييس كميسيون آموزش مجلس اعلام كرد كه مقصر مسموميت دانش‌آموزان، گاز نيتروژن است. نيتروژن بعد از اكسيژن مهم‌ترين تركيب هوايي است كه تنفس مي‌كنيم، اما در صورتي كه مقدار قابل ملاحظه‌اي از آن در هوا پخش شود، مي‌تواند علايم مسموميت ايجاد كند. نيتروژن بو ندارد، بنابراين مي‌تواند در مورد برخي از گزارش‌هاي مسموميت كه در آنها به استشمام بو اشاره نشده، مظنون اصلي باشد. مشكل فقط اين است كه آن مقدار نيتروژني كه بتواند يك كلاس يا يك مدرسه را آلوده كند، بايد حتما توسط سيلندر نيتروژن به فضاي بسته برده شود. باز كردن سيلندر و پخش كردن آن در هوا هم كار هر كسي نيست چون هواي ذخيره‌شده در سيلندر تحت فشار است، در صورتي كه توسط افراد غير حرفه‌اي باز شود ممكن است از دست در برود و موجب تخريب فضا شود. مقدار نيتروژني كه بتوان با آن يك كلاس را آلوده كرد، بايد در سيلندر و با ماشين به مدرسه حمل شود و قطعا نمي‌توان آن را پنهان كرد. علايم مسموميت با نيتروژن مشابه علايمي است كه دانش‌آموزان مسموم گزارش كرده‌اند، سردرد و تهوع و سرگيجه را بسياري از عوامل مسموميت‌زا توليد مي‌كنند، اما احساس فلج عضلاني از مشخصه‌هاي مسموميت با نيتروژن است و شايد همين مساله باعث شده به‌رغم مساله حمل آن مقدار نيتروژن به مدارس، برخي تصور كنند كه اين ماده مي‌تواند مسموميت‌ها را توضيح دهد.
به هر حال، با وجود اظهارنظر متكي به نفس رييس كميسيون آموزش در اين مورد، خيلي زود نمايندگان ديگر مجلس و همين‌طور مقامات بهداشتي تصريح كردند كه نيتروژن عامل مسموميت دانش‌آموزان مدارس نيست.

يك حدس وحشتناك، همان سم قديمي برنج؟
در حالي كه برخي گزارش‌هاي مسموميت مدارس بدون اشاره به استشمام بوي خاصي ثبت شده است، برخي ديگر از گزارش‌ها به استشمام بويي شبيه بوي ماهي گنديده اشاره كرده است. ظن شيميايي بودن عامل مسموميت دانش‌آموزان باعث شده است كه برخي از احتمال استفاده از «آلومينيوم فسفيد» در مسموميت دانش‌آموزان صحبت كنند. آلومينيوم فسفيد همان تركيب شيميايي است كه به عنوان قرص برنج هم شناخته مي‌شود. گرچه تصوير كلي از اين ماده، جامدي شبيه قرص است، آلومينيوم فسفيد را مي‌توان به صورت پودري در بسته‌بندي‌هايي استوانه‌اي هم خريداري كرد. خريد و فروش غير صنعتي آلومينيوم فسفيد در ايران ممنوع است، اما اين به آن معني نيست كه نمي‌توان اين ماده را در بازار پيدا كرد. آلومينيوم فسفيد به‌شدت سمي است. يكي از دلايلي كه باعث مي‌شود به دست داشتن اين ماده در مسموميت دانش‌آموزان بدبين باشيم، تاثير بسيار سريع و بسيار مهلك آن است. اما همزمان بايد در نظر داشت كه آلومينيوم فسفيد را مي‌توان به صورت پودري روي زمين ريخت، اين ماده به مرور در تركيب با هوا به گازي سمي بدل مي‌شود كه عوارضي مانند سرگيجه، تهوع و احساس بي‌حسي در دست و پا ايجاد مي‌كند.
