چێشتی مجێور

✍️شهباز محسنی

یکی  از دشواری‌های ترجمه از زبانی به زبان دیگر، برگرداندنِ اصطلاحات و ضرب‌المثل‌هایی است که به وجود آمدنشان، حاصل داستان یا واقعه‌ای است در زبان مبدأ که چه بسا فرهنگ مربوط به زبان مقصد فاقد آن پیش زمینه است.

یکی از لذت‌های شیرین و به یادماندنی زندگی ما در دوران کودکی و زندگی در کُردستان، صبح عیدهای فطر و قربان بود. آنچه برای ما و در زندگی آرام کودکی، گوارا و خاطره‌انگیز میشد، بخشش‌ها و عیدانه بزرگترها و همچنین دید و بازدیدها و سرزدن اقوام و آشناها و اهل محل به یکدیگر بود که گاه دو تا سه روز طول می‌کشید ولی اکنون کمرنگ شده است. جدا از این، پختن غذایی گرم چون قورمه سبزی بود برای صبح عید و چون به نوعی عادت ستیزی و خلاف آمد عادت بود بسیار به دل می‌نشست.

این رسوم هم‌اکنون در بسیاری از خانواده‌ها کم رنگ شده است. اگر کمی به قدیم‌تر برگردیم صبح عید، مردان با خود غذای تازه پخت شده را به مسجد محل می‌بردند و پس از ادای نماز عید و رو بوسی افراد و طلب حلالیت از همدیگر (که آن هم امروزه کمرنگ شده و جایش را صرفا به تبریک گفتن به هم داده) در مسجد و با هم غذا می‌خوردند که این رسم کارکردهایی چون افزایش صفا و صمیمیت و همکاری و تعاون داشت.

پس از صرف غذا آنچه از غذا باقی می‌‌ماند دور ریخته نمی‌شد. همه غذاهای باقیمانده در یک قابلمه گذاشته می‌شد و به خادم مسجد که معمولا فقیرتر از همه بود می‌رسید تا با خانواده‌اش تناول کند و بدین ترتیب غذای چند وعده‌شان تأمین می‌شد. در زبان کُردی به خادم مسجد، “مجێور” گفته می‎شود که شکل کُردی “مجاور” عربی است، چون وی در “جوار” مسجد است. به این غذای در هم و قاطی هم “چێشتی مجێور” گفته می‌شد.

اکنون در زبان کُردی، ترکیب “چێشتی مجێور”، کنایه از چیزهایی است در هم آمیخته و قاطی. از همین رو استاد عبدالرحمن شرفکندی مشهور به “هه‌ژار”، کتاب خواندنیِ زندگینامه خود را که تاریخ معاصر منطقه است به خاطر مباحث بسیار متنوعش، “چێشتی مجێور”، نامیده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا