فارسی با لهجه‌ی کوردی یا کوردی با لهجه‌ی فارسی؟ پرسش این است!

نگارنده نیز چون بسیاری دیگر از همشهریان برای سفرهای کوتاه درون شهری گاهی از تاکسی استفاده می‌کند. اغلب رانندگان تاکسی برای پرت کردن حواس خود از کیفیت نامناسب ترافیک درون شهری و ازدحام خودروهایی که در نبود نظارت هرطور و هرجا که دلشان می‌خواهد رانندگی و پارک می‌کنند، رادیوی درون تاکسی را روشن کرده و مسافران نیز در توفیقی اجباری برای لحظاتی مستمع رادیو سنندج می‌شوند.

شک نکنید که قصد نداریم با بیان چندین باره‌ی وضعیت ترافیکی سقز که واضحا در نبود دستگاههای نظارتی و متولی بنظر می‌رسد به حال خود رها شده، یا از وضعیت بعضا نامناسب به اصطلاح “ناااااااااااوگاااااااااان حمل و نقل عمومی درون شهری” -که نام فوق‌العاده پرطمطراق و بعضا بی مسمایی است- دوباره ذهن‌تان را مشوش نمایم. حتی یادآوری نمی‌کنیم که شهروندان سقزی سزاوار برخورداری از خدماتی به مراتب بهتر و با کیفیت‌تر هستند. چرا که تجربه نشان داده است که مسئولان هیچگاه در شان و منزلت جایگاه اجتماعی خود نمی‌بینند که از وسایل حمل و نقل عمومی برای رسیدن به سر کار یا بازگشت به خانه استفاده نمایند، تا حداقل از آشی که برای مردم پخته‌اند خود هم به اندازه‌ی حتی قاشقی هم که شده بچشند، با مشکلات هر روزه‌ی مردم کوچه و خیابان قرابتی داشته باشند. قصد هم آن نیست که از مشکلات رانندگان تاکسی و هزار درد بی‌درمان شهری، که ظاهرا به دست ناحکیمان، کارنابلد پرمدعا افتاده است، دوباره و چندباره چیزی بخوانید.

خواننده‌ی محترم، نگارنده را مورد عفو قرار دهید که قبل از پرداختن به اصل مطلب مجبور شد به حاشیه بپردازد، تا نه برای یادآوری که برای تسکین روح مجروح همشهریان چند خطی در مورد مسایل و مشکلات هم بنویسد تا یادآوری کند که آنچه می‌خواهد در ادامه بنویسد، دردی است، یک از هزاران نه، که یک از هزاران هزاران.

خواننده‌ی محترم، بیاد دارد زمام سخن آنجا از دست رفت که مسافر سقزی در تاکسی نشسته و تا تکمیل شدن ظرفیت تاکسی و یا رسیدن به مقصد ناچار است برنامه‌های بخش کوردی رادیو کوردستان یا همان رادیو سنندج را مستمع باشد. بارها آرزو کرده‌ام که کاش گوش هم مانند چشم به اختیار پرده‌ای داشت تا همچنان که می‌توان چشم را بست و چیزی ندید، گوش را هم می‌شد بست و چیزی نشنید.

نگارنده نیز چون بسیاری از شما خوانندگان مخاطب برنامه‌های رادیو سنندج نیست اما در همان چند دقیقه متوجه رویکردهای مشخصی می‌شوم که غالب زمان برنامه‌های این رسانه‌ی شنیداری بر اساس آن تولید و ارایه می‌شود.

با اندک دقتی می‌توان متوجه شد که بیشتر برنامه‌های این رسانه ی پر مدعا که خود را داعیه دار “فرهنگ و اصالت” هم می‌داند در دو دسته قابل تفکیک است:

دسته‌ی اول شامل نمایش‌ها و گفتگوهای رادیویی، که یک طرف آن معمولا تیپ شخصیتی ثابت (زن یا مردی سنندجی شیرین عقلی)، که کورد زبان است و زبان فارسی را با لهجه‌ی کوردی حرف می‌زند و لابلای مثلا کوردی حرف زدن‌هایش کلماتی فارسی(دقیق‌تر بگویم عربی) هم اغلب بصورت نابجا و با تلفظ اشتباه بکار می‌برد و در مقابل مجری فهیم یا بازیگری صاحب کمالات قرار دارد که مثلا خسته و کلافه از اشتباهات گفتاری او کلمات فارسی را که بد ادا شده و یا در محل مناسب استفاده نشده‌اند تصحیح می‌کند و از این طریق لبخندی از مخاطب می‌گیرد.

این شخصیت اغلب انسانی دارای شغل نامشخص و یا در بهترین حالت کارگری است که دارای تحصیلات اندک بوده و در کودکی و جوانی شاگرد درس نخوان و مدرسه گریزی بوده که به مخاطب رادیو، آخر و عاقبت درس نخواندن و مهمتر از آن فارسی بلد نبودن را در لفافه یادآوری می‌کند و این مفهوم را به شنونده قالب می‌کند که هرکس فارسی را با لهجه‌ی کوردی – هرچند گاهی بهلول وار حرفی حسابی هم –بزند لاجرم آدمی بی‌سواد یا کم سواد و دارای شغل کارگری بوده و ضمنا حرف زدنش اسباب مضحکه است و بهتر است حرف نزند و یا اگر هم حرف میزند برای رساندن مفهوم سخنش نیازمند به اشخاصی فارسی بلد است.

دسته‌ی دوم معمولا کارشناسان و مسئولانی با تیپ موجه و دارای مناسب بالای دولتی و یا آزاد با القاب خانم مهندس و آقای دکتر و جناب فلانی و اسم و رسم دارهستند که طبعا در یک برنامه شبکه استانی نه به زبان فارسی که فارسی را با لهجه کوردی صحبت می‌کنند. این افراد دارای جایگاه معمولا اجتماعی ممتاز هستند و به بهانه‌ی داشتن لهجه‌ی کوردی اردلانی؛ عدم تسلط خود به زبان کوردی را پنهان کرده و عملا فارسی ولی با لهجه کوردی حرف می‌زنند. منتها تقریبا در تمام طول صحبت بجز چند حرف ربط کوردی؛ اثری از زبان کوردی در گفتارشان مشاهده نمی‌شود، به گونه‌ای که مخاطب فارس زبان و ناآشنا به زبان کوردی بطور کامل صحبت آنها را متوجه می‌شود و در طرف مقابل مجری در محضر وی تلمذ کرده و مسایل و مشکلات و سوالات را یک به یک مطرح نموده و منتظر میماند تا لبان شکر افشان، دُر و گوهر بباراند.

با یادآوری این موضوع که جدای از آنکه ادبیات و فرهنگ زبان فارسی وامدار زبان کوردی و بزرگان کورد زبانی است که ضمن عشق ورزی به زبان مادری، تمام زندگی خود را وقف پربار کردن خزاین این زبان نموده‌اند، تذکراین موضوع را خالی از لطف نمی‌داند که برای کورد زبانان، زبان فارسی زبان دوم به حساب می‌آید و با لهجه کوردی حرف زدن الزاما دلیل بر بیسوادی و عامی و یا نقص عقلی افراد نیست. همچنانکه بسیار مشاهده شده است فارسی زبانان دارای تحصیلات عالیه؛ شاغل در مناسب عالی از مدیرکلی تا وزارت، از سخن گفتن به زبان غیر فارسی ناتوان هستند و در صورت تلاش برای بیان یکی دو جمله به زبان انگلیسی، به تعداد کلمات ادا شده دارای اشتباهات دستوری و تلفظی هستند و تاکنون در هیچ شبکه‌ی استانی و کشوری مورد استهزا قرار نگرفته‌اند. بگذریم از اینکه نزد افکار عمومی این افراد باید پاسخگوی علت عدم تسلط نسبی خود در جایگاهی که انگلیسی حرف زدن از شرایط احراز آن مقام است، باشند.

غرض آن بود که به اطلاع عالیجنابان “فرهنگ و اصالت” رسانده شود که هرچند ما سعی میکنیم تا حد امکان زبان دوم فارسی را درست صحبت کنیم و کمترین اشتباهات گفتاری و نوشتاری و گویشی داشته باشیم اما اگر گاهی فارسی را با لهجه کوردی حرف زدیم، دلیل بر کم سوادی ما نیست دلیل بر ناتمامی فرهنگ و اصالت ما نیست.

ما مردمانی هستیم که فارسی زبان دوم ماست، گاهی فارسی را با لهجه حرف میزنیم، شاید به زعم شما ما فارسی تمام نباشیم اما عقل تمام هستیم. شک نکنید. تمام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا