شهری با سوغاتی طلایی!

سالهاست مزه ی شورِ شبهای دور همیِ شهر است. گپ و گفت و همزمان صدای شکستن تخمه ای که تا چشم بر هم بزنی، کپه ای از پوسته اش را پیش رویت می بینی. بیراه نیست که میگویند تخمه حریص است. بله برای ما سقزی ها یا بسیاری از ما سقزی ها، تخمه حسین طلایی، با اختلاف بهترین تخمه آفتابگردان دنیاست. اگرهمشهری هستیم لابد شما هم چند کیلویی تخمه برای هم اتاقی های خوابگاه یا همسایه و همکارتان در شهری دیگر برده اید و پس از آن با هر دید و بازدید از سقز، سنت بردن تخمه برای دوست و همکار و همسایه، بیخ ریشتان بوده.

اما مگر چیزی بیشتر از تفتِ تخمه خام درکوره ی پر آتش و نمک به میزان همیشه است که این خوشمزه ی سیاه، این همه هوادار دارد؟ جواب اینکه بله، پای یک مرد در میان است.مردی که در جوانی کارش را تک و تنها و با هزینه اندک آغاز می کند. اما پشتکار دارد و البته تا همین امروز هم با ایمان است و صادق.

حسین طلایی که حالا ۶۵ سال سن دارد، مردی خوش رو، خندان و دوست داشتنی است. کسب و کار تخمه فروشی حسین آقای عزیز رونق خوبی گرفته و دیگر با آن روزهای اول قابلقیاس نیست. چند نفر در مغازه هر روز مشغول پختن مقدار زیادی تخمه هستند. مشتری ها هم فقط سقزی نیستند و از شهرهای دور و نزدیک برای خرید به آنجا می روند. البته در پسِ همتو تلاش این مرد طلایی، صبوری و عشقِ زنی همراه و همسر، نمایان است. حاجی حسین طلایی قدردان همسرش بود و ضمن تورق دیروز و امروزش، مدام جوان ترها را به مسئولیتپذیری و قناعت پیشه کردن ترغیب می کرد و می گفت: تلاش و درستی در کار، و صداقت در زندگی، رمز موفقیت است.

به پیشنهاد تحریریه شبی را میهمان آقای طلایی بودیم. خواستیم از خودش و آن روزهای ابتدای شروع به کار بگوید. پذیرایی و استقبال گرمشان چنان بود که هرگز از یاد نمی رود.

 

لطفا خودتان را برای مخاطبان معرفی نمایید؟

من حسین طلایی ۶۵ سال سن دارم. در همین سقز و در خانه ای نزدیک مسجد دیمه کالان به دنیا آمده ام و پسر دوم خانواده ای پنج نفره بودم. تحصیلاتم را تا پنجم ابتدایی ادامه دادم وسپس به خاطر کمک به خانواده از همان کودکی شروع به کار کردن کردم و تحصیلاتم را نتوانستم ادامه بدهم. در سن شانزده سالگی ازدواج کردم که حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود واکنون پدر بزرگ هستم.

شما قبل از این کسب و کار شغل دیگری را تجربه کرده بودید؟

بعد از ترک تحصیل، بلافاصله وارد بازار کار شدم. ابتدا شاگرد کاشی کار بودم و در حدود ۶ ماه توانستم استاد کار ماهری شوم. البته الان هم کاشی کاری را به خوبی انجام می دهم حتیکاشی کاری منزل سابقمان را خودم به عهده گرفتم. پس از کاشی کاری تصمیم گرفتم ذرت بوداده طبخ کنم و با مطرح کردن این پیشنهاد خانواده ام موافقت کردند. با اندکی سرمایه مغازه ایباز نمودم و مشغول تولید ذرت بوداده شدم و در کنار آن هم “گو ل قه ن” درست می کردم گاهی حتی شبها از خوابم میزدم و الحق این گول قه نها هم فروش بسیار خوبی داشت جایی کهمردم صبحها برای خرید صف می کشیدند و در همان ساعات اولیه ی روز تمام می شد.

 

از نحوه ی شروع کسب و کار الانتان برایمان بگویید.

دو سالی را با ذرت فروشی گذراندم و به این نتیجه رسیدم که تنها با ذرت فروشی کسب و کارم رونق نمی گیرد و سپس به فکر تولید تخمه افتادم. ابتدا کارم را از کاک محی الدین (مه حهتووفروش) یاد گرفتم و در واقع او استادم بود.