بردن آلومينيوم فسفيد به مدارس كار سختي نيست، حداقل آسان‌تر از بردن سيلندر نيتروژن يا پرتاب گاز به مدرسه با پرنده‌هاي قابل كنترل است. با اين حال، با درنظر گرفتن اينكه اين ماده شديدا سمي است و تنفس مقدار مشخصي از آن مي‌تواند باعث مرگ شود، اگر كسي چنين ريسكي كرده باشد و چنين ماده‌اي را به مدرسه‌اي برده باشد، احتمالا با يك عمليات تروريستي واقعي طرف هستيم. علاوه بر اين، رد آلومينيوم فسفيد را مي‌توان روي زمين، اشياي مدرسه و در آزمايش‌هاي باليني كساني كه با اين ماده مسموم شده‌اند مشاهده كرد. هنوز گزارشي در مورد ديده شدن فسفين، ماده‌اي كه در نتيجه تركيب آلومينيوم فسفيد با هوا توليد مي‌شود و يكي از انواع گازهاي شيميايي است كه به عنوان سلاح استفاده شده است، در آزمايشات دانش‌آموزان يا مدارسي كه گزارش مسموميت داده‌اند منتشر نشده است.

كاميون سرگردان از دانش‌آموزان انتقام مي‌گيرد؟
يكي از ايده‌هايي كه به خصوص صدا و سيما به آن علاقه جدي دارد، نقش يك كاميون سرگردان در مسموميت دانش‌آموزان مدارس است. اسفندماه و همزمان با بالا گرفتن گزارش‌هاي مسموميت، صدا و سيما در گزارشي مدعي شد كه يك كاميون حاوي «نفتا» در چند شهر مختلف ازجمله پرديس، قم و بروجرد روبه‌روي مدارسي كه گزارش مسموميت داده‌اند ديده شده است. كاميون توقيف شد و بعدا گفتند نگهبان پاركينگي كه كاميون به آنجا هدايت شده هم دچار علايم مسموميت شده است. با اين وجود فرضيه دست داشتن نفتا، كاميون و راننده آن در مسموميت دانش‌آموزان با سوالات جدي روبه‌رو است.
نفتا به گروهي از سوخت‌هاي مايع هيدروكربني با فراريت و اشتعال‌پذيري بسيار بالا گفته مي‌شود كه بخار آن مي‌تواند علايم مسموميت هم ايجاد كند. مسموميت با نفتا، علايمي مانند سرگيجه، تهوع و سردرد ايجاد مي‌كند، اما براي قبول كردن نقش نفتا در مسموميت دانش‌آموزان بايد گزارش‌هايي از استشمام بويي شبيه بوي بنزين كه بوي غالب نفتا است وجود داشته باشد. چنين گزارش‌هايي وجود ندارد. علاوه بر اين، براي مسموم شدن با نفتا، مشابه مسموم شدن با نيتروژن به مقدار بسيار زيادي بخار نفتا نياز است. حجم بخاري كه بتواند علايم مسموميت در دانش‌آموزان ايجاد كند، قطعا پيش از ايجاد مسموميت تنفسي با يك جرقه كوچك به آتش‌سوزي منجر مي‌شود.
در گزارش‌هاي صدا و سيما ادعا شده است كه كاميون نفتا بيرون چند مدرسه كه گزارش مسموميت داده‌اند قرار داشته است، گزارش‌هاي مسموميت همه از داخل كلاس‌ها منتشر شده است و توضيحي وجود ندارد كه چرا در فاصله بين خيابان تا كلاس‌هاي درس، كسي بر اثر قرار گرفتن در مسير بخارات نفتا دچار علايم مسموميت نشده است. همين طور توضيحي وجود ندارد كه بخار نفتا چطور از فضاي باز گذشته، به فضاي بسته كلاس‌ها رسيده، در اين فضا غليظ شده و مسموميت ايجاد كرده است.

اسپري فلفلي كه در كف يك دست جا مي‌شود، متهم مسموم كردن چهل و چند دانش‌آموز است؟ 
در برخي از گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان، به گاز فلفل اشاره شده است. مقامات در اصفهان و قزوين ادعا كردند كه علت مسموميت دانش‌آموزان اقلا در دو مدرسه، انتشار گاز فلفل در هوا بوده است. خبرگزاري فارس هم در گزارشي بر اساس مصاحبه با يك دانش‌آموز ادعا كرده است كه دانش‌آموزان در يك گروه تلگرامي آموزش ديده بودند تا با انتشار گاز فلفل و الكل در مدرسه ديگران را تحريك كنند.
در يك نمونه ادعا شده است كه چهل دانش‌آموز يك مدرسه در اثر قرار گرفتن در معرض اسپري فلفل دچار علايم مسموميت شده‌اند. اسپري فلفل به عنوان سلاح دفاع شخصي غير كشنده شناخته شده است. خريد آن در شهرهاي بزرگ غير ممكن نيست، اما اين افشانه، علايمي مانند بي‌حسي اعضاي بدن ايجاد نمي‌كند. عوارض قرار گرفتن در معرض اسپري فلفل؛ التهاب و سوزش در چشم، دهان و بيني، حلق و ريه است و معمولا در مدت زماني بين سي تا نود دقيقه از بين مي‌رود، در كمتر مواردي ممكن است احساس سوزش و ناراحتي تا يك روز بعد هم وجود داشته باشد؛ اما تهوع و استفراغ در نتيجه قرار گرفتن در معرض اسپري فلفل بسيار نادر است. اسپري فلفل براي تاثيرگذاري، بايد مستقيما به سمت چشم و صورت فردي كه هدف قرار گرفته، پاشيده شود. براي مسموم كردن چهل دانش‌آموز با اسپري فلفل به تعداد زيادي اسپري نياز است و نمي‌توان با اسپري اين تعداد از دانش‌آموز را مسموم كرد، بايد از كساني كه ادعا كردند دانش‌آموزان به دليل انتشار اسپري فلفل مسموم شده‌اند پرسيد اين اتفاق دقيقا چطور مي‌توانسته رخ دهد؟
با وجود اينكه در يك مدرسه، يك دانش‌آموز به دليل بردن اسپري فلفل بازداشت شده و طبق گفته مقامات به داشتن اسپري و استفاده از آن هم اعتراف كرده است، اسپري فلفل نمي‌تواند عامل اصلي مسموميت دانش‌آموزان باشد.

عده‌اي هم اصرار دارند اين يك جنگ شيميايي است
يكي از كليدواژه‌هايي كه با تناوب قابل ملاحظه در مورد گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان به كار گرفته شده است، «حمله شيميايي» است. ادعاي تروريستي بودن مسموميت‌هاي دانش‌آموزان مدرسه‌اي اولين‌بار توسط نماينده‌هاي قم در مجلس مطرح شده است، اما خيلي زود به يك ضد حمله عليه حكومت تبديل شده و بسياري تقصير اصلي در اين مورد را به گردن حكومت، دستگاه‌هاي اطلاعاتي و گروه‌هاي تندروي مذهبي انداخته‌اند. همزمان گروه ديگري هم بوده و هستند كه گروه‌هاي تروريستي مانند منافقین را در اين زمينه مسوول مي‌دانند و معتقد هستند كه يك شبكه به هم پيوسته از عناصر عملياتي، در مسموم‌ كردن دانش‌آموزان دست داشته و دارد. چه كساني كه تقصير مسموميت را به گردن نيروهاي هوادار حكومت يا گروه‌هاي تندرو مذهبي مي‌اندازند و چه كساني كه گروه‌هايي مانند منافقین  را در اين زمينه مسوول مي‌دانند، شاهدي بر ادعاي خودشان ارايه نمي‌كنند.
پراكندگي مدارس و طيف مختلف علايمي كه در دانش‌آموزان مسموم، ديده يا گزارش شده است، فكر كردن به يك دليل واحد براي بروز مسموميت در مدارس را دشوار مي‌كند. اما به هر حال، جامعه روزنامه‌نگاري ايران، نيروي اطلاعاتي نيست كه بتواند تروريستي بودن موضوع مسموميت دانش‌آموزان را تاييد كند.
كساني كه مدعي هستند گزارش‌هاي مسموميت در مدارس، ناشي از «حمله شيميايي» است، به نمونه‌هاي استفاده از بشكه‌هاي حاوي مواد شيميايي در جنگ سوريه اشاره و ادعا مي‌كنند كه بعيد نيست اين ترفند در ايران هم مورد استفاده قرار گرفته باشد. تنها سوالي كه در برابر اين گروه قرار دارد اين است كه مواد شيميايي كه حمله‌هاي مورد ادعا با آن انجام شده، چيست و آيا مي‌توان تصور كرد كه سازماني، با چنين گستردگي در كشور داراي نيروي عملياتي باشد و بتواند بيش از هزار دانش‌آموز را مسموم كند اما هيچ ردي از خودش به جا نگذاشته باشد؟
كساني كه براي توجيه اين ادعا به نمونه‌هايي مانند قتل‌هاي محفلي كرمان، اسيدپاشي اصفهان و شليك با تفنگ‌هاي ساچمه‌اي به زنان در اصفهان اشاره مي‌كنند، توضيح نمي‌دهند كه چرا تمام نمونه‌هاي پيشين در مدت زمان بسيار كوتاهي متوقف شده است، اما مسموميت دانش‌آموزان بيش از چهار ماه ادامه پيدا كرده است و به‌رغم دستور صريح و علني مقامات، هيچ نهاد اطلاعاتي براي جلوگيري از آن دخالت نكرده است.

اشتباه و سوءتفاهم و هيستري جمعي هم مطرح است!
يكي از محبوب‌ترين تئوري‌هاي تحليل آنچه در ماه‌هاي گذشته در مدارس رخ داده است، تئوري «هيستري جمعي» است. با توجه به اعتماد از دست رفته مردم به صداوسيما، عموم مردم مايل هستند كساني كه از اين تحليل براي تشريح آنچه در مدارس رخ مي‌دهد استفاده مي‌كنند را متهم به ماله‌كشي و لاپوشاني كنند. با اين حال، هيستري جمعي، از ايده انتشار نفتا، گاز فلفل، يا ظهور يك زن مرموز در مدرسه و مسموم كردن منبع آب آن، غيرمنطقي‌تر نيست. كساني كه تلاش مي‌كنند آنچه در مدارس رخ مي‌دهد را با هيستري جمعي توضيح دهند، به نمونه‌هاي تاريخي مشابه مسموميت‌هاي گسترده در مدارس اشاره مي‌كنند. شايد جاي تعجب باشد، اما حتي مسموميت گسترده دانش‌آموزان عموما دختر هم نمونه‌هاي تاريخي ديگري قبل از نمونه ايران دارد. تنها در دوران معاصر خودمان، مثلا حدود چهل سال پيش در ۱۹۸۳، در كرانه باختري رود اردن، براي دو ماه مدارس دخترانه درگير گزارش‌هاي مسموميت بودند. بيش از ۹۰۰ نفر كه عموم آنها دانش‌آموزان فلسطيني و برخي از آنها افسران زن ارتش رژیم اشغالگر قدس بودند، با علايمي از جمله سرگيجه و تهوع به بيمارستان مي‌رفتند. رژیم اشغالگر قدس در اين مورد چندين نفر فلسطيني را بازداشت كرد و براي ماه‌ها، رژیم اشغالگر قدس و فلسطيني‌ها مشغول متهم كردن يكديگر به اجراي عمليات تروريستي در مدارس براي بدنام كردن و انتقام‌جويي از يكديگر بودند. رهبران فلسطيني، شهرك‌نشين‌هاي صهیونیست را متهم مي‌كردند كه با استفاده از سلاح‌هاي شيميايي به مدارس دخترانه فلسطيني حمله مي‌كنند. در مقابل صهیونیست‌هاي تندرو، فلسطيني‌هاي راديكال را متهم مي‌كردند كه قصد دارند با تحميل هزينه به خودي، این رژیم را بدنام كنند. با وجود شناسايي برخي مواد تحريك‌كننده در برخي از مدارسي كه گزارش مسموميت داده بودند، مقامات رژیم اشغالگر قدس اصرار داشتند كه آنچه در مدارس كرانه باختري رخ داده است، هيستري جمعي بوده است. آنها ادعا مي‌كردند كه تنها ۲۰ درصد گزارش‌ها، گزارش واقعي مسموميت است و ۸۰ درصد ديگر گزارش‌هاي ناشي از اضطراب عمومي است. «آلبرت حفظ»، روانپزشك رژیم اشغالگر قدس كه مسوول بررسي اين موضوع بود، در گزارشي اعلام كرد كه رسانه‌هاي رژیم اشغالگر قدس و مقامات بهداشتي فلسطيني در تحريك عموم و ايجاد يك هيستري جمعي در كرانه باختري نقش داشته‌اند. تحقيقات سازمان ملل، صليب سرخ جهاني و سازمان بهداشت جهاني بعدا فرضيه هيستري جمعي را در مورد گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان دختر در كرانه غربي رود اردن تاييد كرد، هر چند تحقيقات صليب سرخ جهاني و سازمان بهداشت جهاني، از گزارش البرت حفظ متاثر بودند.
در ۱۹۹۰، در كزوو، نمونه مشابهي از گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان ثبت شده است، در اين مورد احتمال مسموميت بر اثر تشعشعات اتمي هم وجود داشت، اما طي سي سال گذشته تحقيقات متعددي از طرف آلباني و سازمان بين‌المللي انرژي اتمي، نتيجه مورد توافقي در مورد اين گزارش‌هاي مسوميت منتشر نشده است.
نمونه معاصر ديگري كه از مسموميت دانش‌آموزان دختر وجود دارد، مربوط به افغانستان است. سال ۹۸ در كابل و برخي ديگر از شهرهاي افغانستان گزارش‌هايي از مسموميت دانش‌آموزان دختر و انتقال آنها به بيمارستان منتشر شد. اين گزارش‌ها همزمان با انتشار شبنامه‌هاي تهديدآميز در مورد تحصيل دختران در مدارس رخ داد و باعث شد طالبان به عنوان محتمل‌ترين عامل اين حوادث شناخته شود. با اينكه پزشكان در بيمارستان‌هاي مختلف ازجمله بيمارستان‌هاي كابل مي‌گفتند كه نمي‌توانند بدون آزمايش‌هاي دقيق دليل مسموميت را روشن كنند و حدس مي‌زدند كه برخي از گزارش‌هاي مسموميت، ناشي از اضطراب عمومي بوده باشد، هرچند اغلب آنها فرضيه هيستري جمعي در اين مورد را رد مي‌كردند، با اين حال، تحقيقات بعدي سازمان ملل و سازمان بهداشت جهاني در مورد گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان دختر در افغانستان نتوانست دليل قانع‌كننده‌اي براي واكنش‌هاي تنفسي، احساس سرگيجه و سردرد و حالت تهوع دانش‌آموزان دختر پيدا كند و در نهايت به تكرار احتمال بروز هيستري جمعي ختم شد.
بيماري رواني جمعي، بيماري اجتماعي جمعي، هيستري جمعي و هيستري همه‌گير، همه نام‌هايي است كه براي پديده سرايت احساس بيماري در اجتماعات استفاده شده است. اولين نمونه‌هاي ثبت‌شده هيستري جمعي مربوط به قرون وسطا است، اما گزارش‌هايي از بيماري عمومي كه دليل طبيعي براي آن پيدا نشده يا مورد توافق قرار نگرفته است، از همان زمان تا امروز، هم در جوامع توسعه‌يافته هم در جوامع غير توسعه‌يافته، هم در جوامع تحت جنگ و خشونت و هم در جوامع درگير شورش‌هاي عمومي و هم در وضعيت‌هاي صلح كامل ثبت شده است.
در هيستري جمعي، شايعه، يا تاثير رسانه‌ها معمولا چشم‌گير است و مهم‌ترين تقصيرات را هم به گردن رسانه‌ها و ايجاد جو رواني مي‌اندازند. با اين حال اين تفسير در مورد اغلب گزارش‌هاي مسموميت عمومي مورد توافق قرار نگرفته و از سطح يك تفسير مورد شك پيش‌تر نيامده است.
در ايران، در واكنش به انتشار گسترده گمانه‌زني‌ها در مورد هيستري جمعي و نقش آن در گزارش مسموميت‌هاي دانش‌آموزان، انجمن علمي روانپزشكان ايران در بيست و هشتم اسفندماه در بيانيه‌اي تاكيد كرد كه «به‌كارگيري عناويني مانند هيستري جمعي از سوي افراد غير متخصص نبايد مرجع يا منبع مسوولان كشور در اطلاع‌رساني، تصميم‌گيري و سياست‌گذاري واقع شود… دوگانه‌اي به عنوان «مسموميت يا هيستري» وجود ندارد و در هر صورت، آسيب‌هاي سلامت روان و اعتماد عمومي مردم مساله مهم كشور است. … كوچك شمردن ترس دانش‌آموزان، بر زبان آوردن واژه‌هاي روان‌شناختي به عنوان برچسب يا انگ بر افراد صدمه ديده و ارايه شرحي كنايه‌آميز از وحشت دانش‌آموزان، شدت جرح احساسات آنها، خانواده‌ها و مردم را دو چندان مي‌كند.» همان‌طور كه روشن است در اين بيانه، احتمال بروز هيستري جمعي تاييد يا رد نشده و تنها از مسوولان خواسته شده است كه به آشفتگي در اظهارنظر در مورد مساله گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان پايان دهند.
فراغ از اينكه چه گمانه‌زني‌هايي در مورد گزارش‌هاي دنباله‌دار مسموميت دانش‌آموزان مطرح شده يا مطرح خواهد شد، گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان، به‌رغم چند هفته تعطيلي مدارس، به‌رغم دستورالعمل‌هاي محدود‌كننده رسانه‌ها براي انتشار گزارش‌هاي مسموميت و به‌رغم مصاحبه‌هاي مكرر مسوولان و غيرمسوولان در مورد پرونده مسموميت دانش‌آموزان همچنان ادامه دارد.
نيروي انتظامي و دستگاه‌هاي اطلاعاتي هر كدام در بيانيه‌ها و مصاحبه‌هاي جداگانه‌اي از بازداشت بيش از صد نفر در رابطه با پرونده مسموميت‌هاي دانش‌آموزان در سراسر كشور صحبت كرده‌اند. كميته‌هاي متعددي در استانداري‌ها، فرمانداري‌ها، وزارتخانه‌ها، نهادهاي اطلاعاتي، دولت و مجلس تشكيل شده است. دستورهاي جدي و فوري از سوي مقامات قضايي به يكديگر صادر شده است، صدا و سيما و رسانه‌هاي زنجيره‌اي آنها، ده‌ها سناريوي مختلف در مورد دست داشتن كانال‌هاي تلگرامي، شبكه‌هاي مجازي، افراد سياسي، معترضان اجتماعي و تندروهاي مذهبي در مسموميت دانش‌آموزان منتشر كرده‌اند، در حالي كه همزمان قريب به اتفاق اين گزارش‌ها را ساخته و پرداخته شيطنت دانش‌آموزان، معاندان، رسانه‌هاي بيگانه، تلگرام و فضاي مجازي دانسته‌اند.
هر چيزي كه در پرونده گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان واقعي نباشد، دو چيز قطعا واقعي است؛ اول ترس عمومي از مسموميت كه خانواده، دانش‌آموزان و اولياي مدارس را درگير خود كرده است و ديگري بازداشت بيش از صد نفر از جمله چند روزنامه‌نگار و فعال فضاي مجازي در مورد گزارش‌هاي مسموميت.
ممكن است همان‌طور كه در گزارش ديگر مسموميت‌هاي عمومي رخ داده است، بعد از مدتي اين موج مسموميت‌ها هم به فراموشي سپرده شود، اما هر اتفاقي كه بيفتد، نمي‌تواند اين واقعيت را تغيير دهد كه با همه ضد و نقيض‌گويي‌هايي كه رخ داده است، با همه تاييد و تكذيب‌هايي كه انجام شده و با همه سابقه تاريخي كه از ارتباطات عمودي مسوولان و مردم وجود دارد، تقريبا هيچ‌كدام از مراجعي كه تاكنون در مورد ماجراي گزارش‌هاي مسموميت دانش‌آموزان اظهارنظر كرده‌اند، نمي‌توانند در اين مورد گزارشي مورد قبول عموم جامعه منتشر كنند.

آيا وقت دخالت دانشگاه‌ها نرسيده است؟
آنچه در مدارس و سپهر عمومي جامعه در حال وقوع است، ماجرايي با يك ريشه مشخص نيست. حتما مي‌توان چنين تصور كرد كه گزارش‌هاي متعدد مسموميت دانش‌آموزان مي‌تواند ناشي از چندين جريان مختلف باشد؛ مساله‌ها پزشكي، روانشناسي، جامعه‌شناسانه، ارتباطي و امنيتي است. همانطور كه در تجربه‌هاي ديگر گزارش‌هاي مسموميت در سراسر دنيا ديده شده است، پروژه‌هاي تحقيقاتي دانشگاهي احتمالا تنها مسير قابل تصور براي دستيابي به حقيقتي مورد توافق هستند. به نظر مي‌رسد در اين آشفته‌بازار اطلاع‌رساني، دانشگاه از معدود نهادهايي باشد كه هنوز مشروعيت و مرجعيتي براي گفت‌وگو با مردم دارد و حالا احتمالا وقت خوبي براي طرح‌ريزي يك پژوهش جدي ميان‌رشته‌اي در مورد آنچه چهار ماه است كشور را درگير خود كرده، است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا