نخبههایی که به التماس میافتند علائم مطلوبی برای کردستان نیستند

سردار فتوحی| جامعه شناس
در برههای از زمان و با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، سبکی از تفکر رایج و شایع میشود که انسانها را بدون اینکه اختیاری از خود نشان دهند با خود میبرد. گویی دیگر ما نمیاندیشیم بلکه این مُدها است که من را شناسایی میکند و من را به حضور اعلان میدارد.
همانطور که میبینیم این روزها در کردستان شایع و رایج شده است که افرادی در قالب تحصیلات تکمیلی فوق لیسانس و دکتری به دست این مُدهای فکری و تحت شرایط اقتصادی فشل جامعه اعلان حضور میکنند. یکی جارو به دست میگیرد و اعلان میکند من دکترای بهترین دانشگاه و چندین مقاله isi دارم، دیگری اعلان میکند من ارشد فیزیک هستهای و مسلط به زبان انگلیسی هستم، دیگری دکترای عمران و دیگرانی مدال آوران جهانی و …
در اینجا میخواهم این تفکر را به چالش بکشم، هر چند پذیرای آن هستم که وضعیت نامطلوب و فشل اقتصادی سرها را رو به پایین میاندازد و پشتها را کوژ میکند و تفکر را خجالت زده میکند. ولی از یاد نبریم این یک نشانه است برای مرگ جامعه، جامعهای که به جای فعالیتها و مطالبات مدنی، فرد به صورت شخصی درخواست شغل میکند گویی ما در جزیرهای تنها زیست میکنیم و تنها من ارشد یا دکتری هستم و چنین وضعیتی دارم. گویی تنها در حق من جفا رفته است و اگر من به یک مقام شغلی برسم تا حدودی جفا کاهش مییابد. چرا نمیتوانیم بیاندیشیم که دیگرانی همچون ما هستند و با مقاطع بالاتر غرق در بیکاری و کارگری و رنج و فلاکت هستند، چرا نمیبایست به صورت مطالبات مدنی مطرح شود که مطالبۀ یک جامعه باشد.
نخبههایی که به التماس میافتند علائم مطلوبی برای کردستان نیست، بیانگر مرگ مطالبات مدنی، بیانگر ناتوانی در عرصۀ کارآفرینی، بیانگر عدم استقلال فکری و … است. چرا نخبگان ما به التماس میافتند؟ گویی دست، پا و تفکرشان به بن بست رسیده است. به راستی اگر من مدال آورهای جهانی هستم شاید جهانی دیگر و مکانی دیگر به من نیاز دارد، اگر من نخبه فیزیک هستهای و مسلط به زبان انگلیسی هستم شاید در جهانی دیگر و مکانی دیگر به من التماس کنند و برای کشور و زادگاه خودم هم مطلوب و مفید واقع خواهم شد همچنان که کوچر بیرکار ها التماس نکردند و مفید و مطلوب شدند. این نخبگان چهرهای که از #کردستان به نمایش میگذارید گویی دهکدهای پر از نخبه ولی درگیر در مرگ فکری، گویی دهکدهای پُر از نابغه ولی بی دست و پا… گویی در این جامعه همه چیز وارونه شده است. این نخبگان که از دولت نا اُمید شده اند به مردم پناه میبرند تا آنان را در یافتن شغلی ولو در بخش خصوصی یاری کنند. گویی این وظیفه مردم است که باید برای نخبگان شغلی را فراهم سازند.
وقتی مطالبات مردمی به صورت فردی یا شخص جدابافته مطرح می شود نتیجه اش همین خواهد بود. اگر کتاب توتالیستاریسم هانا ارنت را بخوانیم واقعا اینوقت عمق مطالب دکتر عزیز نشان داده می شود. ارنت در این کتاب میگوید وقتی ما یک گله انسان می شویم و هر کسی به فکر شکمش است که ما مطالبات جمعی امان را به صورت فردی مطرح میکنیم. نمونه آن همین یهودی کشی های هیتلر را مثال می زند. یهودیان هم اوج فرد جدابافته بودند آنان می گفتند اگر من جان سالم به در ببرم برایم کافی است و چنین شد که به کشتار صدها هزار یهودی منجر شد. اگر مطالبات در قالب بیانیه و اعتراضات مدنی در قالب رشته ها، نخبه ها و … باشد هم یک اهرم فشار است و هم مفید است. سپاس دکتر از نوشته های خوبتون. امیدوارم دیگران عمق مطلب را درک کنند.