جنگلهای بلوط کردستان از تاریخ کرد میگویند
✍دکتر اسماعیل شمس
در میان شاعران کرد گفتگو با درختان، سنت مرسوم و جا افتاده ای بود. شاعر با درختی کهنسال وارد گفتگو می شد و تاریخ را از زبان او به تصویر می کشید. برای نمونه ماموستا قانع که یکی از تاریخ محورترین شاعران کرد است درخت توتی را طرف گفتگویش قرار داده است تا برایش از تاریخ بگوید. می دانیم که تاریخنگاران بیشتر به تاریخ انسانها و جنگهایشان با یکدیگر و خرابی شهرها و روستاها و قلعه ها بها داده اند و کمتر از تاریخ طبیعت و محیط زیست سخن گفته اند. این در حالی است که کمتر پادشاه جهانگشایی است که طبیعت و محیط زیست اعم از جنگلها و جانوران و مانند آن از دست او در امان مانده باشند. سخن گفتن درختان با شاعران هرچند یکی از ژانرهای زیبای تاریخنگاری است، اما متٲسفانه جهانی خیالی است و درختان طبیعت نمی توانند به سخن آیند و از آنچه در تاریخ بر سر آنها آمده است، بگویند. به قول مولوی کاشکی هستی زبانی داشتی/تا ز هستان پرده برداشتی. راستی اگر جنگلهای بلوط کردستان زبانی داشتند چگونه پرده های تاریخ کرد را بر می داشتند و واقعیت را چنانکه بوده است روایت می کردند؟در غیاب چنین وضعیتی در برخی کتابهای تاریخ، گزارشهای هرچند اندکی از تخریب محیط زیست و نوع برخورد و تعامل پادشاهان و جهانگشایان با طبیعت آمده اند. در این یادداشت کوتاه تنها به چند نمونه کوچک از برخورد تیمور با زیست بوم کردستان اشاره می شود. امیدوارم پژوهشگری کوشا پیدا شود و این موضوع را در دوره های مختلف تاریخی بررسی کند.
یکی از عادات تیمور این بود که پس از کشتار مردم و درست کردن کله منار از سرهای آنان و سوزاندن شهرها و ویران کردن خانه ها و قلعه ها و به قول شامی “ز بس کشته که افکند بر کوه و دشت/ جهان گفت بس کن که از حد گذشت،” بساط شکار و جشن و پایکوبی می گذاشت. به نوشتۀ سمرقندی تیمور پس از عبور از رود فرات در سال ۸۰۳ «میل شکار فرمود و بعد از چند روز اصناف شکاری جمع آمده به تیغ و تیز و نیزه بسیاری کشته شد و بعضی به دست گرفتند و در سرچشمۀ رأس العین جرگه به هم رسیده خیمه ها از گوشت شکاری مالامال شد و ساغرها مالامال بر دست ساقیان صاحب جمال در گردش آمد. به کف جام و در گوش بانگ رباب/بر آتش سرین گوزنان کباب»( ۲/۱، ۸۷۲-۸۷۳). به نوشته حافظ ابرو، تیمور در اطراف ارزنجان « هرکس از یاغیان که پناه بدان جنگل برده بودند همه را غارتیده و گوشمال داده در آن موضع میل شکار کرد و گوزن و قوچ بسیار انداخته و در آن نواحی هر که سرکشی کرده بود و گریخته همه را پیدا ساخته غارت کردند و ایل و منقاد گردانیدند» ( ۲/۷۸۹- ۷۹۳). او در ماردین ” لشکر را اجازت داد بر ولایت تاخت کرده بغارتند… لشکر بغارتیدند… و تاخت کردند و اسب و استر بسیار و گاو و گوسفند بیشمار گرفتند” .
نظام الدین شامی نیز می گوید: تیمور و سپاهیانش در طول راه ماردین تا کنار دجله شروع به شکار کردند و “ شکاراندازان می رفتند و از بسیاری گورخر و گوزن و آهو رفاهیتی عظیم در لشکر پدید آمد و همه آسوده شدند” ( ٢٣٩). سمرقندی هم درباره غارت غازی عنتاب توسط تیمور می نویسد: « غنایم نامحصور به دست سپاه منصور افتاد، از جمله هشتصد هزار گوسفند بود به غیر از اسب و شتر و دیگر فتوحات.» سمرقندی در جای دیگری و پس از فتح دیگری می نویسد:« حضرت صاحبقران بعد از مجالس عیش نشاط شکار فرمود و بهادران تسلط شعار در آن صحاری شکاری بسیار و آهوی بیشمار انداختند و تمام آن عرصه را از وحوش و طیور خالی ساختند» ( ۲/۱، ۸۹۸).
تاریخنگار مداح تیمور به خالی ساختن کوه و دشت کردستان از وحوش و طیور افتخار می کند و در گزارش بعدی خود از بلوطهای کردستان می گوید. به نوشته او، کاروان تیمور و شاهزادگان در طول راه شهرزور به آذربایجان « از کردان گمراه که در آن راه به قطع طریق اقدام می نمودند بسیاری را گرفته سی نفر را به حلق از درختهای بلوط که بر سر راه بود، آویختند»(۲/۱، ۸۸۹- ۸۹۰).
به حلق آویختن از جنگلهای بلوط تنها به این گروه از کردان محدود نبود، بلکه در سال ۸۰۶ق یکی از سپاهیان تیمور سر ملک عزالدین فرمانروای لر کوچک را که تسلیم ظلم و زور تیمور نشده بود و به قول سمرقندی « در این مدت از جهالت دم از مخالفت می زد به درگاه جهان پناه آورد و عرضه داشت که تن او را پوست کنده و به کاه آکنده و آویخته است و عبرت مخالفان دیگر ساخته تا حد خویش هرکسی داند»(۲/۱، ۹۹۳).
*این یادداشت را به روح پاک شریف باجور و یارانش که پنج سال پیش در چنین روزی جانشان را در راه حفاظت از طبیعت و محیط زیست کردستان از دست دادند، تقدیم می کنم.