اُمیدِ نااُمید
بهزاد قوامی| فعال اجتماعی
با وجود تبلیغات گسترده حکومتی قبل از جلسه دیروز شورای امنیت و فضای نیویورک و تندروی عجیب مقامات آمریکا، تقریباً می توان این نکته را برداشت کرد که حمله نظامی گستردهای از طرف آمریکا و متحدانش در کوتاه مدت در کار نخواهد بود، اما به لحاظ اقتصادی دوران سختی در پیش خواهیم داشت و مسئله تحریمها برای آمریکا حیثیتی شده و از این رو به شدت و با تمام ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارد در مقام اجرای آن برخواهد آمد و این مهم را در عملکرد شرکت ها پیگیری خواهد کرد.
ازسوی دیگر و در داخل نیز این امر محرز گشته است که هیچ برنامهای برای مقابله با این تحریم ها توسط هیچ فرد و نهادی وجود ندارد و دور زدن تحریم ها که در گذشته انجام میشد نخنما و فاقد کارایی شده است و به قول معروف آکروباتبازهای ما ظاهراً بدون چتر اقدام به پریدن کردهاند و با اینکه در حال نزدیک شدن به زمین هستیم اما خبری از چترنجات نیست!! از این رو شاید به نوعی میانجیگری از جنس سلطان قابوس نیازمندیم و حتی باید زمینهاش را فراهم کنیم.
واقعیت تلخ آن است که برجام برخلاف تمام پروپاگانداهای حکومتی، آبی برای مردم و جامعه نداشت؛ نانی بود که به دست جناح اقتدارگرا افتاد تا از یکطرف رویکرد مونولوگ فرامنطقهای خویش و از سوی دیگر بایکوت کردن رقیب سیاسیشان یعنی اصلاح طلبان و سرکوب جمعیت هوادارشان را در سر بپرورانند.
لذا به گمان بنده حتی اگر فرضاً اخباری دربارهی احتمال شروع مجدد مذاکرات با آمریکا در آینده مطرح شود، امیدی به حمایت و شوق و ذوق جامعه نمیتوان داشت و ماجرای تلخ زلزله کرمانشاه و جمعیتی که حتی حاضر نبودند تُن ماهی و بطری های آب معدنی اهدایی خود را به نهادهای حاکمیتی بسپارند از یکسو و به ریشخند گرفتن درخواست دولت برای تحویل دادن ذخایر دلاری و سکه مردم برای جبران کمبودها از سوی دیگر، به واقعیت ترسناکی اشاره دارد، که بدون تردید طرف مقابل و جناح اقتدارگرا باید حساب ویژهای روی آن باز نماید.