خوانشی « لاكانی» و کوتاه از شعر« شهر» سواره ايلخانی زاده به مناسبت زادروز تولدش

عبدالله لطیف پور|فعال فرهنگی
سواره ايلخانی زاده از پيشگامان شعر معاصر كوردی ايران است. مقام و جايگاه سواره را درشعر كوردی ايران با شاعرانی چون نيمايوشيج در ادب فارسی و« نازك الملائكه » در ادبيات عرب مقايسه ميكنند. هرچند شاید سطح تغييری كه اين شاعر كورد در شعر كوردی ايجاد نمود در سطح انقلاب عظيم زبانی، بيانی و فكری نيمايوشيج در شعر فارسی نباشد.
يكي از شعرهای نوستالوژیک و بحث برانگیز سواره شعر مشهور شهر «شار» است. « گولم/ دلم پره له ده رد و خه م / ده ليم بروم له شاره كه ت/ ئه ليم به جامی ئاوی كانياوی دييه كه م / عييلاجی كه م كولی دلی پرم / له ده ردی ئينتيزاره كه ت / وه ره ز بوو گيانی من له شار و هاره هاری ئه و…
در اين شعر شاعر سرخورده از محيط خشك و عبوس شهری، آرزوی بازگشت به محيط ده را در سر می پروراند. از سردی و بی مهری و رنگ و نيرنگ شهری ها و به تعبير جورج زيمل «توداری» زندگی شهری خسته است و راه رهايی از اين مشكلات را در بازگشت به روستا ـ كه البته به نوعی بازگشت به سنت ها نيز هست ـ می بيند.
انعکاس سرخوردگی از شهر و عطش بازگشت به محيط روستايی در ادبیات معاصر نه تنها در شعر سواره و نیما که خود پرورش یافته درفضای ساده و صمیمی روستا بوده اند دیده میشود بلكه در سروده های برخی از شاعران و نویسندگان شهری نیز همچون شاملو دیده میشود. با این تفاوت که نیما تسلّای خود را عاقبت در بازگشت به روستا و زیستن در زیر چادر ومؤانست با سگ و گوسفند میبیند و احمد شاملو این تسلّا را در کنار آیدا ،همسر و محبوب خود مییابد.
” پس از پنجاهی و اندی ز عمر/ ناله بر می آيدم از هر رگی
كاش بودم باز دور از مردمان/ چادری و گوسفندی و سگی” نیما
***
و عشق ات پیروزی آدمی ست/ هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد/ و آغوش ات/ اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن / و گریز از شهر / که با هزار انگشت / به وقاحت / پاکی ی آسمان را متهم می کند. شاملو
“لاکان” روان شناس و فیلسوف فرانسوی رشد روانی سوژه(کودک) را دارای سه ساحت ؛خيالی ، آينه و نمادين می داند. ساحت خيالی مربوط به دوران تولّد تا شش ماهگی كودك است. در اين سن نوزاد آدمی تصوّری يكپارچه از خويش ندارد و با توجه به اينكه هنوز وارد ساحت زبان آموزی نشده است شناخت او از محيط بر اساس ايماژهاست .
ساحت« آينه» از شش تا هيجده ماهگی كودك را تشكيل ميدهد. در اين مرحله نخست كودك وقتی در آغوش مادر يا فردی ديگر در برابر آينه قرار می گيرد ادراك كاملی از بدن خود ندارد اما كم كم او تصويری نسبتاً كامل از وجود خويش پيدا میكند. در اين مرحله اگرچه كودك احساس كاذبی نسبت به توانايی خود پيدا می كند اما سرانجام متوجه مي شود كه او در اين مرحله نيز گرفتار « فقدان » است .
مرحله ی « نمادين » مرحله ی زبان آموزی كودك است. اين مرحله ناخودآگاه نقش و نظارت پدر وارد می شود. اگرچه ساحت نمادين میتواند ساحت استقلال از مادر باشد اما به باور لاكان به دلايلی اين استقلال صورت نمی بندد و «نفس بودگی» يعنی رسيدن به تماميّتی جدا از ديگران همواره برای انسان ها دشوار خواهد بود.
در شعر سواره ايلخانی زاده عناصر و واژگان هست كه به نوعی تداعی كننده عطش انسان به بازگشت به ساحت خيالی است. « ده » در اين شعر تداعی كننده آغوش مادر يا دست كم « ابژۀ ديگری كوچك » يعنی هر آن چيزهايی است كه خاطرۀ مادر را در ذهن فرد زنده نگه میدارد. در جامعۀ خشن شهری كه همه با هم غريبه هستند، هيچ دستی، گرمی دست مادر را ندارد/ ده ستی گه رمی ئاشنا نييه كه ده يگوشم / ده ستي چيويیه / تمام نگاه ها مسموم اند / به هر نيگايه کو په تايه كه/ هيچ مجسمه ای نشان مادر ندارد « ئه وه ی كه په يكه ره ميسالی داوه له » هيچ كس به سخن دل و احساس كه زبان دوران كودكی انسان ها در ساحت خيالی است، گوش نمی دهد / كی له شاری تو له شاری قاتلی هه ژار/ گوی ده داته ئايه تی په راوی دل؟
شعر سواره در واقع نمايش تعارض و تضادی آشكار بين ساحت های نمادين و خيالی است. شهر در اين شعر با ديگربودگی و آلودگی هايش به نوعی نشان از فاصله ها وساحت نمادين دارد؛ ساحتی كه نظارت پدران و قوانین خشک افزوده میگردد و ده با سادگی هايش و آب چشمه های خروشانش بی شباهت به پستان مادران نيست، ساحت خيالی را كه ساحت بی رنگی ها و همدلی هاست تداعی می كند. بنابرين خواست شاعر برای فرار از شهر به خاطر ترس از شقّه شدن وعشق به رسيدن به همان وحدت ها و لذت های نخستينی است كه روزگاری شاعر در دامان مادر مهربان خود تجربه كرده است.
نویسنده: عبدالله لطیف پور. دکترای زبان و ادبیات فارسی