قرەباغ و چرائی اهمیت آن برای کردها

✍️دکتر غریب سجادی| دانش‌آموخته‌ی علوم سیاسی

سرنوشت کُردهای قره‌باغ سرنوشتی است غریب و پر از ابهام و سؤال‌های بی‌جواب. توجه اکثر محققان و نویسندگان به کردهای ساکن در ترکیه، ایران، عراق و سوریه باعث شده تا بیشتر آثار و مطالبی که در خصوص تاریخ و فرهنگ کُردها نگاشته می‌شود کانون توجه آنها کُردهای ساکن در این کشورها باشد و در خصوص کُردهای ساکن در ارمنستان، آذربایجان، گرجستان و به طور کلی قفقاز نه تنها اطلاعات زیادی موجود نیست بلکه شناخت ما هم از آنها بسیار سطحی و پر از ابهام است.

در طول چند روز اخیر با شعله‌ور شدن آتش جنگ میان ارمنستان و آذربایجان در منطقه قرەباغ یا بە قول ارمنی‌ها ” آرتساخ” شاهد بحث‌ها و نوشتارهای پراکندەای هستیم که در فضای مجازی توسط کاربران عمدتا کُرد بازنشر می‌شود و کانون توجه آنها “تاریخ کُردهای ساکن قرەباغ و قفقاز” می‌باشد. مهمترین موضعی که در این نوشتارهای کوتاه و تیتروار به آن اشاره می‌شود ساختار سیاسی نیمه مستقلی تحت عنوان “جمهوری کردستان سرخ” است. ساختاری که گاه جمهوری خطاب می‌شود و گاه حکومت و گاهی هم اقلیم و…

اما واقعیت داستان چیست؟ آیا شکل‌گیری کردستان سرخ ناشی از هویت خواهی کُردهای قفقاز بود یا ناشی از بازی‌های سیاسی حاکمان شوروی و آذربایجان؟ آیا از بین رفتنش ناشی از ضعف کُردها بود یا ناشی از بازی‌های پشت پرده و دخالت ترکیه؟

رسیدن به پاسخ درست از حیات سیاسی و فرهنگی کُردهای ساکن قرەباغ بیش از هر امر دیگری نیازمند کار تاریخی و پژوهش محورانه است و نباید تنها به این برهه از تاریخ پرداخت، چرا که برای قرن‌ها کُردها ساکن بخش‌های زیادی از مناطق قفقاز بودەاند، به عنوان مثال حکومت “شدادیان” کُردتبار بین سالهای ۳۴۰ (۹۵۱ میلادی) تا ۴۸۰ هجری در نواحی باکو، گنجه و برده حکومت کردند.

اما داستان شکل گیری “کردستان سرخ” به دورانی بر می‌گردد که در سال ۱۹۱۸ در قفقاز شاهد شکل‌گیری سه جمهوری ارمنستان، آذربایجان و گرجستان هستیم جمهوری‌هایی که هر سه در تلاش بودند از طریق آسیمیلاسیون فرهنگی، قتل، کشتار و تبعید اقلیت‌های تحت سلطه خود، ملت‌های خود را به تنها صاحبان قلمرو خود تبدیل کنند. اما با تثبیت قدرت لنین و بلشویک‌ها در روسیه ارتش سرخ، آذربایجان و ارمنستان را در سال ۱۹۲۰ و گرجستان را در سال ۱۹۲۱ تصرف کرد و همین امر بازنگری اساسی در سیاست‌های قومیتی در منطقه را به دنبال داشت. در همین راستا در سال ۱۹۲۳ “لنین” و “حکومت شوری” در اقدامی غیرمنتظره فرمان تأسیس “کردستان سرخ” به مرکزیت لاچین در مجاورت قرەباغ و در خطوط صفر مرزهای آذربایجان و ارمنستان را صادر کرد.

“مناطق کردنشین میان ارمنستان و آذربایجان، تحت نظارت یک «اویزد» یعنی واحدی پایین‌تر از منطقه خودمختار، با نام کردستان سرخ به مرکزیت شهر لاچین و به رهبری «گوجی قاجی‌اف» تأسیس شد. آذربایجان، اگرچه از تأسیس منطقه خودمختار کردستان سرخ استقبال نکرد، اما به این تصمیم مسکو هم معترض نشد. ارمنستان نیز که بر اساس عهدنامه ١٩٢١ مسکو مجبور به واگذاری منطقه به آذربایجان شده بود، از این تصمیم خرسند بود.

بسیاری بر این باور هستند که حکومت شوروی به این نتیجه رسیده بود که جلوگیری از درگیری میان ارمنی‌ها و آذری‌ها غیر قابل کنترل است، در نتیجه با تاسیس “کردستان سرخ” مابین ارمنستان و آذربایجان علاوه بر اینکه همچون دیواری حایل بر درگیری بین آنها تاثیر می‌گذاشت همچنین تلاشی بود از سوی شوروی تا کُردهای سایر مناطق که به سبب “معاهده سور” به انگلیس نزدیک شده بودند به شوروی نزدیک کند.

کردستان سرخ شهرهایی همچون کلبجر، لاچین، زنگلان و جبراییل را در بر می‌گرفت. مرکز جمهوری کردستان سرخ در لاچین (بین قرەباغ و ارمنستان) قرار داشت. اما بعدها مرکز حکومت را بە شهر “شوشی” که در آن زمان در اختیار آذربایجان بود منتقل کردند، شهری که در آن زمان به اقرار مورخان بالغ بر ۹۸ درصد ساکنان آن آذری بودند. در خصوص چرایی این تصمیم مهمترین دلیلی که ذکر می‌شود این است که هدف اصلی از انتقال مرکز حکومت این بود که تعداد آذری‌های کردستان سرخ را افزایش دهد، بر اساس سرشماری ۱۹۲۶ جمهوری آذربایجان جمعیت کردستان سرخ ۵۱ هزار نفر بودند ( آماری که با توجه به وسعت جغرافیایی کردستان سرخ جای تردید دارد) که حدود ۳۷ هزار نفر از آنها کردهای کرمانج بودند.

اما عمر “کردستان سرخ” به سال ۱۹۳۰ نرسید، چرا که با دخالت ترکیه و در راستای سیاست‌های استالین، منطقه قره‌باغ از کُردها پس گرفته شد و مابین ارمنستان و آذربایجان تقسیم شد. متعاقب این موضوع، کُردها در سال ۱۹۳۰ مجددا تلاش کردند “حکومت کردستان سرخ” احیا شود و با کارهای فرهنگی همچون چاپ و نشر روزنامه کوردی “رییا تازه” و رادیوی “یەریفان” که به زبان کوردی برنامه پخش می‌کرد تلاش می‌کردند هویت فرهنگی و تاریخی خود را حفظ کنند. منحل شدن حکومت کردستان سرخ تنها دستاورد شوم استالین برای کُردها نبود، چرا که سیاست اصلی وی از میان بردن و آسیمیلاسیون کُردها و از بین بردن تاریخ و فرهنگ کُردهای قفقاز بود و یکی از راحترین کارها انتقال اجباری آنها بود. امری که از سال ۱۹۳۷ آغاز و بعد از جنگ جهانی دوم شدت گرفت و اکثر کردها به مناطقی همچون قزاقستان و ازبکستان انتقال یافتند یکی از افرادی که در سال ۱۹۳۷ همراه اولین گروه کردها به قزاقستان منقل شده بود نقل می‌کند افرادی که بالای ۲۰ سال عمر داشتند توسط نیروهای کا.گ.ب در بیابانها قزاقستان قتل و عام شدند.

هر چند در سال ۱۹۶۰ مجددا از سوی “محمد بابایف” تلاش شد تا دوباره کردستان سرخ شکل بگیرد اما با شکست مواجه شد. زمانی که “بابایف” دستگیر شد در بازجویی‌ها از وی سوال شد چرا تقاضای کردستان سرخ را دارید؟ در جواب بابایف می‌گوید ما انتخاب دیگری جز کردستان سرخ نداریم تا از قتل و عام توسط ارمنی‌ها و سوزاندن خانه‌هایمان نجات پیدا بکنیم، ما از ارمنی‌های همسایه خود خسته شده‌ایم آنها از ما سؤال می‌کنند شما کی هستید، از کجا آمده‌اید؟ ما هم می‌خواهیم ثابت کنیم که ما کی هستیم و این خاک هم سرزمین کردهاست.

در سال ۱۹۸۸ با شروع جنگ خونین میان ارمنستان و آذربایجان که در نتیجه آن ده‌ها هزار کرد از منطقه قره باغ آواره شدند. گورباچف در سال ۱۹۹۱ در صدد تشکیل مجدد کردستان سرخ بود، اما دخالت دولت ترکیه مانع به نتیجه رسیدن این مهم شد. هر چند در سال ۱۹۹۲ “وکیل مصطفی” برای احیای کردستان سرخ تلاش نمود اما سرانجام به نتیجه نرسید و با پناهنده شدن وی به ایتالیا و مرگش در سال ۲۰۱۹ آخرین تلاش‌های هویت‌خواهی در قالب کردستان سرخ در قره باغ بی نتیجه ماند.

وکیل مصطفا

“بعد از شکست آذربایجان در جنگ قره‌باغ، کردهای ایزدی که در جبهه ارمنستان علیه آذربایجان جنگیده بودند، در شهر لاچین، پایتخت کردستان سرخ به جشن و پایکوبی پرداختند. اما کمی پس از آن ارمنی‌های تندرو با چراغ سبز دولت ارمنستان، با پایین کشیدن پرچم کردستان مانع از تشکیل دوباره حکومت کردها در منطقه ناگورنو قره‌باغ شدند”. نکتە قابل تامل در این میان تمایل کردهای ایزدی بە ارمنستان و کردهای مسلمان بە آذربایجان است که همین موضوع باعث شد تا شاهد برادر کشی تاریخی در این ناحیه هم باشیم”.