پس از به دست آوردن سرمایه ای ٢۵٠٠ تومانی برای خریدن تخمه ی خام به شهر خوی رفتم و آنجا با حاج آقا ظریفی نامی آشنا شدم و با ایمان راسخ به خدا و جهد و کوشش و صداقتدر معامله این دیدار سرآغازی بود که بیشتر از ۵٠ سال و تا هنگام فوت آقای ظریفی ادامه داشت. ما با هم معامله می کردیم و ظرف این همه سال هیچ وقت در کارمان کم و کاستی وجودنداشت و اصل صداقت و پاکی را سرلوحه ی شغلم کردم که شکرخدا خوب هم نتیجه گرفتم. کارم هم در اوایل مثل الان نبود که دستگاه های مکانیزه سختی ها را به عهده بگیرد، تمامیمراحل به صورت دستی انجام می شد و جابه جایی گونیها و طبخ را به تنهایی انجام می دادم و البته در تمامی کارها همسرم یار و همراهم بود و با وجود سن و سال کم خوب از عهده یهمه ی امورات برآمدیم.

چه زمانی ازدواج کردید و شروع زندگیتان چگونه بود؟

من شانزده ساله بودم و همسرم چهارده ساله. هردو با توجه به پیمانی که بسته بودیم با تمام وجود مسئولیت زندگی مشترک را به عهده گرفتیم. همسرم دوشادوش من در رنج و زحمتشریک و همراهم بود. ایشان با وجود اینکه از خانواده ای مرفه سقزی بود توقعی نداشت و هیچ گاه در سختیها خم به ابرو نیاورد.

 

 

الان شما برای چند نفر کار آفرینی کرده اید و چرا تا به حال به فکر توسعه ی شغلتان نیفتاده اید؟

الان پنج نفر در کارگاه ما مشغول به فعالیت هستند و دو نفرشان بیشتر از ٢٠سال است که در این کار همراه من هستند. اوایل من و همسرم کار این پنج کارگر را بدون داشتن تجهیزاتمکانیکی انجام می دادیم.

بله قطعا منم به فکر توسعه ی شغلم بوده ام اما همکاریهای لازم با من صورت نگرفت و الان کاملا ناامید هستم از ادامه این شغل و با بازنشسته شدن کارگرهای قدیمی ام در دو سال آیندهکارگاه را تعطیل می کنم.

 

در شهرهای دیگر هم با برند طلایی تخمه عرضه می شود.آیا ربطی هم به شما دارد؟

نه ما در هیچ جایی شعبه ای نزده ایم و خوشحالم طلایی برند و مارکی برای تخمه شده است شاید این امر سبب شود که حالاحالاها این اسم زنده باشد.

روزانه چند کیلو تولید دارید؟

الان روزی ۴٠٠ الی ۵٠٠ کیلو البته در روزهای خاصی مثل اعیاد و سیزده بدر تولیدمان چند برابر می شود.

 

 

همشهریهایمان شعارهایی برای محصول شما بر زبان می اوردند مثل “تووه که ی حسین طلایی بیخو و برو بو شایی”وقتی این جملات را می شنوید چه احساسی به شما دست می دهد؟

خیلی خوشحال می شدم و این نشان از مرغوبیت تولید من داشت و از اینکه مردم این چنین استقبال می کردند از ته دل به خودم می بالیدم.

شما خودتان چقدر از تخمه های تولیدی خودتان را مصرف می کنید؟

همیشه در منزل داریم و گاهی روزانه بیشتر از یک کیلو مصرف می کنیم.

 

به کدام شهرها هم صادر می کنید؟

از بناب و بانه و سردشت و بوکان و مریوان و سنندج و گاهی هم تهران مشتری داریم.

الان هم به کارگاه سر می زنید؟

هر روز برای نظارت سر می زنم اما ١۵سال است که پای کوره نرفته ام.معتقدم آدمی تا زنده است باید تلاش کند. و حتی برای مشغول کردن خودم الان باغداری میکنم هم سرگرمی استهم مقداری نیز تولید میوه خواهم کرد.

اگر از شما بپرسند که قلق پخت تخمه را توضیح دهید به کدام قسمت پخت اشاره می کنید؟

هنگامی که تخمه مقداری نم دارد و تمامآ خشک نشده و کسی که جلوی کوره مشغول پخت است. این دو مرحله اساسی ترین قسمت تولید تخمه است

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا