از سردشت چه خبر؟ اولین شهری که در جهان مورد حمله شیمیایی قرار گرفت!

اینجا سردشت است، شهری که سیلیهای جنگ یکی پس از دیگری در گوشش نواخته شدند، شهری که شیمیایی شد، بارها خمپاره خورد، زخم برداشت و سالهاست مردمانش با عوارض گاز خردل دست و پنجه نرم میکنند، اما کمتر کسی صدای سرفههایشان را شنید. با این وجود سردشت باز هم بلند شد و آبروداری کرد!
سردشت مانند خیلی از شهرها از مرزی بودنش خیری ندید، در هیچ سوی آن، صنایع آنچنانی که جوانان را بهکار گیرد دیده نمیشود، فقر و بیکاری مثل بختک به جان این شهر افتاده و خیلی از جوانان را به مرزی ناامیدی رسانده است.
در سالهای اخیر خیلیها در این شهر بار کوچ بسته و رفتهاند، خیلیها هم تازه دارند چمدانهای خود را آماده میکنند تا ترک دیار کنند، آنان که ماندهاند به شغلهایی مثل مغازهداری و کارهای خدماتی روی آوردهاند، بازار شهر تعریف چندانی ندارد و واضح است که پای اقتصاد شهر میلنگد و بر اساس آمارها بیکاری در این شهر به مراتب بالاتر از میانگین استانی است.
از طرفی، عدهی دیگری از جوانان شهر به کولبری روی آوردهاند که آنهم یک روز هست یک روز نیست، خطراتش هم بماند که دست کمی از بمباران شیمیایی ندارد، چرا که کولبر اگر گلوله هم نخورد بر اثر استرس و سختی کار بعدها ممکن است به انواع بیماریها مبتلا شود.
هرچند رنج ناشی از بمباران شیمیایی واقعا جانکاه است، اما تنها یادآوری این رنج کافی نیست، نسلهای دیگر این شهر هم نیاز به توجه جدی دارند، حق این شهر نیست که به چنین سرنوشتی دچار آید و در یک کلام؛ سردشت به توجه و آبادانی نیاز دارد.