نابلدها در بلدیه (3)
آش رشته با طعم قورم سبزی

چند دوره از انتخابات شورای شهر گذشته است. بر اساس خبرهای منتشر شده از رسانههای رسمی به استثنای موارد مشخصی که به دلیل سو استفادههای مالی و فساد محرز در تشکیلات شهرداری و شورای شهر، نهادهای ناظر ناچار به انحلال و احیانا دستگیری اعضای شورا و عوامل دخیل در فساد بودهاند؛ گزارش خاصی در خصوص انحلال و یا اخراج اعضای شورای شهر به سبب ناکارآمدی و عدم صلاحیت علمی و تخصصی منتشر نشده است.
با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر وضعیت شهرداریها (که نگارنده به عمد از اظهار نظر در این خصوص خودداری میکند) که البته با آنچه مطلوب است بسیار فاصله دارد؛ چنین به نظر میرسد که عدم نظارت بر ساز و کار انتخاب اعضای شورا بعد از انتخاب به بهانهی احترام به اصول دمکراسی و تعداد آرای مکتسبهی هر کاندیدا توجیه میشود و مردم در مقابل آشی که خود پختهاند تنها گذاشته میشوند.
واقعیت آنست که داوطلبانٍ تکیه بر کرسی شورای شهرها برای آنکه بتوانند به کاندیدای شرکت در انتخابات شورای شهر تبدیل شوند باید از پروسهی تعیین صلاحیت عبور نمایند. چنین بنظر میرسد تعیین صلاحیت نیز چیزی جز بررسی گزینههای مشخص و چک لیستی که صحت ادعای داوطلبان در خصوص مدرک تحصیلی و یا عدم اشتهار به فساد اخلاقی نیست.
نگارنده با بررسی وضعیت اعضای شورای شهر که هرکدام در جایگاه خود مورد حرمت و احترام هستند ایراداتی را بر ترکیب نهادی به نام شورا را مطرح مینماید که سزاوار توجه بیشتر از سوی متولیان است. با نگاهی به ترکیب تخصصی هفت عضو فعلی شورای شهر سقز که مرکب از دو دانشجو و فارغ التحصیل رشتهی حقوق یک نفر کارشناس پرستاری، یک نفر کارشناس ادبیات عربی، یک نفر کارشناس حسابداری، یک نفر کارشناس بیوتکنولوژی و در نهایت یک نفر کارشناس ارتباطات تصویری است در همان نگاه اول نبود تخصص لااقل کاغذی و حد ارایه مدرک تحصیلی آنهم در حد و قوارهی صلاحیت برای تصمیمگیری و برنامه ریزی در حوزه خدمات و توسعهی شهری بشدت محرز و بشدت جای تعجب است.
با توجه به رزومههای ارایه شده توسط این بزرگواران در هنگام انتخابات (چه بسا اغراق شده برای متاثر کردن مخاطبان) مشاهده میشود که به استثنای یک نفر هیچکدام از پیشینهی مرتبط با تواناییهای مورد انتظار برخوردار نیستند. تا جایی که تعدادی از این عزیزان قبل از انتخابات عملا بیکار محسوب میشده و چه بسا هل من مبارز طلبیدن این عزیزان حتی در مقابل آینه هم نبوده است تا حداقل بی آنکه آسیبی کمتر بر ساختار شهری و زیست عمومی وارد نمایند در منصبی دیگر در خاک خدمت به خلق بیافتند.
با نگاهی به سوابق عملکردی (اگر بتوان روی آن اسم عملکرد گذاشت) مشاهده میشود اندک نمایههای برخورداری از مولفههای شایستگی کار گروهی در این بزرگواران بروز نیافت و دیر زمانی رسانهها تنها شاهد مشاجرات درونی و قهر و آشتیهای کش و قوس دار اعضا حتی برای حضور در جلسات بودند، بماند که با تاخیر چند فصلی نیز شخصی بعنوان شهردار انتخاب گردید. گویی پرداختن به جوانب برایشان از مشغول بودن -به هدف اصلی وجودی- از اولویت بالاتری برخوردار بوده است.
صرفنظر از نبود سوابق عملکردی مشخصی و قابل دفاع که بتوان به استناد آن یا آنها خوشدل و امیدوار به موثر بودنشان در بهبود و سامان دادن بر اوضاع نابسامان شهری باشد، با جستجو در سوابق تالیفات و تولیدات نظری این بزرگواران در رسانههای اجتماعی و اینترنت محرز گردید که هیچکدام از اعضای محترم شورا در حوزهی تولیدات فکری و نظریه پردازی در حد “تنها یک جمله” سابقه ندارند. از اینرو قرار دادن این عزیزان در زمرهی روشنفکران و جریانات مربوط به روشنفکری حتی در سطح منطقهای نیز کاملا بی مورد است. عجبا با کدام بضاعت قدم در این راه گذاشتهاند؟!!
با چنین عقبهی نامشعشعی، نگارنده از خود میپرسد که آیا این فارغ التحصیلان و دارای مدارک آنچنانی هیچگاه این بیت بگوششان نرسیده که:
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
تا این بزرگوارنِ امیدوار به گذر از چک لیستهای غیر دقیق تعیین صلاحیت اولیه، نه عرض خود میبردند و نه خلق خدا را در زحمت میانداختند.
سخن تلخ سفتن ساده است و مذاق تلخ خواننده را تلختر کردن هنر نیست اما تصور کنید که رنجور از درد شکم و انتظار رهایی از ترکیدن آپاندیسیت روی تخت بیمارستان در انتظار جراح و پرسنل اتاق عمل هستید که متوجه میشوید یک کارشناس صنایع دستی بعنوان جراح و ترکیبی از یک کارشناس هنرهای تجسمی یک مهندس متالوژی و یک نوازندهی چیره دست کمانچه را بر بالین خود مشاهده کنید. همهی این بزرگواران افرادی شریف و با اخلاق هستند اما شکی نیست که در آن لحظه به این فکر میکنید که چرا وصیتنامهای تنظیم نکردهاید و بوسهی آخر بر گونهی عزیزان ندادهاید. شاید تصور این منظره تبسمی بر لب بیاورد.
در پایان، سببِ تقریر این یادداشت، چه بسا تکراری، تاباندن نوری بر این سوال است که: چرا آشی که روی میز است، طعم و بوی قورمه سبزی میدهد؟