اما امروز در مناقشە قرەباغ (آرتساخ) تحت کنترل ارمنستان آنچه که هرگز به عنوان یک مسئلە بە آن توجە نمی‌شود داستان و سرنوشت صدها هزار کردی است که دیگر کسی از سرنوشت آنها خبر ندارد کسانی که یا آواره شدند و یا هویتشان انکار می‌شود ارمنستان آنها را ایزدی می‌نامد و آذربایجان کردهای ترک شده است.

مطالب مرتبط

‫4 دیدگاه ها

  1. اولاً تمام جمعیت منطقه یا جمهوری خودمختار قره‌باغ در حداکثر وسعت خود که ۱۱،۴۵۸ کیلومترمربع است فقط ۱۵۰،۰۰۰ نفر است که ۹۰% این جمعیت هم ارمنی تبار هستند و ۱۰% باقیمانده هم شامل ۹% آذری‌ است و فقط ۱% از جمعیت آنجا کُردتبارند (البته در زمان تأسیس جمهوری سرخ در سال ۱۹۲۳ جمعیت کُردها بیشتر بود و با فروپاشی این جمهوری در سال ۱۹۲۹، استالین کُردهای آنجا را به قزاقستان کوچ داد) یعنی چیزی حدود ۱،۵۰۰ نفر، که با چنین وضعیتی با هیچ عقلی جور درنمی‌آید که کسی به فکر احیای جمهوری سرخ کردستان در آن منطقه باشد.

  2. کردها مردمان اصیل ایرانی هستند که پس از حمله اعراب و سپس ترک ها و تصرف سرزمین ایران و روم شرقی دشتها و سرزمینهای حاصلخیز نسبتاً هموار و پائین دست آبریز کوهها را از دست دادند و به کوهها پناهنده شدند. اکنون کردها در تمام کوههای سرزمین ایران کهن ( ایران فعلی، افغانستان، ترکمنستان و سایر کشورهای آسیای میانه، پاکستان، بلوچستان، کشمیر، عراق، یمن، سوریه، لبنان ، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، نخجوان، آرتساخ،… )در کوهها زندگی می کنند.
    ابتدا با هجوم اعراب در ۱۴۰۰ سال قبل، کردها(کرمانج، ایزدی، فیلی(لرها) ،…) حاشیه دجله و فرات( بگ داد ، تیسفون،هفت شار،… ) را از دست دادند و به کردهای ساکن در کوههای شمال عراق و سوریه و ترکیه ( زاگرس ، آرارات سنجار …) ملحق شدند و پس از تکمیل تصرف سرزمین ایران طی ۱۰۰ سال توسط اعراب در مناطق مرکزی، شرقی و شمالی هم به کوهها و کویرها پناه بردند. ساکنان تفتان هم اصالتاً کرد هستند.

    سپس ترکها مورد هجوم اعراب قرار گرفتند و بخشهای زیادی از سرزمین آنها به تصرف اعراب در آمد.

    اما در نهایت این ترکها بودند که بر اعراب پیروز شدند و سرزمین ایران و روم شرقی را از اعراب پس گرفتند و بر دشتهای حاصلخیز آن مسلط شدند و کردها همچنان در کوهها به زیر سلطه ترکها در آمدند.

    اما در نهایت این ترکها بودند که بر اعراب پیروز شدند و سرزمین ایران و روم شرقی را از اعراب پس گرفتند و بر دشتهای حاصلخیز آن مسلط شدند و کردها همچنان در کوهها به زیر سلطه ترکها در آمدند.

  3. بسیار از کسانی که(اعرابی که)اکنون در عراق و سوریه و لبنان به زبان عربی سخن می گویند در اصل کرد ایرانی یا رومی( هر دو از نژاد سفید آریایی (هند و ایرانی و اروپایی) ) هستند ولی اکنون خود را عرب می دانند در حالی که عرب شده هستند. همچنین بسیاری از کسانی که (ترکهایی که)اکنون در افغانستان، ایران؛آذربایجان، ترکیه،… به زبان ترکی سخن می گویند در اصل کرد ایرانی یا رومی( هر دو از نژاد سفید آریایی (هند و ایرانی و اروپایی) ) هستند ولی اکنون خود را ترک می دانند در حالی که ترک شده هستند.

    1. سلام
      آنچه فرمودید درست است چون من خودم یکی از تغییر زبان یافته ها هستم.
      زمانی خط ما میخی بوده است و حالا نیست خط تغییر کرده هویتمان تغییر نکرده است.
      زبان ترکی است ولی ما آریایی هستیم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا